سیروان
در تاریخ هر کشوری رخدادهایی وجود دارد که ممکن است به نقاط عطفی تاریخساز در سرنوشت یک ملت و کشور تبدیل شوند. قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی به دست حکومت اسلامی را نیز میتوان از زمره آنها دانست. مرگی نمادین که سبب شده ملتی ققنوسوار از خاکستر خویش برخاسته و با اهریمن زمانه به نبرد پرداخته است.
بیش از هشت ماه است ملت ایران به صورت یکپارچه در داخل و خارج کشور علیه حکومت جمهوری اسلامی به پا خاسته و خواستار سرنگونی آن است. در تمام سالهای گذشته جانهای بسیاری فدای تحقق آزادی، دمکراسی، سکولاریسم، پلورالیسم، حقوق بشر، عدالت و… در ایرانزمین گشته اما در این میان مسائلی نیز پدید آمدهاند که لازم است به صورت شفاف به آنها پرداخته شود از جمله میتوان به مسئله مصنوع اقوام ایرانی از جمله قوم کرد در کشور اشاره کرد که در این نوشتار کوتاه سعی بر آن خواهد بود تا کاملا به اختصار، در گام نخست طرح مسئله شود و در گام دوم از دیدگاه تاریخی مورد بررسی قرار گیرد. در گام سوم از دیدگاه جامعهشناسی و سیاسی به آن پرداخته شده و در گام پایانی برای ارائه پاسخی به این مسئله تلاش میشود.
لازم به گفتن است نوشتار حاضر، مسئله قوم کرد درکشور ایران را در دوران مدرن از دیدگاه تجزیهطلبان کرد مورد تفسیر و تحلیل قرار میدهد.
بیان مسئله
اگر تاریخ قوم کرد را مورد مطالعه قرار دهیم درمییابیم که بعضا در مقاطعی، نیروهای واگرایی در میان آنها وجود داشته که میل به تجزیه سرزمین ایران داشتهاند که البته همیشه مورد حمایت دولتهای خارجی بودهاند.
ادعاهای آنها برای تجزیه ایران بر دو پایه نظری و تاریخی استوار است مبنی بر اینکه از دیدگاه نظری، قوم کرد یک «ملت» است و چون ملت است پس حق تاسیس دولت- ملت کردستان را دارد. از نظر تاریخی نیز به شورشهایی در مناطق کردنشین کشور استناد میکنند که گویا محتوای ملیگرایانه فقط کردی داشته و در میان «همه کردها» جریان یافته و «همه کردها» خواهان تجزیه ایران و با همین مناطق کردنشین در ایران (صرف نظر از مناطق کردنشین در کشورهای عراق و ترکیه و سوریه) به دنبال تشکیل «کشور مستقل» خود بودهاند.
بنا به روایت تجزیهطلبان کرد از تاریخ معاصر ایران در دوره مدرن، حداقل سه شورش تجزیهطلبانه کردی در سه مقطع تاریخی متفاوت با هدف تاسیس «دولت کردی» (دولتی نه بر اساس انسان- شهروند بلکه بر اساس تعلق صرفا قومی) وجود دارند که با حکومت مرکزی ایران به مبارزه پرداخته و خواهان جدایی از ایران بودهاند. این سه شورش به ترتیب شامل شورش اسماعیل سیمیتقو (۱۲۶۶ – ۱۳۰۹)، شورش جمهوری مهاباد (۱۳۲۴ -۱۳۲۵) و تلاش طی شورش ۵۷ میشوند.
در همین راستا، نیروهای تجزیهطلب در ماههای اخیر در فضای انقلابی ایران فرصت را مغتنم شمرده و فعالیتهای تجزیهطلبانه خود را شدت بخشیدهاند؛ برای نمونه به شدت به سخنان شاهزاده رضا پهلوی که پذیرش شروط اساسی برای هرگونه ائتلافی را از جمله دموکراسی، سکولاریسم، حقوق بشر و تمامیت ارضی ایران تعیین کرده است، واکنش نشان دادند. البته مخالفت آنان با این شروط عمدتا بر حفظ تمامیت ارضی ایران متمرکز بود چرا که آنها حاضر نیستند هیچ سندی را امضا نمایند که در آن اصل حفظ تمامیت ارضی ایران آمده باشد. همچنین برخی از آنها حتی به منشور موسوم به «همبستگی» که پس از نشست دانشگاه جرج تاون اعلام شد نیز یورش بردند در حالی که از این اصل در آن نیز با قاطعیت و صراحت یاد نشده و نامی از «ملت ایران» در آن نبود. همگی آنها این اواخر نیز در حال برگزاری کنفرانسهایی هستند که سعی دارند تمامی گروههای تجزیهطلب منتسب به اقوام ایرانی را دور یک میز گرد آورند از جمله کنفرانسی با نام پرطمطرق «انقلاب با پیشاهنگی زنان در ایران» که قرار است روز سهشنبه ششم ژوئن ۲۰۲۳ در محل ساختمان پارلمان اروپا در شهر بروکسل توسط گروه «پژاک» و با حضور احزاب «دمکرات» و «کومله» و برخی گروههای کوچکتر تجزیەطلب منتسب بە سایر اقوام برگزارشود.
