رضا شاه، در ترازوی داوری.
- توضیحات
ک ــ هومان
آقای علی میرفطرُس، پژوهشگرو تحلیلگرصاحب نام میهن ما می نویسد:« علیرغم گذشت ده ها سال، مُٔتاسفانه هنوزذهنیّت برخی ازما دربررسی خدمات و کارهای رضاشاه،آلوده به تعصّبات سیاسی،ایدئولوژیک و کینه توزی ها ست،برای رهایی ازدروغی که ماوتاریخ معاصر مارا دربرگرفته است ،شجاعت وصداقت اخلاقی فراوان لازم است. تردیدی نیست که دسترسی به واقعیّت هاویافتن کتُب تاریخی که ازگزند اعتقادات سیاسی واجتماعی ومذهبی نویسندگانش درامان مانده باشد،کاربسیاردشواری است،بزرگترین جنایت کاران وویرانگران تاریخ هم طرفدارانی درعرصۀ نویسندگی دارند،گذشته ازاین،تاریخ نویسان خواهی نخواهی تحت تأثیرشرایط زمان ومکان واینکه کدام سوی تاریخ قرارگرفته ویا به کدام مکتب وابسته باشند،برداشتهای متفاوت ازرویدادهادارند،ازاین روست که تاریخ میهن ما از آشفتگی هاونادرستی هابرکنار نمانده است».
رضا شاه، دشمنان ومخالفان سرسختی داشته ودارد،که بر پایه ی شعارپلشتِ«هدف وسیله را توجیه میکند» ازهیچگونه تُهمت وافترا نسبت به اوخودداری نکرده ونمی کنند و درراه خدمت به ایران وایرانی کمترین امتیازی ازبرای وی قائل نشده ونمی شوند، نفرت ازرضاشاه، برای شان معیارداوری درباره ی او بوده ومیباشد و به ایشان و کارهایش باشیشه ی کبودی که درپیش چشمان خودداشته ودارند، نگریسته ومی نگرند وبرخی نیزبدون تردید ازعوامل بیگانه بوده اند، تا ملت مارا ازجمله اقمار کرملین نشینان درآورند.
انتقادوخرده گیری زمانیکه باافسانه سازی واغراق وتُهمت وافتراوبدون سند ومدرک باشد،ارزش خودرادیریازود ازدست می دهد، همانگونه که پس ازگذشت چندین دهه نسلهای اخیر ایرانی شعار «رضا شاه روحت شاد»، رادر جنبش های اعتراض آمیزشان، آنهم دربرابر عوامل سرکوبگررژیم اسلامی غرق درسلاح های جنگی و استفاده ی وحشیانه ازسلاح ها؛ سرداده وسرمی دهند، چراکه به مصداق «خورشید برای همیشه زیر ابر نمی ماند»، حقایق روزی آشکار وتاریخ بر اساس اسنادومدارک مُستند وبدور ازهرگونه جانبداری ویانفرت،نسبت به چهره های تاریخی داوری خواهدکرد.
رضاشاه، هرکس که بود وهرآنچه که کرد،می شود به یکایک رفتاروکارهایی که انجام داده است، دور ازهرگونه حُب وبُغض وبراساس اسنادومدارک راستین که خوشبختانه با گذشت دهه ها؛ بسیاری ازاینگونه اسناد ومدارک منتشر شده است ،درباره اش به بررسی وداوری پرداخت .
مخالفان رضاشاه، ازهرطیف وگروه تاتوانستند ازاو به بدی یادکردند ونوشتند وبه تحریف تاریخ ورویدادهاپرداختند تااورا پادشاهی دیکتاتوروعامل ودست نشانده ی انگلستان بشناسانند وازآنجا که تاسالها؛ بسیاری ازاسنادو یادداشتهاوکتابهای خاطرات ،بویژه اسناد سرّی دولت انگلستان انتشار نیا فته بود، هرآنچه که دل تنگ شان خواست برعلیه رضاشاه گفتندونوشتند، اما پس از انتشار این اسناد و مدارک و رفتار واعمال قرون وسطایی حکومتگران مذهبیِ؛ بسیاری از مردم ما به ویژه نسلهای اخیرزمانی که دریافتند به خاطر ناآگاهی ها و فریب خوردگی های پدران و مادران شان به چه باتلاقی از نکبت و تباهی افتاده اند،فریاد برآوردند«رضا شاه روحت شاد» که نه ازحلقوم چند تن؛ بلکه ده ها هزار تن و به تکرار درهر جنبش اعتراضی شنیده شده است، جالب است که در همه ی این جنبشها از رهبران گروه های مخالف و دشمن این سردار بزرگ ایرانساز،حتا یکبار نامی برده نشد، چرا که دریافتند هرآنچه که طیّ چهل و چند سال کشیده اندو می کشند، به خاطر دشمنی و کینه توزی و اتهامات دروغین آنان بود.
مفسران و تحلیلگرانی نیز از میان نسل یا نسلهای بعداز زمان رضاشاه، بوده و هستند که چون رویدادهای گذشته را با معیار های زمان حال مورد بررسی و سنجش قرار داده وبرپایه ی همین معیارها به داوری در باره رضا شاه، پرداخته اند، حق مطلب را درباره ی این سردار بزرگ نتوانستند به درستی و دور ازغش ادا کنند.
