یوسف مصدقی
پیش از خیزش سراسری ۱۴۰۱، برای بیش از چهار دهه دوگانه موهومی در ادبیات سیاسی جامعه ایران ترویج میشد که تنها هدفش ایجاد فاصله میان ایرانیان درونمرز با خیل عظیم مهاجران و تبعیدیان ایرانی پراکنده در سراسر گیتی بود. اعوان و انصار حکومت تبهکار جمهوری اسلامی به مدد رسانههای دروغپراکن و مزدورهای تبلیغاتچیشان همواره مشغول دمیدن بر آتش تفرقهای بودند که هدفش ساختن تصویری منفور از جلای وطن کردگان بود. این تصویر مخدوش و دروغین، ایرانی «خارجنشین» را موجودی بیهویت، بیرگ، بیوطن، بیریشه، غربزده، منفعتطلب، پرمدعا، عیاش، سطحی و صدالبته بیخبر از واقعیات و اوضاع جامعه ایران نشان میداد.
این توصیف نادرست از «خارجنشینان» به مدد تبلیغات مستمر رسانههای کذاب و مزدوران دروغگوی جمهوری اسلامی به مرور زمان چنان در ذهن و زبان بسیاری از ایرانیان ساکن کشور جایگیر شده بود که گاه و بیگاه در برخورد با هموطنان جلای وطن کرده از آن برای تخطئه و مذمت طرف مقابل استفاده میکردند. ترجیعبند این سرزنشها هم بر این ادعا استوار بود که جماعت «خارجنشین» برای عافیت و آرامش خودش، ایران و ایرانی را پشت سر گذاشته و از کنار گود و بیاطلاع از رنج هموطنانِ گرفتار مشکلات ریز و درشت، برای آنها نسخه میپیچد و اگر امکان سفر داشته باشد، تنها برای تفریح و تفرج یا بهرهگیری از بعضی خدمات ارزان پزشکی و… گذارش به ایران میافتد.
طنز تلخ ماجرا در این است که به دلیل سیاستهای انسانستیز و وطنسوز حکومت جمهوری اسلامی موج مهاجرت و گریز از ایران طی چهار دهه اخیر چنان وسیع و گسترده بوده که حالیه حدود ده درصد از جمعیت ایرانیان را مهاجرین ساکن فرنگ تشکیل میدهند و در حال حاضر کمتر خانوادهای در ایران پیدا میشود که یک یا چند نفر از اعضایش مقیم کشور دیگری نباشند. درواقع، خردهگیری و سرزنشی که نثار خارجنشینان میشد، شکاف و جدایی میان ایرانیان را از نهاد خانواده تا تمام طبقات اجتماعی گسترش میداد.
از سوی دیگر، همان دستگاه دروغپراکنی که این تصویر مخدوش را از «خارجنشینان» به ایرانیان درونمرز القا میکرد، از ایرانیان داخل کشور هم تصویری دروغین به خارجنشینان مخابره میکرد. بر اساس این تصویر، مردم ایران موجوداتی دلالصفت، حریص، دروغگو، خرافی، ریاکار، بیهمت، هوادار وضع موجود و از همه اینها بدتر، حسود و بدخواه هستند که چشم دیدن حالِ بهتر ایرانیان مقیم فرنگ را ندارند.
خیزش ۱۴۰۱ اما ماجرای مرزکشی میان ایرانیان را دگرگون کرد.
از همان روز نخست که گزارش قتل مهسا امینی به اطلاع ایرانیان سراسر گیتی رسید، انگار که زخمی کهنه در دل و جان ایرانیان مهاجر سر باز کرد و بغضی فروخورده در گلوی جلای وطن کردگان شکست. هر نقطه از این دنیا که میزبان گروههای پراکنده و سر در گریبان از ایرانیان بود، ناگهان شاهد حضور سربلند آنها در کنار یکدیگر شد. همصدایی و همبستگی بینظیر ایرانیان سراسر جهان با مردم معترض درون مرزهای ایران، پیوند و اتحادی را میان ایرانیان خارج و داخل کشور نشان داد که در کوتاه مدتی به کابوسی هولناک برای حکومت تبهکار جمهوری اسلامی تبدیل شد.
