امید شمس
«جنگ روانی» یا «عملیات روانی» یکی از قدیمیترین تاکتیکهای نبرد است که به منظور تضعیف روحیه دشمن، شکستن ارادهاش برای مبارزه یا مقاومت و گاه برای ترغیب او به تغییر موضع استفاده میشود.
نوع دیگری از عملیات روانی، تبلیغات برای تقویت عزم و روحیه متحدان یا نیروهای خودی است.
تلاش برای انحراف شخصیت و دستکاری باورها در اسیران جنگی و زندانیان سیاسی از طریق شستوشوی مغزی و تکنیکهای مربوط به آن را نیز میتوان نوعی جنگ روانی دانست.
در گزارشی دو قسمتی به قلم «امید شمس»، «ایرانوایر» در پی پاسخ به این سوالها است که جمهوری اسلامی ایران برای جنگ روانی علیه مخالفانش چه میکند، چه ابزاری را به چه شکلی مورد استفاده قرار میدهد و خط قرمز حکومت در این بازی روانی چیست.
قسمت اول این گزارش را اینجا میتوانید مطالعه کنید و قسمت دوم هم پیش روی شما است که ارتش سایبری نظام و آنچه «علی خامنهای» گفته بود، یعنی «افسران جنگ نرم» را معرفی میکند.
***
اعتراضات سال ۱۳۸۸ که از آن به عنوان نخستین «انقلاب توییتری» در جهان یاد میشود، سرآغاز دوران تازهای در عرصه سیاستورزی مردمی و سازماندهی اعتراضات بود. استفاده از شبکههای اجتماعی برای سازماندهی و پوشش خبری اعتراضات، حکومت را با بزرگترین چالش تاریخ حیاتش روبهرو کرد.
شبکههای اجتماعی این امکان را به مردم میدادند که در کمتر از چند ساعت، تجمعات عظیمی را سازماندهی کنند که پیش از این نیازمند ماهها صرف وقت و هماهنگی بودند.
از سوی دیگر، پوشش زنده اعتراضات و ثبت و انتشار گسترده اسناد نقض حقوق بشر، از جمله نحوه برخورد نیروهای امنیتی با معترضان را ممکن کردند. در نهایت هم انتشار ویدیوها و روایتهای دست اول شاهدان از وقایع در این شبکهها باعث جلب توجه جهانی به جنایات حکومت در برخورد با اعتراضات مسالمتآمیز شدند.
حکومت در برخورد با این تهدید بزرگ، بلافاصله مشغول به کار شد و در کنار قطع اینترنت، افزایش محدوده فیلترینگ و تلاش برای قطع کامل ارتباط با شبکه جهانی اینترنت، واحدهای مختلف ارتش سایبری جمهوری اسلامی نیز یکی بعد از دیگری شکل گرفتند تا با صدای بلند مردم در شبکههای اجتماعی مقابله کنند.
در بهار ۱۳۹۷، فصلنامه «دانش امنیتی» مقالهای منتشر کرد با عنوان «بررسی نقش تاکتیکهای عملیات روانی در کنترل اغتشاشات سال ۱۳۸۸».
در این مقاله، «مجید شامانی»، مدرس دانشکده تربیت پاسدار «دانشگاه امام حسین» با بررسی شیوههای مسالمتآمیز اعتراض، عملکرد نیروهای سرکوب، نوع پوشش رسانههای حکومتی و نظرسنجی از شش گردان در تیپ امنیتی «آل محمد» تهران، به نقش عملیات روانی در سرکوب اعتراضات سال ۱۳۸۸ میپردازد.
شامانی از پژوهش خود نتیجه میگیرد که عملیات روانی در کنار عملیات اطلاعاتی، از موثرترین اقدامات در سرکوب اعتراضات است. او سپس اقدامات زیر را پیشنهاد میکند:
شناخت فرصتها و چالشهای گریزناپذیر شبکههای اجتماعی و نحوه استفاده از این ظرفیت به منظور پدافند در مقابل حملات حریف
آگاهیبخشی و بسیج افکار عمومی به صورت آنلاین در شبکههای اجتماعی به منظور حمله به شبکههای معاند
آسیبشناسی و تجزیه و تحلیل اقدامات کنترل اغتشاشات
تشکیل اتاق فکر عملیات روانی و تزریق راهکارهای عملیات جنگ روانی به فرماندهان
شیوهها و تاکتیکهای قابل استفاده در شبکهسازی اجتماعی به منظور کنترل اغتشاشات
راهاندازی و فعال کردن برنامهسازی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از طریق صداوسیما و پخش آن از شبکههای مختلف
پاییز ۱۳۹۹، فصلنامه «دانش انتظامی» کرمان در مقالهای با عنوان «نقش اشراف اطلاعاتی در کنترل اغتشاشات توسط یگان ویژه ناجا»، مشخصا به نقش ویژه عملیات روانی در کنار عملیات اطلاعاتی اشاره میکند.
