نوید محبی
نزدیکی اخیر جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی با میانجیگری پکن، واشنگتن را در معادلات خاورمیانه به گوشه انزوا رانده و در عین حال نفوذ چین در خاورمیانه را به میزان قابل توجهی افزایش میدهد. اما ایالات متحده کسی جز خود را نمیتواند بابت آن سرزش کند، چرا که تمایلش به دور شدن از خاورمیانه و سیاست خارجی متناقض این کشور باعث شد تا با شریک امنیتی دیرینهاش عربستان سعودی، رفتاری غیردیپلماتیک داشته باشد و همزمان «دیپلماسی» در هر شرایطی را با دشمن قسم خورده خود، یعنی رژیم جمهوری اسلامی در اولویت قرار دهد.
رژیم ایران که در هفت ماه گذشته با یک خیزش مردمی بزرگ علیه حاکمیت خود مواجه شده است نیز مزایای زیادی از این توافق به دست میآورد. این توافق یک پیروزی برای استراتژیِ «حمایت از گروههای نیابتی» جمهوری اسلامی به شمار میرود که در سراسر خاورمیانه گسترانده شدهاند و در یک نمونه خاص حضور حوثیها را در مرزهای عربستان سعودی تثبیت کرده است.
دولت عربستان سعودی پس از سالها درگیری مسلحانه با حوثیها با قبول ضمنی شکست تاکتیکی خود مجبور به مسامحه و قبول این توافق شد.
عربستان سعودی و جمهوری اسلامی از زمان انقلاب سال ۱۳۵۷ که رژیم اسلامی در تهران به قدرت رسید، به عنوان رقیب و دشمنان اصلی یکدیگر به شمار میروند. روحانیون شیعه حاکم بر ایران برای مقابله با عربستان در منطقه، از لبنان و یمن گرفته تا عراق و سرزمینهای فلسطینی از گروههای نیابتی استفاده کردهاند. اما پشتیبانی و تسلیح حوثیها با سلاحهای پیشرفته توسط رژیم ایران از سال ۲۰۱۴، شاید بزرگترین تهدید برای امنیت و نفوذ سعودیها در حیاط خلوتش باشد.
تصرف شهر صنعا توسط شورشیان حوثی یمن و سرنگونی دولت منصور بن هادی در سال ۲۰۱۵، نقطه آغاز درگیری بین عربستان سعودی و حوثیها بود و باعث شد این کشور به اقدام نظامی با هدف بازگرداندن دولت رسمی یمن به قدرت و توقف پیشرویهای شبهنظامیان حوثی دست بزند. سعودیها که تحمل حضور یک گروه ستیزهجوی شیعه در حیاط خلوتشان را نداشتند خیلی زود خود را در دامنه نبردی سخت و چالشبرانگیز با حوثیها یافتند.
حوثیها نه تنها بخش عظیمی از یمن را تصرف کردند بلکه با موشکهای بالستیک و پهپادهایی که توسط تهران تامین میشد، بطور مستقیم به عمق خاک عربستان حمله میکردند. اگرچه ایالات متحده خیلی محدود اقدام به حمایت از عربستان سعودی کرد، اما همزمان با این کمکها، به سعودیها برای رسیدن به توافق با حوثیها و تهران نیز فشار وارد میکرد.
محاصره دریایی توسط ائتلاف سعودی برای محدود کردن ارسال تسلیحات نظامی تهران به حوثیها چندان برای این کشور کارساز نبود و عدم تمایل ایالات متحده به کمک بیشتر در این زمینه نیز مشکلات عربستان را تشدید کرد. در حالی که سعودیها در دوران دولت ترامپ به تقویت روابط با ایالات متحده جهت فشار متقابل به رژیم تهران امیدوار بودند، حمله جمهوریاسلامی به تاسیسات آرامکو در سال ۲۰۱۹ که باعث توقف نیمی از تولید نفت عربستان شد، واقعیت تلخی را برای آنها فاش کرد و آن اینکه ایالات متحده نمیتواند شریک قابل اتکایی برای تضمین امنیت کشورشان باشد- حتی اگر دولت حاکم بر آمریکا یک دولتی جمهوریخواه باشد. عدم واکنش ایالات متحده در پاسخ به آن حمله، همچنین محدودیت حمایت آمریکا از عربستان را نشان داد. این موضوع عربستان را در برابر رقبای منطقهای آسیبپذیرتر و منزویتر کرد.
این حمله همچنین در نهایت نشان داد که آمریکا دیگر بطور کامل به پیمان امنیتی دیرینه خود با عربستان سعودی که از جنگ جهانی دوم به اینسو در مناسبات سیاسی بین دو کشور یک اصل بنیادین بود، دیگر متعهد نیست.