دیدگاه تاریخی
بنا به تاریخ ایرانزمین، قوم کرد به عنوان یکی از اقوام اصیل ایرانی هیچگاه علیه سرزمین خود، ایران، با هدف تجزیه، قیام نکرده و حتی در تمامی دورانهای تاریخی با دشمنان این سرزمین به مبارزه پرداخته و همچون دژ مستحکمی در برابر هجوم دشمنان مقاومت نشان داده است. همین امر میتواند استناد تاریخی باشد در راستای باطل کردن تمامی استدلالهای کسانی که خواهان تجزیه ایران هستند.
الف) شورش اسماعیل سیمیتقو (۱۲۶۶ تا ۱۳۰۹ خورشیدی)
بنابه اسناد موجود در رابطه با شورش اسماعیل سیمیتقو، این شورش را نمیتوان یک حرکت ملیگرایانه کردی تعریف کرد چرا که سیمیتقو و نیروهایش بارها شهرهای کردنشین غرب کشور از جمله خوی، سلماس، مهاباد و… را مورد حمله، غارت و چپاول قرار دادهاند؛ برای نمونه حمله به شهر مهاباد به حدی وحشیانه بود که هنوز هم خاطره جمعی مردم مهاباد آن را فراموش نکرده و با بدنامی از اسماعیل سیمیتقو یاد میکنند (هیمن شاعر کرد اهل مهاباد در کتاب اشعار خویش با نام «دیوان هیمن» در صفحه ۲۶ کتاب به حمله و شدت غارت لشکر شکاک سیمیتقو اشاره میکند). با توجه به اسناد تاریخی موجود نمیتوان سیمیتقو را یک رهبر سیاسی تعریف کرد بلکه وی فردی راهزن و غارتگر بوده و نهایتا این یاغی غارتگر توسط ارتش شاهنشاهی مجازات شد.
ب) جمهوری (خودخواندە) مهاباد
جمهوری (خودخواندە) مهاباد (۱۳۲۴ تا ۱۳۲۵ خورشیدی) به رهبری فردی به نام قاضی محمد در شهر مهاباد تاسیس گشت و کمتر از یکسال توانست بر منطقه کوچکی از نواحی کردنشین کشور از جمله مهاباد، بوکان، سقز، بانه و… با حمایت استالین و دولت شوروی حکومت کند.
این جمهوری خودخوانده در میانه جنگ جهانی دوم که ایران توسط قوای روس و انگلیس اشغال شده بود، با تحریک و حمایت قوای روس که در آن زمان مهاباد توسط آنان اشغال شده بود در هماهنگی با فرقه دموکرات در آذربایجان به رهبری جعفر پیشهوری با هدف اعمال فشار بر دولت ایران به جهت کسب امتیاز نفت شمال تاسیس و به ابزاری در مذاکرات ایران و شوروی تبدیل شد.
اساسا تاسیس جمهوری مهاباد خواسته جامعه کردها نبود چرا که حتی تاسیس حزب برای کردها و انتخاب نام آن یعنی «حزب دمکرات» (که هنوز هم این اسم به میراث مانده است) با دیکته حکومت استالین و دولت شوروی بود و زمانی که قوای شوروی از آن مناطق عقبنشینی کردند، چون این جمهوری خودخوانده دارای مشروعیت/ حقانیت و پشتوانه مردمی نبود بدون هیچ مقاومتی از سوی ساکنان منطقه از درون فرو پاشید و تمامی رؤسای ایلات و عشایر که تا آن زمان از ترس قوای شوروی جرات مخالفت با جمهوری مهاباد را نداشتند به دولت شاهنشاهی ایران اعلام وفاداری نمودند.
