فاطمه یوسفی:
راه مهر پیمود و راز سپهر در سینه گنجاند و عزت ایران و ایرانیت را در اذهان گنجاند و اعتبار زبان و ادب پارسی را در تاریخ مانا ساخت او که دردها و زخم ها دید و خون دلها خورد تا شاهنامه را شاه نامه کند آن هم در عصر ترک تازی ها و دوره جاهل مسلکان ایران ستیز.
به راستی فردوسی، نامی است که بزرگ مرد ادب پارسی را سزد؛ او که فرهنگ و ادب و تاریخ ایرانی و پارسی را در قالب خان ها و فردوس ها، نگاره ها آنچنان تصویر کرد که برای همیشه ماندگار شد و شاهنامه همان که بزرگترین شاهکار حماسی جهان می خوانندش؛ شاه نامه شد زیرا نه تنها به پهنای تاریخ و فرهنگ ایران زمین بلکه ادب و ادبیات جهان دامن گسترد و برای همیشه مانا گردید.
به راستی چه می دانیم از بزرگ مرد ادب پارسی حکیم دانا و سخن سرای توس او که حتی در شاهنامه اش هم نامی از خود بر جای نگذاشته به قول استاد جلال الدین کزازی فردوسی شناس کشورمان، تنها یکبار در آغاز گشتاسپ نامه دقیقی در بیتی این نام ذکر شده است.
اما چه جای تامل؛ که دانای فرهمند توس اثری نگاشت که عجم زنده کرد و فرهنگ و ادب پارسی را که در میان تهاجم تازیان به نابودی می گرایید دوباره قوام بخشید و سرزمین و اقوام تکه تکه شده را با شاهنامه که شناسنامه ملی ایرانیان است دوباره انسجام بخشید و عزت، استقلال ایران و ایرانی را در برابر هر ظلم و استحاله ای فریاد کرد.
گر سر به سر تن به کشتن دهیم/از آن به که کشور به دشمن دهیم
دریغ است ایران که ویران شود/ کنام پلنگان و شیران شود
فردوسی که خود وامدار چندین هزار ساله فرهنگ و ادب ایران زمین از دوران باستان تا عصر خود از خداینامه ها تا شاهنامه های خرد و کلان است با چنان ظرافت، تیزبینی، توانمندی از آنها بهره گرفت و در عطش خود برای جاودانگی زبان و ادب پارسی، فرهنگ و قومیت ایران و ایرانی، شاهکاری خلق کرد که در تاریخ و ادبیات ایران و جهان 'شاه نامه' شد و شاهنامه ماند.
کتابی ارزشمند که جزیی جدایی ناپذیر از ادبیات ایران و جهان شده و اثر آن در ادبیات داستانی ایران و جهان امروز بسیار مشهود است، روایت و داستانی منظوم از روزگاران کهن و منش و اخلاق و فرهنگ ایرانیان باستان که تا یزدگرد سوم ادامه می یابد و با دین و مذهب این ملت پیوند می خورد.
حکیم ابوالقام فردوسی بزرگ مرد توانای ادب پارسی چنان در شیپور افتخارات، دلاوری ها، جنگاوری ها، پهلوانی ها و... این سرزمین می دمد که گویی بار دیگر همه اسطوره ها و افسانه های باستان سر ازخاک برآورده و در روح و جان تک تک ایرانیان حیاتی دوباره می یابند آن هم در عصری که به جهت خوار کردن، ایرانیان را 'موالی' (بردگان) و یا 'عجم' کند زبان می خوانند.
فردوسی بزرگ با این شاهکار ادبی هویت، منش، فرهنگ و تاریخ ایرانیان را بدان ها بازمی گرداند و با این کتاب ارزشمند که جانمایه حیات ، فرهنگ، اندیشه و تمدن ایرانی است چنان در وجودشان ریشه می دواند که برای همیشه تاریخ در ذره ذره وجود این مردمان و خاک این سرزمین سبز است.
آری شاهنامه روایتی بی نظیر از اسطوره ها و تاریخ واقعی ایران زمین است که در بحبوحه تهاجم دشمنان می رفت به ورطه فراموشی سپرده شود اما استاد بی همتای شعر و ادب پارسی با به نظم کشیدن این اثر شگفت انگیز، همه این تاریخ و ادب را در ذهن و دل ایرانیان مانا و ماندگار ساخت و کتابی شد که روایت های حماسی آن قرنها و قرنها نقل محافل و بیان و منش مردم کوچه و بازار شد، آنگونه که این اسطوره ها و داستان هایشان با صدای نقال و شاهنامه خوان از صبح تا شام در چشم، ذهن و دل ایرانیان خانه گزید و مردانگی ، رشادت ، دلاوری را در میان اقوام ایرانی قوت بخشید.
اثری که گنجینه ای بی همتا از جلوه های مختلف زندگی اقوام ایرانی در طول قرنها و بازتاب دهنده فضیلت ها ، ارزشها و تاکید مضاعف بر خرد و عقل است.
شاهکاری که در بین همه اقوام از کرد ، لر و ترک ،فارس و بلوچ تا عام و خاص سینه به سینه نقل و ماندگار و عزیر شد آنجا که فرزندان این سرزمین را با نام اسطوره ها نام می نهند و اشعار حماسی آن بر زبان ها جاری و منش پهلوانی آنها بر رفتار و کردارشان مشهود است.
روایتی زیبا از از خوبی ها و نیکی ها در تقابل با بدی ها ، ستم ها و فسادها که همه در قالب فسانه و قصه بیان می شود از آرش کمانگیر تا قیام کاوه آهنگر و نبردهای پهلوان بی همتای شاهنامه رستم ، سهراب ، اسفندیار و دسیسه ها و کین ها و کین خواهی ها همه بخشی از این روایت های حماسی و رزمنامه بی نظیر است.
اینک باید بیش از گذشته ؛شاهنامه این اثر حماسی و خالق آن حکیم ابوالقاسم فردوسی استاد خرد و شعر و ادب پارسی را پاس داشت و این پاسداشت در گروه ماندگاری آن در یادها ، اذهان و منش و عمل است .
باید پاسداشت خرد و خردگرایی و حکمتی که حکیم توس بدان شهره است و در جای جای این شاهکار که خردنامه باید خواندش بر آن تاکید داشته است.
برگرفته از بهار نیوز