رفتار تحقیرآمیز پرزیدنت بایدن با شاهزاده محمد بن سلمان، حاکم واقعی عربستان سعودی، روابط را تیرهتر کرد. بایدن در دوران کمپین انتخاباتیاش قول داده بود که اگر رئیسجمهور شود عربستان سعودی را به یک کشور «منزوی» تبدیل کند. دولت جدید ایالات متحده در ابتدای شروع کار خود با حذف حوثیها از فهرست گروههای تروریستی ایالات متحده و تمرکز بیشتر سیاست خارجی خود در قبال عربستان با تکیه بر قتل وحشیانه جمال خاشقجی، خبرنگار مستقر در واشنگتن که اغلب به انتقاد از محمدبن سلمان میپرداخت، روابط را بیشتر متشنج کرد.
ولیعهد عربستان سعودی، شاهزاده بن سلمان، انتظار داشت که برای اصلاحات پیشگامانهاش در این کشور محافظهکار و همچنین آغاز روند غیررسمی عادیسازی روابط با اسرائیل مورد تحسین و تشویق کشورهای غربی قرار بگیرد. اما در عوض، مشاهده کرد که شریک قدیمی کشورش، آمریکا، با پادشاهی سعودی به مثابه یک دشمن رفتار میکند.
با نادیده گرفتن مکرر نگرانیهای امنیتی عربستان از سوی آمریکا و تاکید مکرر این کشور بر پرونده خاشقجی، سعودیها روند دور شدن از ایالات متحده و روی آوردن به جمهوری خلق چین را آغاز کردند. برای سعودیها، چین یک رابطه بدون دردسر، در همکاریهای اقتصادی و ابزاری بالقوه برای مقابله با تهدیدهای فزاینده جمهوری اسلامی ارائه میکرد.
با کمتر شدن فزاینده حمایت آمریکا، تشدید حملات جمهوری اسلامی ایران و موشکپرانیهای مکرر حوثیها که آسیبهای جدی به زیرساختهای سعودی وارد میکرد، و همچنین به خطر افتادن آمال سعودیها برای اجرای چشمانداز ۲۰۳۰، آنها خود را در مخمصهای آسیبپذیر یافتند. عربستان بهواقع چارهای نداشت جز اینکه بپذیرد سیاستهای موجود نمیتواند آن را به اهدافش برساند و میبایست با جمهوریاسلامی سازش و مصالحه کند.
از سوی دیگر، جمهوریاسلامی با تثبیت سلطه گروه مورد نظر خود در یمن از طریق استراتژی موفقیتآمیزِ «اتکا بر نیروهای نیابتی»، طرف پیروز ماجرا شد. اگرچه ممکن است این آشتی حملات موشکی حوثیها به خاک عربستان را موقتا متوقف کند، اما حکومت ایران عملاً یک پایگاه دائمی از طریق گروه نیابتی خود، حوثیها، در بغل گوش سعودیها ایجاد کرده است. این به جمهوری اسلامی یک امکان بالقوه به عنوان اهرم فشار علیه پادشاهیسعودی در هر زمانی که آن را لازم ببیند میدهد.
دولت بایدن توافق جدید پادشاهی عربستان و جمهوری اسلامی ایران را به عنوان «تامینکننده ثبات» در خاورمیانه ستوده است. اما در پشت صحنه، گزارش شد که تیم او از توافق اخیر غافلگیر شده و در همین راستا ویلیام برنز رئیس سیا به ریاض سفر کرد تا اطلاعات بیشتری درباره این تصمیم عربستان به دست آورد. با وجود حمایت شفاهی جان کربی سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا از این توافق، ایالات متحده یکبار دیگر به متحدان خاورمیانه خود یادآوری کرده که این کشور، یعنی آمریکا، تعهد خللناپذیری را که رژیم جمهوریاسلامی به گروههای نیابتیاش دارد، نسبت به متحدان قدیمیاش در منطقه ندارد!
در این شطرنج ژئوپلیتیک، این معامله برای عربستان سعودی و ایالات متحده یک باخت محسوب میشود، در حالی که رژیم ایران برنده این توافق است. تا زمانی که واشنگتن رویکرد خود را تغییر ندهد، طمع فزاینده چین برای پر کردن خلاء عقبنشینی آمریکا از منطقه، و تمایل فرصتطلبانه رژیم ایران برای گرفتن امتیازات بیشتر از متحدان ایالات متحده، توازن قوا در خاورمیانه را بیش از پیش به نفع جمهوری خلق چین و جمهوری اسلامی ایران تغییر خواهد داد.
برگرفته از کیهان لندن