ماشااله رزمی
«مصیبت از زمانی اتفاق افتاد که جایگاه رئیس ستاد احیا را که قبلا در اختیار رئیس جمهور بود و به نیابت از او معاون اول جلسات را اداره میکرد، به استاندار آذربایجان غربی سپره شد که خود یکی از زینفعان است و طبیعتا نمیتواند اراده خود را بر دیگران حاکم و تحقق احیای دریاچه را مطالبه کند، یعنی بقیه اعضای ستاد به پیگیری و خواستهای استاندار وقعی نمینهند، بنا براین مقام بالاتری باید موضوع را مطالبه کند. زمانی که این جابجایی مسئولیت صورت گرفت ما این مساله را مطرح کردیم اما کسی توجه نکرد و اکنون آنچه نباید میشد رخ داده است».
جملات بالا از اظهارات احمد علیرضابیگی، نماینده تبریز در مجلس شورای اسلامی است که در مصاحبه با سایت انتخاب بیان کرده است. احمد علیرضابیگی در گذشته استاندار آذربایجان شرقی بود و بهتر از هر کسی میداند که مصیبت از دو سال پیش شروع نشده بلکه مصیبت برای آذربایجان از زمانی شروع شد که بلافاصله بعد از انقلاب و در جریان جنبش طرفداران آیتاله شریعتمداری و حزب خلق مسلمان در سال ۱۹۷۹، پنج میلیون آذربایجانی به قانون اساسی جمهوری اسلامی و اختیارات ولی فقیه رای ندادند و بلافاصله به صورت خونین توسط پاسداران خمینی سرکوب شدند.
طرفداران خمینی شعار «مرگ برضد ولایت فقیه» را علیه آذربایجانیها رایج کردند، از همان زمان تبعیضات آشکار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی علیه آذربایجان شروع شد و نگاه امنیتی جمهوری اسلامی به مسائل آذربایجان در تمامی عرصهها عمومیت یافت تا شعار «مرگ برضد ولایت فقیه» در عمل تحقق یابد و تبریز دیگر نتواند در مقابل حکام ظالم قد علم کند.
با انحصاری شدن قدرت در دست روحانیون طرفدار خمینی، چهار هزار روحانی آذربایجانی که طرفدار و از شاگردان آیتاله شریعتمداری بودند به حاشیه رانده شدند و بعضی از آنان به کارهای پستی مانند مسئولیت در داخل زندان گمارده شدند و آن عده از روحانیون آذربایجانی هم که در آغاز انقلاب همراه خمینی بودند و حتی در سرکوبی جنبش طرفداران شریعتمداری نقش بازی کردند مانند آیتاله خسروشاهی، آیتاله موسوی اردبیلی، آیتاله علی مشکینی و... بعد از مدتی از دایره قدرت کنار گذاشته شدند و آذربایجان دیگر در راس حکومت مدافعی نداشت و بعد از پایان جنگ ایران و عراق، سیاست حامیپروری رژیم باعث شد که اقتصاد کشور در استانهای مرکزی متمرکز گردد و اقتصاد آذربایجان که بعد از تهران و اصفهان در مقام سوم قرار داشت، در دوره سازندگی هاشمی رفسنجانی از نظر صنعتی به مقام هفدهم سقوط کرد.
در جریان سرکوبی طرفدارن شریعتمداری، بازار تبریز هم که از دوران صفویه به بعد همواره پرچمدار مبارزات سیاسی بوده و بعد از انقلاب یکپارچه از آیتاله شریعتمداری حمایت میکرد به شدت سرکوب شد و بورژوازی ملی آذربایجان که رقیب بازار تهران بود، حذف گردید. بسیاری از بازاریان تبریز بعد از تحمل زندان به شهرهای دیگر تبعید شدند و یا اجبارا از کشور خارج گردیدند.
جمهوری اسلامی چنان تبریز را تضعیف کرد که وقتی هاشمی رفسنجانی در دوران ریاست جمهوری خود به تبریز آمد، به خود اجازه داد تا بگوید که «تبریز یک دهکده بزرگ است». این توهین به همه آذربایجانیها بود که حماسههای تاریخی بزرگ آفریدهاند و پرچمدار تجدد و ترقی بودهاند و در ضمن بیانگر عقب نگاهداشته شدن تبریز میباشد، شهری که اکنون با خشک شدن دریاچه اورمیه در معرض طوفانهای ویرانگر ریزگردهای نمک قرار گرفته است.