جهت اثبات عدم حمایت مردم کرد از جمهوری مهاباد به ویژه در پایتخت خودخوانده آن یعنی شهر مهاباد، علاوه بر اعلام وفاداری رؤسای ایلات و عشایر به دولت ایران میتوان به نقل خاطرهای از دختر قاضی محمد در کانال تلویزیونی کردی «روداو» (مستقر در شمال عراق) اشاره کرد که در بخشی از گفتگویش با مجری چنین بیان داشت: «زمانی که پدرم [قاضی محمد رئیس جمهور خودخوانده جمهوری مهاباد] در شهر مهاباد در حال محاکمه شدن بود ما توان پرداخت هزینه وکیل را نداشتیم به همین دلیل به مردم شهر و علیالخصوص ثروتمندان مراجعه کردیم که به ما کمک کنند اما هیچیک حاضر نشدند به ما کمک کنند!»
پ) رویدادهای سال ۵۷ و بعد از آن…
با رویدادهایی که در سال ۵۷ رخ داد و خلاء قدرت سیاسی که در داخل کشور پدید آمد، نیروهای احزاب کومله و دمکرات به سرعت به حاکمیت قوای دولت ایران بر بخشی از مناطق کردنشین کشور پایان بخشیده و اعلام حکومت کردی کردند و حتی با قوای دولت ایران به نبرد مسلحانه پرداختند که این نبرد تا سالهای دهه ۶۰ تدوام داشت.
بنا به اسناد موجود، تمامی منابع مالی و لجستیک اعم از تسلیحات، مواد غذایی، سوخت، دارو و غیرهی حزب دمکرات به دبیرکلی عبدالرحمن قاسملو توسط رژیم بعثی عراق به رهبری صدام حسین تامین میگردید، که بعد از اتمام تجاوز هشت ساله و قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل و آتشبس میان رژیم بعث با رژیم جمهوری اسلامی، چون صدام تامین منابع مالی و لجستیک حزب دمکرات را قطع کرد، دیگر توان نبرد مسلحانه با قوای دولت ایران را نداشتند و نهایتا نبرد مسلحانه را به حالت تعلیق درآوردند. به تعبیر دیگر دوباره تاریخ تکرار شد و حزب دمکرات که زمانی توسط شوروی تاسیس و مورد حمایت بود، در اواخر دهه پنجاه و طی دهه شصت خورشیدی به عامل یک دولت خارجی دیگر یعنی رژیم متجاوز و بعثی عراق به رهبری صدام حسین تبدیل گشت.
دیدگاه جامعهشناختی و سیاسی
ادعایی وجود دارد مبنی بر اینکه مردمان کرد در غرب ایران یک «ملت» هستند. بر اساس تعاریف موجود، مردمانی را میتوان ملت تعریف نمود که دارای زبان مشترک، فرهنگ مشترک، دین مشترک، تاریخ مشترک، جغرافیای مشترک، اراده مشترک، اهداف مشترک، احساسات مشترک و… باشند.
حال جای سوال دارد که چگونه مردمان کرد را از ماکو تا کرمانشاه یک ملت واحد تعریف میکنند چرا که در میان همین «هویت کرد» عام که تعریف میکنند، کرمانج، سوران، هورام، کلهر، فیلی، لک و… وجود دارند که برای مثال یک کرمانج و یک هورام، یک کرمانج و یک کلهر، یک سوران و یک هورام اگر لهجههای یکدیگر را آموزش ندیده باشند نمیتوانند همدیگر را با زبان مشترک بفهمند. همچنین بر اساس آمار موجود بیشترین شمار کردها در کشور ترکیه زندگی میکنند اما در چهارچوب یک حزب با نام HDP در چهارچوب قانون اساسی ترکیه بر اساس اصول دمکراسی به فعالیت سیاسی میپردازند و خواهان تجزیه کشور ترکیه نیستند و هویت خود را در ملت این کشور با اقوام گوناگون تعریف میکنند. در رویداد غمانگیز مرگ مهسا امینی نیز که ایرانیان کرد مانند همه مردم کشور در غم و اندوه بسر برده و اعتراض انقلابی اخیر را رقم زدند، کردهای سه کشور عراق و ترکیه و سوریه به کار و زندگی خود مشغول بودند و احساس این را نداشتند که عضوی از «ملت کرد» به قتل رسیده است بلکه نام مهسا به عنوان دختر ایران در جهان تکرار شده و میشود.
