عرفان قانعی فرد
بلوای ۵۷ ضد مشروطه، ضد تفکر ایرانی، ضد پادشاهی، ضد انسانیت و اخلاق و بشریت بود. بلوای ۵۷، یک عقده گشایی و نمایش میل به ویرانی بود. و امروزه، کسانی که نان و نام شان در گروی ۵۷ است، این جمله بیمعنا را تکرار میکنند که گویا «انقلاب ۵۷، ادامه مشروطه» بوده است. افرادی مانند صادق زیباکلام و حسین موسویان جبهه ملی و… میگویند «انقلاب ۵۷، ادامه انقلاب مشروطه بود». به راستی کدام انقلاب؟ انقلاب در کجا؟ چرا به نسل جدید نمیگویند که چه کسی قانون مشروطه را زیرپا گذاشت؟ کجای ۵۷، متعالی و در راستای ملت، قانونمداری، دمکراسی و جهان مُدرن بوده؟ هیچکدام!
چه اثری از روشنفکری، اعتبار، قانونمداری یا نظم نظری، در سخنان ۵۷یها دیده و شنیده شده است؟ با شعارهای موسمی سیاسی و عینک ایدئولوژیک و شور حسینی، کدام اندیشه سیاسی به ایرانیان عرضه شده؟ هیچ!
در برهوت اندیشه و نظری ایرانیان همیشه به دنبال خرگوش های متفاوت دویدهاند یا کنکاش در ایران باستان و زیر خاک را کاویدن؛ در دوران جدید هم نظم فکری ایرانیان هنوز شکل واقعی فهم و معرفت خود را نیافته است.
روشنفکری ایرانی هم گاه دچار مریضی جهل شده؛ از عدم درک و فهم تاریخ مشروطه و مبانی مشروطهخواهان تا چهار زانو نشستن در محضر خمینی و حتی شعر سرودن برای او. شاه فقید ایران که مجری قانون مشروطه بود، متاسفانه در دورانی ایران را ترک کرد که ایرانیان، با زنجیر و مانع اسلام افراطی، از ورود به جهان مدرن بازماند. مشابه همان زمان که اروپا به تمدن و رشد و توسعه رسید اما ایرانیان گرفتار قاجاریه و دام بلای اسلام افراطی شدند. هرچه درباره مشروطه گفته و خواندهایم، شاید اکثر آن فاقد اعتبار باشد. پهلوی ابدا ضد مشروطه نبود. شاهنشاه آریامهر، حافظ قانون مشروطه و مشوق تحکیم و توسعه مبانی نظری آن بود. این هم چماق جدید و دروغ جدید بلواگران ۵۷ی است. بلواگران ۵۷ی دست شان به خون و تروریسم آلوده است و در زمستان بی بهار ۵۷، با فروش کالای فریب، علیه مشروطه شوریدهاند. امروزه هم در برابر نسل جوان پرسشگر، درمانده اند و دوباره به شامورتی بازی و تمسخر کردن و خلاف گویی، پناه برده اند!
افراد فاقد اندیشه و فکر سیاسی و صلاحیت علمی، با دروغ، نظریه تک حزبی در ایران را به شاه منسوب می کنند که کاملا بی ربط است. مثلا آن دسته از مصدقیون ( طرفداران مصدق) شرکت کننده در بلوای ۵۷، مخالف شخص و فکر شاه بودند و شعارشان این بود که چرا شاه به دنبال توسعه اقتصادی و پیشرفت است؟ و می توان امروزه گفت که از روزی که مبانی مشروطه و تفکر مشروطه مطرح شده، هیچ کسی به اندازه خود مصدق السلطنه، و بعدها یارانش در ۵۷، ضد مشروطه نبوده و نیست. همان کینه توزی با شاه، کشور را به بن بست و سیه روزی کشانید. همان کریم سنجانی و جبهه ملی و مهدی بازرگان و نهضت آزادی، درک و فهمی از اصول مشروطه نداشتند! خودشان متهم در جنایات رژیم اسلامیاند.
