محسن کردی
دوستان چپ که خود را مورد خطاب آن مقاله یافتند بخصوص کیانوش و آقایان باقرزاده، سعید رضا، فرامرز حیدریان، و نیز دوست ناشناس. تشکر میکنم که نظر دادید. امیدوارم که این رسم شود که نظر بدهیم و دیالوگ برقرار کنیم.
آنچه مسلم است این است که امروز همه ما به این برداشت رسیده ایم که برای آینده ایران نظامی سکولار و دمکرات میخواهیم و زور ما برای گوشزد کردن خطر نظام پادشاهی یا جمهوری بهم نمیرسد. پس از عمری سابقه سیاسی دیگر از ما گذشته که بخواهیم درس سیاست بهم بدهیم. اما ناچاریم باهم کار کنیم. شکل نظام را مجلس موسسان تعیین خواهد کرد پس از این امر بگذریم. از محتوای نظام جمهوری یا پادشاهی آینده چه انتظاری داریم؟ این بحث بسیار مبرم تر از شکل نظام است. امیدوارم در آینده مشترکا به این مهم بپردازیم. در مورد مزایا و معایب سیاست ها، سیاست خارجی، داخلی، سرمایه گذاری خارجی، چگونگی تعیین مالیات ها در شرایط پس از جمهوری اسلامی بر شرکت ها و کار آفرینان، بر میزان دوشیدن سرمایه دار به نفع مزد بگیران که سرمایه از کشور نگریزد، چگونگی سیاست پولی و مالی و قیمت گذاری کالاها از جمله بنزین و رساندن آن به بهای جهانی بدست مصرف کننده و غیره و نیز چگونگی تقسیم حکومت و نه حاکمیت (عدم تمرکز) و میزان دخالت دولت مرکزی در استان ها و میزان اختیارات حکومت های محلی- استانی که به همبستگی ملی کمک کند چه برنامه هایی داریم؟
غفلت بزرگی که ما غالبا دچارش هستیم این است که ما ایرانی با ثبات قبل از جمهوری اسلامی را همواره در نظر میگیریم و گویا داریم حکومت را از محمدرضاشاه تحویل میگیریم و براحتی میخواهیم «پرانتز» جمهوری اسلامی را ببندیم انگار هرگز نبوده و چیزی رخ نداده! چنین نیست! جمهوری اسلامی و پیامدهایش به ما به ارث خواهد رسید.
کشورما حتا در صورتی که دارای نظام سکولار و دمکرات همپای کشورهای غربی شود اما این به معنای پایان مجادلات و منافعی که پس از جمهوری اسلامی و بی ثباتی در کشور ما رخ داده نخواهد بود. حتا قبل از انقلاب شاهد بودم که در روستاهای ایران بر سر زدن چاه عمیق در نزدیکی یک قنات که احتمال خشک شدن آن قنات و از میان رفتن باغاتی که حاصل زحمات نسل ها کشاورزان و باغداران بود زن و بچه ها هم با بیل و کلنگ برای درگیری به میدان امده بودند. تصورش را بکنید که تکنولوژی چاه عمیق چگونه توانست صلح و همزیستی مسالمت آمیز قرن ها بین چند روستا را بهم بریزد! از این میزان خرد و کوچک بگیر تا تقسیم آب زاینده رود و کش و قوس ها بر سر استان ها و نیز نزاع های قومی و مردمی و صدها مشکل اجتماعی دیگر در کمین ایران پس از جمهوری اسلامی است! مشکلاتی که حضور چند دهه مدیریت نابکار جمهوری اسلامی بوجود آورده آنقدر عمیق است که جنگ های جدلی شکل نظام جمهوری و پادشاهی های ما پیش آن رنگ میبازد. «نبرد تمدن ها» ی ساموئل هانتینگتون در ابعاد کوچک آن نیز ایران ما را که یک قاره بزرگ است نیز تهدید می کند و پس از دوران مدرن و آمدن «تکنولوژی چاه عمیق» هنوز یخ ها واکنده نشده و جامعه نظم جدید را هنوز تنظیم نکرده و گره های تازه و باز نشده باقی مانده اند و به ما به ارث خواهد رسید.
واقعیتش را بخواهید وقتی به این مسائل فکر میکنم آرزو می کنم محمدرضاشاه با اقتدارش باز گردد. او به کردستان و بلوچستان همان گونه می اندیشید که به تهران و چالوس و تبریز، همراه با مشکلاتی که سر راهش بود بناچار با آنها روبرو میشد و راه حلی بناچار را بر میگزید. مثلا آب لوله کشی و رفاهیات اول باید به تهران می آمد. مثل همه جای جهان پایتخت ها اولین امکانات را دریافت می کنند و این به معنای «ستم مضاعف» برای سنندج نبود. روند پیشرفت های مدرن در تاریخ اجتماعی پس از رنسانس در همه کشورها به همین منوال بوده است.