قاعده کلی این است که وقتی نظامیان و امنیتیها امور کشور را در دست میگیرند طبیعتا همه مشکلات را هم امنیتی میبینند اما وقتی مسائل آذربایجان مطرح میشود بهخاطر گذشته تاریخی و حتی نقش آذربایجانیها در انقلاب ضدسلطنتی، نگاه امنیتی در اینجا شدیدتر اعمال میگردد و نهایتا به فاجعه منجر میشود. آلوده کردن رود ارس به مواد سرطانزا و خشکاندن دریاچه اورمیه که هر دو فاجعه محیط زیستی بزرگ و فاجعه انسانی هستند نتیجه نگاه امنیتی جمهوری اسلامی به مسائل آذربایجان است.
امروز که خشک شدن دریاچه ارومیه حتمی و قطعی شده است و روزنامهها و سایتهای حکومتی از آینده سیاه و کویرشدن منطقه مینویسند. نگاه امنیتی افراطی به مساله خشک شدن دریاچه اورمیه و آلوده شدن رودخانه ارس به مواد رادیواکتیو همچنان پا برجاست و در تحلیلهای استراتژهای حکومتی بازتاب دارد.
یکی از این کارشناسان امنیتی بنام «مهدی تبریزی»(؟) در سایت دیپلماسی ایرانی مینویسد:
«پس از دیدار اردوغان از باکو و ارائه دستورالعمل جدید در کنفرانس مطبوعاتی خود مبنی بر ایجاد دالان تورانی ناتو به هر شکل، سیستم اطلاعاتی این کشور با تعریف پروژههایی برای نیروهای قومگرا و پانترک حاضر در ایران تا به الان دو پروژه را برای تحریک احساسات قومگرایانه در منطقه آذربایجان ایران کلید زده است
پروژه اول که با فاصله اندک از سفر اردوغان به باکو آغاز شد طرح مساله مسمومیت آب رودخانه ارس از طریق ورود پسماند نیروگاه متسامور ارمنستان به این رودخانه بود. مطلب فوق به طور گسترده در روزنامهها و خبرگزاریها و فضای مجازی محلی بدون هیچ پشتوانه و سند معتبر علمی منتشر شد که باعث برخی موضعگیریها از سوی مسئولین محلی و دامن زدن به فضای امنیتی در منطقه شد.
اما پروژه دوم که به نظر مهمتر و سازمان یافتهتر است طرحی است با عنوان نجات دریاچه ارومیه که در این طرح فضای ایجاد شده کاملا دستگاههای نظام جمهوری اسلامی ایران را به برخوردهای قومیتی متهم کرده و بیان میکند که از سوی دولت مرکزی در جهت سرکوب و نابودی آذریها، برنامههائی درحال انجام است و بدون در نظر گرفتن تغییرات شرایط اقلیمی منطقه و بهرهبرداری غیرعلمی و ناصحیح از منابع آبی دریاچه و حوزه آبریز آن، خشک شدن دریاچه ارومیه را امری عمدی در راستای تغییر بافت جمعیتی مناطق آذری و استفاده از منابع معدنی موجود در دریاچه از سوی دولت مرکزی عنوان میکند.»
ایشان بعد از واقعی قلمداد کردن بعضی از تئوریهای توطئه، پیشنهادات عملی نیز برای جمهوری اسلامی داده است و میگوید:
«دولت ترکیه با همکاری باکو و رژیم صهیونیستی عزم خود را برای قطع دسترسی ایران به راههای ترانزیتی و ارتباطی با اروپا جمع(جزم) کرده و همچنین در کنار آن برای ایجاد چالشهای امنیتی در کنار مرزها و در فضای داخلی ایران در جهت اهداف قومگرایانه خود برنامههای متعددی را پیگیری میکند که مهمترین ابزار آنان در کشور وجود افراد سمپات و قومگرا در لایههای مختلف جامعه اعم از عمومی و دولتی و همچنین دستگاههای تصمیمساز و تصمیمگیر است که فرایند تصمیمگیری درست و به موقع در خصوص تهدیدات امنیتی وارده (از) سوی آنکارا و باکو را عادیسازی کرده و تمامیت ارضی و امنیت ملی کشور را با مشکلات عدیده مواجه میکنند. لازم است نهادهای امنیتی کشور با رصد دقیق افراد نفوذی این جریان در لایههای مختلف و به دور از هرگونه مماشات ریشه جریانهای جداییطلب در کشور را بخشکانند تا در آینده و زمان اقدامات خصمانه آنکارا و باکو کشور دچار چندگانگی در تصمیم به موقع نشود.»