این در حالیست که فکتهای زیادی وجود دارد که نه تنها کردهای ایران بلکه سایر کردهای خاورمیانه خود را در پهنهی ایران فرهنگی و تاریخی تعریف میکنند از جمله میتوان به موسیقی ایرانی، ادبیات ایرانی، جشن ملی نوروز و… اشاره کرد. به عبارت دیگر میتوان ادعا نمود ایرانیان کرد در داخل و خارج کشور قرابتی با ایرانی بودن خویش دارند که تجزیهطلبان کرد تلاش میکنند برعکس آن را تبلیغ کنند!
اما از نظر سیاسی در شرایط فعلی کشور که رژیم نامشروع و بدون حقانیت مردمی امکان زیستن با کرامت را از تمامی ملت ایران سلب نموده است، احزاب کرد ایرانی از جمله دمکرات، پژاک، کومله و… همچون شرایط جنگ جهانی دوم و شرایط پس از رویدادهای سال ۵۷ فرصت را غنیمت شمرده و با طرح مطالبات تجزیهطلبانه از جمله ادعای «ملیتهای ایران» و «ملت کرد» تلاش میکنند ترفندهای گوناگون از جمله اداره کشور بر اساس مدل فدرالیسم و یا کنفدرالیسم اهداف تجزیهطلبانه خود را پیش ببرند و غائلهای جدید در فردای پس از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بهپا کنند.
در اساسنامههای احزاب دمکرات، پژاک و کومله سه اصل وجود دارد که اگر هر تحلیلگر سیاسی مبتدی نیز در آنها تأمل کند به این نتیجه میرسد که این اصول مقدمه ای برای تجزیه ایران هستند. این اصول عبارتنداز:
اصل ملت بودن کردها
اصل فدرالیسم و کنفدرالیسم
اصل حق تعیین سرنوشت
بدین معنا که کردها یک ملت هستند و بر این اساس حق تعیین سرنوشت خود را خارج از چهارچوب ملت و دولت ایران دارند. همچنین برای آینده ایران آنها خواهان این هستند که این کشور بر اساس مدل فدرالیسم و یا کنفدرالیسم مدیریت شود تا هرگاه که خواستند با برگزاری یک رفراندوم همچون رفراندوم ناکامی که چند سال قبل توسط زمامداران اقلیم کردستان عراق برگزار شد، امکان جدایی از ایران را به وجود آورند.
اگر سه اصل ملت بودن کردها، حق تعیین سرنوشت، مدل فدرالیسم و کنفدرالیسم را همچون قطعات یک پازل در کنار یکدیگر بچینیم تصویری که ظاهر میشود جز تجزیه کشور ایران نیست. به همین دلیل درخواهیم یافت که چرا شاهزاده رضا پهلوی با آیندهنگری شرط حفظ تمامیت ارضی ایران را به عنوان یک خط قرمز مطرح کرده و چرا احزاب پژاک، کومله و دمکرات به شدت عصبانی شده و اقدام به واکنشهای عصبی و تخریبی علیه وی نمودهاند.
بدون شک کردها به عنوان یکی از اقوام ایرانی در کنار سایرین یعنی فارس، آذری، لر، عرب، بلوچ، ترکمن و… در چهارچوب یک قانون اساسی دمکراتیک و از طریق مکانیسم انتخابات آزاد بر اساس اصول دمکراسی، نه صرفا به عنوان کرد یا ترک و بلوچ، بلکه به مثابه انسان- شهروند و فارغ از همه تعلقات سیاسی و اجتماعی خود میتوانند و باید از حقوق دمکراتیک خویش در یک ایران متحد و یکپارچه برخوردار شوند.
نتیجهگیری
همانگونه که بیان گردید، تجزیەطلبان تلاشهای خود را در جهت اتحاد بە شدت افزایش دادەاند و در همین راستا، در روز ۶ ژوئن گروە تجزیەطلب پژاک سمیناری در محل ساختمان پارلمان اروپا برگزار خواهد کرد کە برخی از گروههای تجزیەطلب از جملە پژاک، دمکرات، کوملە، النضال و… حضور خواهند داشت. بدون شک چنانکە سایر گروههای تجزیەطلب همچون دمکرات و کوملە شناختە شدە هستند، پژاک شناختە شدە نیست پس لازم است بە صورت مختصر در رابطە با آن توضیحاتی ارائە شود.
حزب حیات آزاد کردستان یا پژاک، شاخەی حزب کارگران کردستان یا پ.ک.ک است. این حزب با توجە بە اقدامات تروریستی کە در کشور ترکیە انجام دادە، توسط ایالات متحدە آمریکا، اتحادیە اروپا و بسیاری دیگر از کشورها در لیست گروههای تروریستی قرار گرفتە است.