این مقاله با ارجاع به کتاب «حبیبالله جاننثاری»، معاون وقت آموزش یگانهای ویژه ناجا درباره سرکوب اعتراضات سال ۱۳۸۲، از قول او مینویسد: «هر تلاشی باید صورت گیرد تا قبل از اغتشاشات، دشمن شناسایی شود.»
این مقاله سپس به اهمیت «نقش نیروهای نفوذی درون صفوف مخالفان و اجرای عملیات روانی در میان اغتشاشگران برای حداقلی کردن مطالبات و واکنشهای آشوبگران و بعضا انحراف اغتشاش و شناسایی هسته هدایت کننده اغتشاش» اشاره میکند.
این دقیقا همان کاری است که حکومت دستکم چند ماه پس از آغاز اعتراضات سال ۱۳۸۸ آغاز کرد و تاکنون روز به روز بر گستردگی و پیچیدگی این عملیات افزوده است.
کاربران شبکههای اجتماعی عوامل عملیات روانی حکومت در فضای شبکههای اجتماعی را به طور کلی اکانتهای سایبری مینامند.
اما بسیار اهمیت دارد که بدانیم این عملیاتها توسط گروههای متنوعی انجام میشوند که هر کدام وظایف و کارکردهای ویژهای دارند. ما مهمترین این گروهها را به سه دسته تقسیم میکنیم؛ «بوقچیها»، «زامبیها» و «ترولها».
بوقچیها همان پروپاگاندیستهای سنتی هستند؛ کسانی که علناً روایت حکومت از رویدادها را منعکس و تبلیغ میکنند و به اصطلاح، تلاش دارند تا در جدلهای کلامی پیروز شوند و جهت گفتمان عمومی را به نفع روایت مطلوب جمهوری اسلامی تغییر دهند. این اکانتها که برخی از کاربران شبکههای اجتماعی آنها را «ارزشی» مینامند، معمولا نشانههای ویژهای دارند و حتی از روی علایم بصری کاملا قابل شناسایی هستند؛ برای مثال، پرچم جمهوری اسلامی در بخش «بیو» یا تصویر «قاسم سلیمانی» و یا علی خامنهای در بالای صفحه آنها یک نشانه واضح است تا همه بدانند با یک بوقچی سر و کار دارند. مهمترین وظیفه بوقچیها، ایجاد، ترویج و داغ کردن یک خط گفتمانی است که معمولا از سوی نهادهای امنیتی تعیین میشود و سپس به صورت هماهنگ توسط بوقچیها در فضای شبکههای اجتماعی پژواک میگیرد.
بوقچیها یا از میان شخصیتهای شناخته شده انتخاب میشوند (بازیگران، چهرههای تلویزیونی، ورزشکاران و به طور کلی سلبریتیها) و یا با سرمایهگذاری بلندمدت در فضای شبکههای اجتماعی ساخته میشوند.
شبکههای اجتماعی بر اساس ساز و کاری مشخص بنا شدهاند که میتوان آنها را «اقتصاد توجه» نام نهاد. شبکههای اجتماعی صرفا پستهای کسانی که آنها را دنبال میکنید، به شما نشان نمیدهند. آنها این پستها را به همراه پستهای کسانی که لزوما دنبال کننده آنها نیستید، با ترتیبی اولویتبندی شده به شما عرضه میکنند. این اولویتبندی بر اساس میزان توجهی است که این پستها دریافت کردهاند و همچنین میزان توجهی که خود شما خرج محتوای مشابه کردهاید.
بنابراین، فارغ از این که یک محتوا چهقدر به سلایق شما نزدیک یا از آن دور باشد، بر اساس میزان واکنشی (مثبت یا منفی) که این محتوا از شما و کسانی پیش از شما دریافت میکنند، بیشتر در معرض دید دیگران قرار خواهد گرفت. به معنای دیگر، شبکههای اجتماعی با محتوایی که نشر میشود، همچون یک کالا برخورد میکنند.