اما خب.. محمدرضاشاه و اقتدارش را از دست داده ایم و نداریم جایش بگذاریم و اگر یکدیگر را دریابیم دیگر به آن اقتدار فردی نیاز نداریم. اما اگر به آن درجه از رشد نرسیده باشیم که با احساس مسئولیت و رضایت بر سر حد اقل ها نتوانیم کشور را پس از جمهوری اسلامی اداره کنیم چقدر جای شرم خواهد داشت که ایرج میرزای قرن 21 ما چنین بسراید که :
تجارت نیست، صنعت نیست، ره نیست،
امیدی جز به سردار سپه نیست.
و اما در مورد حذف ملا چپی مجاهد، واقعیت این است که مردم در داخل ایران دندان های ما اپوزیسیون را شمرده اند. فهمیده اند که اهل همگرایی نیستیم. اتحادیه اروپا و کشورهای غربی هم متوجه شده اند که از این اجاق آبی گرم نمیشود. خلاصه گند زدیم! از همین رو توده طبق معمولا آسان ترین راه را انتخاب میکند: امیدی جز به سردار سپه نیست! و این سردار سپه لزوما رضاپهلوی نیست! میتواند یک آخوند یا یک پاسدار یا یک رهبر میدانی در یک محله هم باشد! اگر باور نمی کنید نگاهی به تاریخ انقلابات جهان بیاندازید ببینید استالین و هیتلر و صدام حسین و پوتین و امثال آنها سالها قبل از رسیدن به قدرت چکاره بودند و از کجا به کجا رسیدند. از اینجاست که با توجه به آمادگی جامعه در اولین رفراندم و یا انتخابات مجلس موسسان لمپن هایی که عالی پیام را انگشت کردند میشوند مدیران کشور و من و شما را و هرکس را که معترض باشد را انشگت خواهند رساند. راستش را بخواهید به نظر من کسانی که به عالی پیام انگشت رساندند همانقدر در مورد سنندج و مردم کردستان حساس هستند و رفاه آنها را خواستارند که محمدرضاشاه. آنها پای شان را جای پای محمدرضاشاه خواهند گذاشت. من مشکلی با آن ندارم و راضی هستم و میروم مینشینم خانه ام تا انگشت به من نرسانند. اگر اینها آنقدر مدیریت و شعور داشته باشند که کشور را همانجور اداره کنند که من و شما و ملا چپی و مجاهد و جبهه ملی چی و مشروطه خواه آرزویش را داریم من واقعا مشکلی با آنها ندارم. (نام مجاهدی را بناچار کنار دیگران نهادم چرا که اگرچه امروز تحمل ریخت شان را هم ندارم اما اگر نماینده شان در پارلمان رای بیاورد به احترام رای مردم ناچارم او را تحمل و احترام کنم). بالاخره وزارت صنایع و معادن را با فردی که تخصص انگشت رسانی دارد نمیتوان گرداند و نیاز به تخصص دارد نه لمپنیسم. مطمئنم آنکه به عالی پیام انگشت رساند شعورش میرسد که یک مدیر با تجربه و دارای تخصص را در وزارت خارجه یا صنایع و معادن بکار بگمارد.
ولی فعلا ما با پارادایمی که ذکر شد مواجه نیستیم. هنوز امکان حضور در صحنه سیاسی کشور را داریم. تنها رقیب ما نسل Z و همگنانشان ده سال بزرگتر که رای دهنده هستند و راه حل های آسان شان برای رسیدن به مدرنیته و کشور مدرن و مترقی. یک راه حل آسان که تحمل چانه زدن بر سر بسیاری مسائل را ندارد و از جمله تحمل شورا یا سندیکای مزد بگیران را دستکم در اوایل کار ندارد. برخی نمایندگان این تصور بدون پرده پوشی گفته اند که کشور نیاز به اقتدار گرایی دستکم در دهه های اول پس از جمهوری اسلامی دارد. این حرف آنها رجز نیست و اگر در داخل کشورخریدار نداشت به روی خود نمی آوردند. ابزار و آلات دیجیتال و اینترنت در اختیارتان است. یک سری به سایت ها فالوئرهای اینستاگرامی و فیسبوکی شان بزنید و سری هم به سایت و اینستاگرام خودتان بزنید. چک کنید در روز چه تعداد مراجع دارید. وقتی تعداد کمتر از 50 مراجع و فالوئر تان را با صدها هزار فالوئر آنها ملاحظه کردید آنگاه دیگر جای انشالله گربه است و نوستالژیک است و این حرفها را دور خواهید ریخت. واقعیت این است که در مقابل چنین آماری ملا چپی مجاهد و من مشروطه خواه هم جایی نخواهم داشت و حذف خواهیم شد . نسل های تازه بدون آن که بدانند به فاشیسم گرایش هایی دارد و من این را در حرارتی که در سیاست بخرج میدهند بوضوح می بینم. حرفهای زیبایشان را دور بریزید. تصور کنید روز رای گیری نمایندگان مجلس موسسان و پس از آن پارلمان ایران است. فکر می کنید که اینها به همان فاشیست های اقتدار گرا رای نخواهند داد؟ از خودتان بیرون بیایید. از فامیل ها و جوانان فامیل و دوستان در ایران سوال کنید پاسخ تان را خواهید گرفت و متوجه خواهید شد که نسل تازه به فاشیسم و یا دستکم اقتدارگرایی برای ثبات کشور اعتقاد دارد.
برگرفته از ایران گلوبال