چپاولگران حاکم بر ایران برای بیش از چهار دهه از مهاجرت و گریز ایرانیان ناراضی نه تنها استقبال کردهاند بلکه از خروج میلیونها ایرانی کارآمد و جوان مخالف جمهوری اسلامی، کیفور و ذوقزده بودهاند. گانگسترهای گرداننده این حکومت، با تاراندن ناراضیان و غیرخودیها به خارج از کشور، با یک تیر دو نشان میزدند. از یک طرف جامعه را از مخالفان توانا و جوان میپیراستند و از سوی دیگر عرصه عمومی را برای مزدوران و اوباش هوادار حکومت آماده میکردند تا بدون رقیب، از فرصتهای اقتصادی و اجتماعی موجود بهرهمند شوند.
خیزش ۱۴۰۱ اما نشان داد که بخش اول این سیاست رذیلانه شکست خورده است. به بیان ساده، اینکه تبهکاران گرداننده جمهوری اسلامی خیال کرده بودند که با بیرون کردن بخشی از ایرانیان از خانه پدری و پراکندن آنها در چهار گوشه دنیا قدرت مخالفت را از آنها گرفتهاند، گمان باطلی بیش نبوده؛ این مهاجران و آوارگان، طی دههها تلاش برای زندگی بهتر در جوامع مقصدشان، به مرور در کشور دوم صدا و نفوذی قابل توجه پیدا کردهاند و در میان اهل سیاست و تصمیمسازان آن کشورها دارای جایگاه شدهاند. این نفوذ و جایگاه برای نخستین بار در مقیاسی وسیع به کار مبارزه با جمهوری اسلامی آمده است.
همبستگی و فعالیت مستمر و اثرگذار ایرانیان برونمرز پس از خیزش اخیر نشان داد که تاراندن چند نسل از ایرانیان از میهن، برخلاف نقشههای تبهکارانه گردانندگان جمهوری اسلامی برای حذف کامل ایرانیان برونمرز از صحنه سیاست ایران، موجب تشکیل نیرویی قدرتمند و بانفوذ از مخالفانش در کشورهای مختلف دنیا شده که از این پس نخواهند گذاشت هیچیک از شعبدهبازیهای دیپلماتهای تروریست جمهوری اسلامی در برونمرز ثمری برای بقاء این حکومت تبهکار داشته باشد.
از برکت همین همبستگی خارج و داخل بود که مزدوران صادراتی جمهوری اسلامی و اکثر وسطبازانِ بیشرمِ دوزیستِ ساکن فرنگستان هوا را پس دیدند و به لانههای خود خزیدند و مدتها در عرصه عمومی آفتابی نشدند. برخی از وسطبازان خارجنشین هم به لطف شرایط پیش آمده، به سرعت رنگ عوض کردند و به خیل معترضان و براندازان پیوستند و برای اینکه اخلاصشان را در این راه ثابت کنند، آب توبه سرشان ریختند و پرشورتر از براندازان قدیمی در تظاهرات برونمرزی و اعتراضات مجازی شرکت کردند. به قول جناب عبید زاکانی: مژدگانی که گربه تائب شد!
فارغ از اختلافات و مناقشات رایج میان اپوزیسیون خارج کشور، همدلی و همبستگی میان عموم ایرانیان سراسر دنیا از دستاوردهای ارجمند خیزش ۱۴۰۱ است. این خیزش نهتنها هویتِ جمعی ایرانیان پراکنده در جهان را بازیابی کرده بلکه اعتماد به نفس آنها نسبت به هویت ایرانیشان را نیز به آنها برگردانده است. در نتیجه این خیزش، بسیاری از ایرانیان جلای وطن کرده برای نخستین بار طی چهار دهه اخیر به نیرویی اثرگذار در مبارزه با جمهوری اسلامی تبدیل شدهاند. نفوذ، اعتبار و ثروتی که این ایرانیان در کشور محل اقامتشان طی سالهای متمادی به دست آوردهاند، سرمایهای چشمگیر برای کمک به تحولات ناگزیرِ آینده را فراهم آورده که میتواند شتاب دگردیسی پیش روی جامعه ایران را افزایش دهد.
دوگانه کاذب خارج و داخل بر تفرقهای ساختهی دستگاه تبلیغاتی- امنیتی حکومت تبهکار جمهوری اسلامی استوار بود. خیزش ۱۴۰۱ و تأثیرش بر فضای برونمرز، پوچی این تفرقهی ساختگی را آشکار کرد. این آشکارگی موجب احساس یگانگی و با هم بودنی شد که «ما» را در سراسر دنیا بهم رساند. قدر این یگانگی را دانستن، درد دگردیسی پیش روی جامعه ایران را تسکین خواهد داد.
برگرفته از کیهان لندن