کالایی که واکنش اولیه (منفی یا مثبت) بیشتری کسب کند، از سوی الگوریتم شبکههای اجتماعی به مثابه کالایی پر مخاطب شناخته شده و بیشتر در معرض دید دیگران قرار خواهد گرفت. تفاوتی نمیکند که واکنش شما به این محتوا انزجار بوده است یا علاقه، آنچه برای شبکههای اجتماعی اهمیت دارد، تنها و تنها بالا بردن سطح تعامل کاربران با این پلتفرمها است، چرا که فروش تبلیغات را برای آنها امکانپذیرتر خواهد کرد.
از سوی دیگر، یکی از الگوهای رفتاری غالب در شبکههای اجتماعی، رفتار منبعث از غریزه گلهوار (herd instinct) است که ویژگی بارز آن، دنبالهروی از رفتار جمعی بدون دخالت دادن قوه تحلیل و ارزیابی فردی است.
احتمال واکنش نشان دادن و یا حتی تایید کردن پستی که هزاران نفر آن را تایید و سفارش کردهاند، چندین برابر پستی دقیقا با همان محتوا اما تعداد اندک واکنش و تایید است. ولی چه خواهد شد اگر بتوانیم این واکنش انبوه را به شکلی مصنوعی ایجاد کنیم؟ آیا این کار به ما کمک نخواهد کرد تا نبض گفتمانهای عمومی و موضوعات مورد بحث را بهدست بگیریم و آن را به سمت و سویی که میخواهیم، هدایت یا منحرف کنیم؟ اینجا است که پای گروه دوم به میان میآید؛ زامبیها.
زامبیها وظیفه تولید این واکنش اولیه را برعهده دارند. آنها موظف هستند محتوایی را که بوقچیها تولید میکنند، تایید و بازنشر کنند تا از این طریق هم آن محتوا و هم بوقچیها بیشتر و بیشتر دیده شوند. لشکری از اکانتهای جعلی مانند زامبیها این پستها را در شبکههای اجتماعی داغ میکنند و از این طریق آنها را بیشتر و بیشتر در دیدرس عموم قرار میدهند.
مهمتر این که حجم بالای واکنش به این پستها در ذهن مخاطبان این تصور را پدید میآورد که تعداد زیادی از کاربران با چنین محتوایی موافقت دارند یا تعداد کاربرانی که با این پستها همفکر هستند، بسیار زیاد است.
بخش بزرگی از اکانتهای زامبی را باتهایی تشکیل میدهند که توسط ارگانهای عملیات سایبری هدایت میشوند. بخش دیگری از این اکانتها را اپراتورهای انسانی هدایت میکنند.
معمولا هر اپراتور مسوول ۲۰ تا ۵۰ اکانت جعلی است که به شکل مداوم و با الگویی ثابت محتوای تولید شده را تایید و بازنشر میکنند و معمولا میزان تولید محتوای دست اول آنها نزدیک به صفر است. درست به همین دلیل است که بعضی محققان شبکههای اجتماعی آنها را «عروسک جورابی» (sock puppet) مینامند که اشارهای است به دست پنهانی که از زبان این اکانتهای جعلی سخن میگوید.
زامبیها را معمولا میتوان از چند ویژگی شناخت:
۱- تعداد دنبال شوندگان آنها (following) همیشه بیشتر از تعداد دنبال کنندگان (followers) آنها است.
۲- نام کاربری آنها معمولا شبیه به یک نام، حتی نام مستعار نیست بلکه شبیه به شماره سریال یک محصول یا یک عبارت بیمعنا است؛ چیزی شبیه به «hs20ljf028$» یا «kaywhyeleenq».
۳- فعالیت آنها یا بینهایت کم یا بینهایت زیاد است و یا هزاران محتوا در بازه کوتاه زمانی تولید کرده و یا هیچ توییتی در شش ماه اخیر تولید نکردهاند.
۴- زمان پیوستن آنها به شبکههای اجتماعی یا زمان از سرگیری فعالیتشان با شروع ناآرامیهای سیاسی همخوانی دارد؛ برای مثال، حساب کاربری «تنها» در دی ماه ۱۳۹۶ تا فروردین ۱۳۹۷، آبان ۱۳۹۸ تا اردیبهشت ۱۳۹۹ و مهر ۱۴۰۲ فعال بوده است.