ورود پژاک بە میدان سیاسی ایران، بە معنای ورود یک گروە تروریستی تجزیەطلب به این سپهر سیاسی است کە همین حالا هم در سایەی حاکمیت رژیم دیکتاتور و ناکارآمد جمهوری اسلامی، تبعات فراوانی برای شهروندان مناطق کردنشین غرب کشور داشتە است از جملە ترور کولبر کرد بە نام سوران اختر ثمر در شهرستان سروآباد بە دلیل امتناع از پرداخت باج؛ ترور سامان دانشور در شهرستان مریوان بە دلیل فرار از پژاک؛ ترور کوهسار فاتحی رانندە آمبولانس «هلال احمر» در شهرستان کامیاران؛ ترور دەها نفر از نیروهای مرزبانی بەخصوص سربازان وظیفە در پایگاههای مرزی؛ ترور ۱۹ نفر از پرسنل و سربازهای وظیفەی پاسگاە راهنمایی و رانندگی شهرستان روانسر در اردیبهشت ماە ۱۳٨٨ و دەها مورد دیگر کە از حوصلە این متن خارج است.
اینهمه جدا از درگیریهای مسلح و خونین درون و بین خود این گروههای تجزیهطلب است.
بر همین اساس، احزاب تجزیهطلب کرد در نظر دارند در گام اول کردها را که دستکم درچهار کشور (حوزه ایران فرهنگی و تاریخی) پراکندهاند آنچه را در اساسنامه حزبی آنان به عنوان «ملت کرد» آمده، تبلیغ کنند و سپس ادعای حق تعیین سرنوشت کرده و در بلندمدت ساز جدایی کوک کنند. اینهمه بستگی به این دارد کشورهای خارجی چه واکنشی به این نقشه که پای دست کم چهار کشور حساس خاورمیانه (ایران، ترکیه، عراق و سوریه) در آن در میان است، نشان دهند. این سیاست نه تنها در مورد سوریه ناکام ماند بلکه سبب شد اعتراضات آزادیخواهانهی مردم آن کشور علیه رژیم بعثی و موروثی جمهوری بشار اسد نیز به محاق فرو رفته و شکست بخورد.
در گام دوم، آنها از هماکنون در تلاش هستند که مدل فدرالیسم و یا کنفدرالیسم را برای ایران بعد از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی مطرح و تثبیت نمایند که در همین راستا طی چند سال اخیر نیز با عدهای دیگر از تجزیهطلبان، سازمانهای موهومی از جملە تحت عنوان «کنگره ملیتهای ایران فدرال» تاسیس کردهاند تا برخی دیگر را با خود همراه نمایند.
بر اساس تمامی معیارهای علمی، مردمان کرد نمیتوانند به عنوان یک «ملت» تعریف شوند بلکه قومی از اقوام تشکیلدهنده ملت ایران هستند و در چهارچوب ملت و دولت ایران همچون سایر اقوام ایرانی دارای حقوق شهروندی و مشارکت در امور مدیریت محلی در چهارچوب ایران متحد هستند.
البته از دیدگاه تاریخی با توجه با اسناد موجود اثبات گردید که هیچگاه در هیچ مقطع زمانی، مردمان کرد و همچنین دیگر اقوام ایرانی حرکت خودجوش با هدف تجزیه ایران نداشتهاند و حرکتهایی مانند جمهوری خودخواندە مهاباد و فرقه دمکرات آذربایجان و یا رویدادهای سال ۵۷ و دهه ۶۰ با تحریک دولتهای خارجی و جریانات وابسته به آنها بوده است به همین دلیل بعد از قطع کمکهای خارجی، فرو پاشیده و یا تضعیف شدهاند تا زمانی دیگر با کمک خارجیها دوباره عَلَم شوند.
امروز ایرانیان کرد همگام و همراه با سایر شهروندان در سراسر کشور علیه رژیم توتالیتر جمهور اسلامی بهپا خاسته و همان شعارهایی را که در تهران، مشهد، اصفهان، تبریز و شیراز سر داده میشود، در سنندج و مهاباد و دیگر شهرهای مناطق غربی ایران، از سنندج تا زاهدان، تکرار میکنند. همین امر خود گویای آن است که مردمان کرد کشور، سرنوشت خویش را مشترک با همه ایرانیان میدانند و با ارادهای مشترک به سوی هدفی مشترک که همانا سرنگونی رژیم توتالیتر جمهوری اسلامی و به ارمغان آوردن آزادی، دمکراسی، عدالت، حقوق بشر، سکولاریسم، پلورالیسم و… است گام بر میدارند.
برگرفته از کیهان لندن