جهت اطلاع این کارشناس امنیتی یادآوری میشود که یازده پروژه تحقیقی دانشگاهی ایران با بودجه دولتی جمهوری اسلامی طی سه سال گذشته آلوده شدن رودخانه ارس به مواد رادیو اکتیورا که منشاء آن نیروگاه اتمی فرسوده متسامور ارمنستان، متحد نزدیک جمهوری اسلامی است، را تائید کرده و از جمله آنها تحقیقات دانشگاه عالی دفاع ملی ایران است که حتی عرض و طول جغرافیائی نقطه و رود مواد رادیو اکتیو متسامور به رودخانه ارس را نیز دقیقا مشخص کرده است.
ایشان دلایل خشکاندن دریاچه ارومیه را هم استفاده ناصحیح و غیرعلمی از منابع آبی عنوان میکند و تلویحا گناه آن را به گردن کشاورزان میاندازد ولی نمیگوید که کدام سیاست به بهانه خودکفائی غذائی سطح زیر کشت را در اطراف دریاچه دو برابر کرد و کدام سیاست کارخانههای قند را در آنجا تاسیس کرد تا چغندرکاری انجام بگیرد که مصرف آب برای چغندر ۸ برابر مصرف آب برای گندم میباشد. چرا و چه کسانی اجازه دادند وابستگان حکومت هزاران ویلا در حوزه آبریز دریاچه به سازند و چاههای عمیق برای هر ویلا حفر کنند حتی دریاچههای مصنوعی برای تفریح ایجاد نمایند و نمیگوید کدام سیاست به بهانه آوردن آب از سد کانیسیب به دریاچه ارومیه با بودجه بیتالمال، زمینهای دیمی اطراف مسیر انتقال آب را به کشتزارهای آبی تبدیل کرد تا ارزش زمینهای نمایندگان حکومت در منطقه را به صدها برابر افزایش دهد و امروز آب کانال را که قرار بود به دریاچه برسد، با پمپها و لولههای ۶ اینچی به کشتزارهای آنان انتقال میدهند.
مگر وزارت نیرو متعلق به جمهوری اسلامی نیست که مجوز ساختن چهل سد بزرگ و دهها سد خاکی را صادر کرده؟ مگر وزارت جهاد کشاورزی از آن جمهوری اسلامی نیست که اجازه کشت چغندر قند را داده است؟ مگر وزارت صنعت و معدن و تجارت بزرگترین وزارتخانه جمهوری اسلامی نیست که کارخانه قند خراسان را باز کرده و به مهاباد منتقل نموده است؟ مگر سازمان حفاظت از محیط زیست را جمهوری اسلامی هدایت نمیکند که نابودی محیط زیست و از بین رفتن صدها گونه استثنائی گیاهی و جانوری را شاهد بوده ولی برای حفظ آنها کاری نکرده است؟ مگر استانداران غیربومی منسوب جمهوری اسلامی در آذربایجان غربی نبودند که با اجرای مصوبات ستاد احیا دریاچه ارومیه مخالفت میکردند تا منافع خود و جناحشان را تامین نمایند؟
محمد شهریاری استاندار قبلی آذربایجان غربی از کردهای شمال خراسان است و محمدصادق معتمدیان استاندار فعلی هم از کردهای کرمانشاه میباشد. آنان حق دارند صاحب پست و مقام باشند اما هر دو این استانداران با وجود مخالفتهای محلی برای تشدید اختلافات ترک و کرد به آذربایجان تحمیل شدهاند. آنان برای خودشان منافع بزرگ در منطقه فراهم کرده و عملا در جهت تشدید اختلافات کرد و ترک کار کردهاند که برگزاری جلسه نمایندگان اقلیم کردستان عراق با وزیر کشور ایران در اورمیه و تبلیغ نقشه کردستان بزرگ که ۵ استان غربی ایران را هم شامل میشود، یک نمونه از آن گرایشات قومگرایانه میباشد. اما هرگاه آذربایجانیها به خشک کردن عمدی دریاچه اورمیه اعتراض کردهاند، این استانداران تحمیلی همراه با همکاران امنیتیشان، طرفداران محیط زیست را به قومگرائی متهم کرده و چماق تجزیهطلبی را بر فرق آنان کوبیدهاند. اولین زندانیان محیط زیستی در ایران آذربایجانیهائی بودند که از ۲۰ سال پیش به خشکاندن عمدی دریاچه ارومیه اعتراض میکردند ولی متهم به تبلیغات پانترکیسم و تجزیهطلبی شده و به شکنجه و زندان محکوم میشدند.