البته اینها تنها نشانههای کلی هستند و به این معنا نیست که تمام حسابهای کاربری که این ویژگیها را دارند، به حسابهای حکومتی هستند. اما حسابهایی که چند تا از این ویژگیها را دارند، قطعا ناامن محسوب میشوند.
زامبیها نقش لشکر پیاده را در نبردهای گفتمانی برعهده دارند. آنها مهمات حضور در فضای شبکههای اجتماعی که همان توجه و تایید است را برای تثبیت گفتمان مطلوب توسط بوقچیها و تخریب گفتمان نامطلوب توسط ترولها فراهم میکنند.
جمهوری اسلامی علاوه بر لشکر باتهای زامبی که برای پشتیبانی از عملیات روانی استفاده میکند، هزاران نفر را برای این منظور اجیر کرده است. اسفند ۱۳۹۵، «عبدالصمد خرمآبادی»، معاون وقت دادستان کل کشور و از قضات کنونی دیوان عالی کشور از به کارگیری ۱۸ هزار داوطلب برای رصد محتوای «ضد انقلابی» در فضای مجازی خبر داده بود. در آبان ۱۳۹۹، «محمدرضا یزدی»، فرمانده سپاه «محمد رسولالله» تهران که بزرگترین واحد نظامی مسوول سرکوب اعتراضات در ایران است، از سازماندهی ۱۴۴ گردان سایبری جهت «مقابله با ابهامآفرینی معاندان» خبر داده بود.
این گردانهای سایبری در واقع همان سرکوبگران خیابانی هستند و در ماموریتهای غیر رزمی، اکانتهای زامبی را در شبکههای اجتماعی هدایت میکنند تا محتوای تولید شده توسط بوقچیها و ترولها را تایید و توجه لازم را دریافت کنند.
ترولها را معمولا به عنوان آزارگران کلامی در اینترنت میشناسند. اما ترولهای حکومتی که مهمترین نیروی عملیات روانی دولتهایی مانند روسیه، چین و جمهوری اسلامی هستند، کمی تفاوت دارند. آنها در سطوح و نقشهای مختلفی و با کارکردهای متنوع ظاهر میشوند؛ گاهی مانند «روحالله مومن نسب»، با جعل صدها اکانت چهرههای مشهور شروع به ارسال ضداطلاعات میکنند و گاهی در قالب چهرههای مخالف حکومت، کارزارهای اخبار جعلی بهراه میاندازند. اما مهمترین کار ترولها، تولید سردرگمی و آشوب است.
آنها برعکس بوقچیها، به دنبال پیش بردن یک روایت خاص نیستند، حتی اگر مجموعه محتوایی که تولید میکنند، اینطور به نظر برسد. آنچه بیش از هر چیزی برای ترولها اهمیت دارد، از بین بردن امکان اعتماد و اطمینان است.
وقتی همه به همه چیز مشکوک باشند، یا هیچکس هیچ چیز را باور نخواهد کرد یا هرکسی هرچیزی را باور میکند.
«جنا متیوز»، استاد تحلیل شبکههای اجتماعی میگوید مهمترین هدف ترولها، جا انداختن این باور است که حقیقتی وجود ندارد. آنها فقط به دنبال ایجاد تقابل و تفرقه هستند. مهم نیست که در این تقابل، آنها کدام سمت قرار بگیرند.
جمهوری اسلامی یکی از بزرگترین ارتشهای ترول در جهان را ساخته است. در اکتبر ۲۰۱۸، توییتر گزارشی از اقداماتش علیه دولتهایی که تلاش میکنند تا کارزارهای اخبار جعلی و اطلاعات نادرست را در توییتر هدایت کنند، خبر داد. در آن سال، این شبکه اجتماعی چهار هزار و ۷۷۹ حساب توییتری را که متعلق به عوامل جمهوری اسلامی بودند، مسدود کرد.
همه این حسابها در ایران بودند. در همان سال، در روسیه تنها چهار حساب کاربری مشابه شناسایی و مسدود شد. توییتر این حسابها را بر اساس ماموریتشان، به سه دسته تقسیم کرد. هزار و ۶۶۶ حساب کاربری که حدود دو میلیون بار توییت کرده بودند، اخبار جهان را به روایت رسانههای حکومتی یا حسابهای نزدیک به حکومت پژواک میدادند (همان ماموریت زامبیها). ۲۴۸ حساب کاربری صرفا اسرائیل را هدف پروپاگاندا قرار میدادند. اما دو هزار و ۸۶۵ حساب دیگر با هویتهای جعلی، از جمله جعل هویت روزنامهنگاران یا ادعای دروغین کار کردن برای رسانههای معتبر جهانی، گفتوگوها درباره مسایل سیاسی ایران را هدف میگرفتند تا بحثها را با اخبار جعلی مغشوش و منحرف کنند.