و بهتر است بگویم که بلوای ۵۷ هم مانند شلیک توپ جنگی به مشروطه بود؛ ناقض مشروطه و خیانت به مبانی و اصول مشروطه بود. دولتهای محمدرضا پهلوی، به جز دولت مصدق، همگی در چهارچوب اصول مشروطه بود. حتی حق انحلال مجلس هم حق قانونی شاه بود. متنهای مجلس موسسان هم وجود دارد. اما مصدق خود نیز، مجلس ۱۷ را لغو کرد و به قول یحیی صادق وزیری، “مصدق السلطنه علیه نظام قضایی کشور هم کودتا فرمود! “. یک گردن کشی تمام عیار علیه نظام قانونی کشور دارای قانون مشروطه! هیچ کدام به خطرهای پس از ویرانی کشور و گسست نظام پادشاهی در ایران، توجهی نکردند. لااقل مشروطیت، سنت ایرانی را به جهان جدید وصل کرد اما ۵۷یها، توسعه و رشد ایران را به عصر حجر هدایت کردند! همه ساختارها و زیرساختها را نفی کردند! مشروطه را هم در صندوق گذاشتند و در آن را هم بستند و به طرف بازگشت به سالهای اول خلافت اسلامی در آغاز اسلام و بعدها مسکو نماز گذاردند! به تجدد جهانی و موازین سنت ایرانی هم رحم نکردند و هرچه در بازار فروختند، ایدئولوژی ویرانگرانه خُمینیسم بود. الان همین ویرانگران ضد رشد و پیشرفت ایران و دشمنان ملت ایران، دل شان برای مشروطه تنگ شده و دوباره با چماق به جان شاه فقید افتاده اند!
مشروطه خواهان خواستند که « فقه و شرع » ساختگی و جعلی را به حقوق جدید جهانی مبدل کنند اما چه شد؟ جمعی فقیه مارکسیسم بر کشور حاکم شدند و دادگاه مانند انقلاب اسلامی تاسیس شد که نمونه بارز آن امثال خلخالی، اردبیلی و اژه ای شده. بعد هم یک فردی هم به قدرت رسید که حاکم مطلق العنان، فراتر از قانون بود و ولی فقیه، ، ملت ایران را هم امت خواند. پاسخگوی این استبداد دینی سیاه و حاکمیت ضد قانون اساسی و حقوق شهروندی، کیست؟ خمینی و خامنه ای و ۵۷یها، ادامه مشروطه هستند؟ بی پایه و اساس بودن سخن شان، در اینجا نمایانتر می شود.
همه این سیه روزیها در ایران ما، عاقبت و نتیجه همان بلوای ۵۷ است. کدام گروه دنبال حقوق بشر و دمکراسی و آزادی بودند؟ هیچکدام! کسی مانند بازرگان – هوادار خمینی و خالق مجاهدین خلق – از همان دهه ۱۳۳۰ به دنبال ضدیت با نظام مشروطه و پادشاهی مشروطه شاه فقید بود. بلوای ۵۷ در جهت عکس مشروطه حرکت کرد که در این روزها، کشور را به تاریکی و ویرانی کشانده است. نه در جنبش مشروطه خواهی، همه مردم ایران شرکت کردند و نه در بلوای ۵۷ همه مردم ایران پیرو شدند.
هیچ کسی ملیتر و وطن پرستتر از محمد رضا پهلوی نبود چون شیفته و شیدای رسانیدن ملت ایران به دروازه تمدن بود. شیفتگان «عزاداری ۲۸ مرداد» هم خود را ملی و ملیون مینامند که این هم مغازهای برای فروش کالای فریب است که دیگر تعطیل شده و البته جوانان فهمیدند که قصه از چه قرار است و همه افسانهها و روایات دروغ ۵۷یها –خائنان توده، چپهای مارکسیستی و اسلامیهای افراطی – هم تاریخ ایران را منحرف کردهاند. جدیدا هم پیاده نظام شر و ۵۷یها، یاد گرفتهاند به غلط و ببگویند که «توسعه آمرانه»از صدر تا ذیلشان، شیفته گمراهی، فقر، رذالت، دروغ و فریبکاری اسلامیون افراطیاند!
برگرفته از اپک تایمز فارسی