در دورههای قبلی مجلس شورای اسلامی، بعضی از نماینگان آذربایجان غربی برای گرفتن رای روستائیان از ساختن بعضی از سدها در اطراف دریاچه ارومیه طرفداری میکردند و در مقابل آنان طرفداران محیط زیست هنگام تظاهرات شعار میدادند «اورموگولو جان وئریر مجلس اونون قتلینه فرمان وئریر» یعنی که دریاچه اورمیه جان میدهد و مجلس به قتل آن فرمان میدهد. اکنون اما نمایندگان فعلی روی نمایندگان قبلی را سفید کردهاند و علنا از خشکاندن دریاچه دفاع میکنند.
محمود جلالیزاده نماینده مهاباد رسما با دادن حقابه دریاچه اورمیه از سد مهاباد مخالفت میکند و تقریبا تمام نمایندگان حکومتی آذربایجان غربی نیز کار دریاچه ارومیه را تمام شده میدانند و نمیخواهند آب به دریاچه برسد و بعضی نیز برای عوامفریبی آوردن آب از دریای خزر به دریاچه ارومیه را عنوان میکنند. در این میان روحاله متفکر آزاد نماینده بسیج تبریز در مجلس شورای اسلامی بر اساس سیاست جناحی که بدان وابسته است و بیشتر برای بدنام کردن دولت قبلی، طرح «تحقیق و تفحص ازستاد احیا دریاچه اورمیه» را به راه انداخت و عملا میخ آخر را به تابوت دریاچه اورمیه کوبید و باعث شد دولت بودجه احیا دریاچه را قطع کند و بدین سان اقدامات حداقلی سابق برای نجات دریاچه نیز متوقف گردد.
علت اصلی خشکاندن دریاچه ارومیه ندادن حقابه دریاچه از رودخانههای منتهی به دریاچه اورمیه است اما بعضی از نمایندگان پل میانگذر را تنها عامل خشک شدن دریاچه معرفی میکنند که بیشتر برای انحراف افکار عمومی از آب دزدی همین نمایندگان است. این پل تاریخچه طولانی دارد، قبل از انقلاب ژاپنیها پیشنهاد داده بودند که پل آهنی بین آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی روی دریاچه بسازند و با گرفتن عوارض عبور از پل، سرمایه گذاشته شده را مستهلک سازند که انقلاب مانع تحقق آن پروژه شد اما بعد از انقلاب در زمان جنگ، سران جمهوری اسلامی با انگیزه کوتاه کردن مسیر انتقال سلاح و نفرات به آذربایجان غربی و کردستان، خواستند جاده نظامی میانگذر دریاچه را ایجاد نمایند و سادهترین راه را این دیدند که کوه را با بولدیزر بکنند و به دریاچه بریزند که از هر جهت فاجعهبار بود و باعث کور شدن چاههای آرتزین زیر آب و مانع گردش طبیعی آب در داخل دریاچه گردید. در آن زمان دریاچه لبریز از آب بود و امکان کشتیرانی از شرفخانه به گلمانخانه و همچنین از مراغه به گلمانخانه وجود داشت اما حزباللهیها و اغلب آخوندها هم نمیدانستند که در جنگ اول جهانی، روسها برای جنگ با انگلیسیها در آذربایجان غربی و شرق ترکیه، نفرات و تجهیزات نظامی را با قطار از روسیه به بندر شرفخانه میآوردند و با کشتیهای بزرگ، از بندر شرفخانه در آذربایجان شرقی به بندر گلمانخانه در آذربایجان غربی منتقل میکردند.