ترولهای حکومتی، به ویژه آنهایی که به صورت ویژه بر عملیات روانی علیه معترضان متمرکز هستند، از فرمول مشخصی پیروی میکنند. این فرمول برای کسانی که فرصت دقت و تامل را داشته باشند، قابل تشخیص است.
۱- تنزل گفتمان به بازی: آنها تحولات اجتماعی و سیاسی را به بازی تنزل میدهند؛ چیزی شبیه به یک مسابقه ورزشی که در آن شما چارهای ندارید جز این که طرفدار یکی از دو تیم باشید. با این کار، آنها فضایی دو قطبی میسازند که تندروترین بخشهای هردو سوی آن را خود کنترل میکنند. به این صورت، در جایی که باید با تامل، منطق و گفتوگوی چالشی اما مبتنی بر خردورزی راه حلی برای مشکلات پیدا کرد، همه چیز به بازی طرفداری محض و یک تقابل کودکانه قرمز و آبی تنزل مییابد.
۲- رادیکالیسم کلامی: آنها معمولا از هر کس دیگری بیشتر نسبت به حکومت معترض هستند. حرفهایی علیه حکومت میزنند که نابخشودنی هستند و مجازاتی سنگین در پی دارند. از این طریق، اعتماد گروه هدف را جلب میکنند. آنها همچنین در حمایت از گروهی که مدعی طرفداری از آن هستند، تندروتر از هر کس دیگری ظاهر میشوند و خوب میدانند که کدام گروهها ظرفیت پذیرفتن آنها به عنوان همفکر یا دستکم همپیمان را دارند و کدام ایده استعداد رادیکال شدن تا مرز رسیدن به یک ایده کابوسوار یا یک شوخی بیمزه را دارا است.
۳- حمله به کنشهای موثر عملی: ترولها در کلام، ژنرالهای شجاع میدان نبرد هستند. اما کافی است که ایدهای موثر و عملگرایانه مطرح شود، آنها بدون استثنا به آن حمله خواهند کرد، چون کارشان از یک سو تخلیه انرژی نیروهای معترض از طریق تندرویهای کلامی و شعارهای توخالی اما رادیکال است و از طرف دیگر جلوگیری از سازماندهی موثر، تجمیع نیروها و طرح و برنامهریزی برای عمل. ترول حکومتی همیشه با حرفهای کلی موافق است اما با هیچ طرح و نقشه دقیق و جزیی موافقت نمیکند؛ برای مثال، یک ترول حکومتی با تمام قوا به حمله به حکومت، برچیدن بساط ظلم و انتقام گرفتن از مزدوران تشویق میکند اما همزمان، نسبت به نهادسازی برای دادخواهی، سازماندهی اعتراضات در مقابل پارلمانهای کشورهای غربی، شبکهسازی برای پشتیبانی مالی از اعتصابها، ایجاد سازمانهای سیاسی یا گروههای جمعآوری کمک برای خانوادههای زندانیان یا اعتماد به رسانهها هشدار میدهد.
۴- تمرکز بر ترویج بیاعتمادی و ناامیدی: مهمترین وظیفه ترولها، همان مهمترین هدف عملیات روانی است؛ یعنی تضعیف روحیه دشمن و درهم شکستن مقاومت، یکپارچگی و نظم نیروهایش.
دامن زدن به نزاعهای کلامی و نفرتپراکنی علیه گروههای مختلف به شکلی فراگیر و روزمره در نهایت صحنهای آشفته و ناامید کننده را پیش چشم عموم میگذارد که نشان از در هم ریختن صفوف مبارزه و از هم پاشیدن مقاومت جمعی است. در حالی که آنچه در پیش چشم ما است، تنها خیمهشب بازی سایبریها علیه سایبریها است که در آن لشکری از زامبیها و گروههایی از کاربران بیدانش و کم تجربه نقش پیادهنظام را بازی میکنند.
برگرفته از ایران وایر