سیاست خشکاندن دریاچه ارومیه در دوره هاشمی رفسنجانی اتخاذ شده است. در همان دوره است که قرارگاه خاتم الانبیاء درست میشود و سرداران سپاه پاسداران که بعد از پایان جنگ به تاجر و مقاطعهکار تبدیل شده بودند، سد سازیها را شروع میکنند و در همان زمان است که با رهبر شدن علی خامنهای سیاست خودکفائی کشاورزی و غذائی وارد مرحله اجرائی میشود. پرویز کردوانی از چهرههای حزباللهیشده رژیم سابق که طرفدار سرسخت خشکاندن دریاچه ارومیه بود، از مشاوران فنی علی خامنهای محسوب میشد و میگفت: «من اگر بخواهم آب سدها را به طرف دریاچه باز کنند، کافی است از رهبر تقاضا کنم و او حتما حرف مرا قبول میکند اما من میگویم که این دریاچه باید خشک شود.»
درسال ۱۹۹۴ دریاچه اورمیه پرآب بود و احتمال داشت بعضی از جادههائی که بدون محاسبات فنی در محدوده آبگیر دریاچه کشیده شده بودند، زیر آب بروند. در همان زمان سمیناری در دانشگاه تبریز برگزار کردند که به گفته محمد درویش کارشناس محیط زیست، عنوان سمینار «چگونه از شر دریاچه اورمیه خلاص شویم» بود. در همان سمینار کسانی که تصمیم گرفته بودند با سدسازی منافع خود را تامین نمایند، خطر بالا آمدن آب دریاچه را بهانه کردند و سد سازیها را توجیه نمودند و بودجههای میلیاردی از بیتالمال گرفتند. حالا بازهم میگویند که خشکی دریاچه ناشی از تغییر شرایط اقلیمی است و دریاچه اورمیه را جمهوری اسلامی خشک نکرده است. اینان خوب است نگاهی به دریاچه وان در آن سوی مرز ترکیه بیاندازند و یا دریاچه سوان در ارمنستان را در نظر بگیرند تا متوجه بشوند که شرایط اقلیمی منطقه موجب پر آب شدن آن دریاچهها گردیده است و نه خشکیدن آنها، و حالا کاسبان انتقال آب در ایران، موضوع خریدن آب از ترکیه و انتقال آب اضافه دریاچه وان به دریاچه اورمیه را مطرح میکنند.
گروههای متعدد قدرت در درون هیئت حاکمه جمهوری اسلامی و وجود مراکز مختلف تصمیمگیری باعث میشوند که حکومت قادر به حل هیچ یک از مشکلات خودساخته نگردد. خشک شدن دریاچه ارومیه و آلودگی رودخانه ارس بزرگترین مشکلات حیاتی آذربایجانیها درحال حاضر میباشند که توسط جمهوری اسلامی بوجود آمدهاند و ارادهای نیز در حکومت جمهوری اسلامی دیده نمیشود که کاری برای نجات دریاچه انجام دهد و مردم آذربایجان خود باید فکری به حال و آینده خود بکنند اما مشکلات بیحساب دیگر نیز وجود دارند که کمبود آب در شهرها یکی از آن مشکلات است.
بنوشته خبرگزاری ایسنا، روز یکشنبه ۱۶ مرداد ماه (۶ اوت ۲۰۲۳) اهالی منطقه باغمیشه و کوی ونک تبریز در اعتراض به قطع مکرر آب در منطقه شمال شرق تبریز به خیابانها آمدند و با در دست داشتن دبههای خالی ۲۰ لیتری آب، خواستار آبرسانی به آپارتمانهای اهالی باغمیشه شدند. مسئولین استانی به محل آمده و قطعی آب را ناشی از خالی شدن سد نهد اعلام کردند و وعده دادند که در روزهای آینده آب زرینهرود و آب چاه برای اهالی باغمیشه فراهم خواهند کرد و از اهالی خواستند که به خانههای خود برگردند و چند روز صبر کنند اما قطع شدن نوبتی آب لولهکشی در نقاط مختلف تبریز همچنان ادامه دارد.
سالهاست که برای آب شرب تبریز از رودخانه زرینهرود در میاندوآب با لولههای قطور آب آوردهاند اما تبریز همچنان با قحطی آب مواجه است زیرا قسمت عمده آبی که برای مصرف اهالی شهر است به پتروشیمی تبریز اختصاص یافته و سهم تبریزیها از این پتروشیمی هم، فضای مسموم و محیط زیست آلوده میباشد.
ماشااله رزمی
پاریس ۱۲ اوت ۲۰۲۳
برگرفته از ایران امروز