آنان که از روی بی غرضی به مطالعۀ رویدادها و اوضاع و احوال جامعه وشرایط سیاسی کشور ما در زمان قاجار ها ،حتا با همه ی برپایی رژیمی زیرنام مشروطه پرداخته ومی پردازند، دریافته اند که رضاشاه، برای بیرون کشیدن جامعۀ ایرانی ازآنهمه مذلت و خواری و عقب ماندگی به خاطر مشکلاتی که مراجع مذهبی و خشکه مذهبان و دولتمردان نا لایق و بعضاً رشوه گیر وخائن ازبرای شان فراهم آورده بودند، ناگزیربه اتخاذ روشی سختگیرانه بود که به دیکتاتوری تعبیرشد،ایا مگر پیش ازروی کار آمدن رضا شاه، درایران دموکراسی وجودداشت که برخی باحسرت وافسوس ازآن ایام یاد می کنند!؟
درگُستره ی سرزمینی که هرجای آن خانی و شیخی؛ کوس لمن المُلکی می زد وازدولت مرکزی متابعت نمی کرد وهریک ازآنان، قانون خوددرآوردی را درمحدودۀ زیر نفوذ وسیطره ی خوداِعمال می کرده ومُسبب ناامنی وچپاول وکُشتار بوده اند، و راهزنان آزادانه به غارت ونا امن کردن راه ها مشغول بوده ویا ۹۵٪ مردم آن حتا ازسواد خواندن ونوشتن محروم بوده اند،وبیش از ۷۵٪ آن را روستاییان بی خبر از همه جا و همه کس تشکیل می دادند ویا نیمی از مردم آن از حق رأی وبرابری بامردان برخوردار نبوده اند،ویا به خاطرپیروی ازشریعت واحکام قرون وسطایی ورهنمودهای آن گرفتارخُرافه بوده و دختران حق سواد آموزی نداشتند واصولاً مدرسه ای از برای دختران وجود نداشت ( که فقط شمار بسیار معدودی از دختران می توانستند با موافقت پدردر مکتب خانه ها فقط تا حدّ خواندن قرآن درس بخوانند)، ووو،مگر می شد دموکراسی برقرار کرد؟ با خواهش و تمنا ویا من بمیرم، تو بمیری؟که حتا بابرقراری مشروطه با همه ی کوششی که بسیاری از دست اندرکاران برای وضع قوانین دموکراتیک به کار برده بودند، به خاطررعایت حال مراجع که نفوذ گسترده ای در همه ی امور مُلک و ملت داشتند،موفق نبوده اند.
معنا ومفهوم دولت مُقتدر مرکزی که همه بخاطر شرایط نامطلوب آن زمان درکشور، درآرزوی روی کارآمدن آن بودند،چیست وبااوضاع واحوال آن ایام چگونه دولتی می بایست برای تأمین این آرزو برسر کار می بود؟ به عنوان ارائۀ شاهد به نوشته ها و سروده ی چند تن درباره ی اوضاع و احوال پیش از ظهور رضا شاه می پردازم.
ملک الشعراء بهار،نوشته است:«...من اینجاباید به یک چیز اعتراف کنم که مکرّرمحتاج به تذکارآن نشوم،من ازآن واقعه ی هرج ومرج مملکت وهتّاکی جراید که درایام بعدازانقلاب روسیه وفاصله ی میان مهاجرت وکابینه ی دوم وثوق الدوله روی داد،اوقاتی که هردوماه دولتی به روی کارمی آمدوحزب بازی و فحّاشی وتُهمت وناسزا گویی به رجال سیاسی وپیشوایان حزبی ازطرف منفی بافان وبه اصطلاح مخالفان مطلق هرچیزوهرکس،رواج کاملی یافته بودونتیجه اش ضعف حکومت مرکزی وقوّت یافتن راهزنان ویاغیان درانحاءکشوروهزاران مفاسد دیگربود،ازآن اوقات حس کردم وتنها هم نبودم که مملکت بااین وضع علی التحقیق روبه ویرانی خواهد رفت».کتاب تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران – دفتر۱ ص۸۲
کشورمااگرچه به ظاهریک کشورمستقل بود امادرحقیقت زمامداران ماحتّا درعهد برقراری مشروطه،ازخود اختیاری دربرابرآنچه راکه دودولت روس وانگلیس درایران اِعمال ویاطلب می کردندنداشتند،یاناگزیربه انجام آن بودند ویا دَم برنمی آوردند و ازکار کناره گیری می کردند،به ویژه که ایران بنا بر قرارداد ۱۹۰۷ که بین انگلستان و روسیه تزاری بسته شده بود، بخشهایی به منطقۀ زیر نفوذ آن دودولت تقسیم شده بودو هریک صاحب اختیار آن دو منطقه بودند. به دو اعلان صادره ازسوی سفارت انگلیس درقریه ی قُلهک، تهران به شرح زیر که بیانگر درماندگی وزبونی دولتمردان ورجال عهدقاجار به ویژه درسالهای پایانی آن می باشد، اشاره می کنم.
اعلان
ازطرف سفارت انگلیس اعلام میدارد چون اسامی مُحترمه ی ذیل:جناب نظام السلطنه(دومنزل)،جناب مستشارالدوله، جناب حسنعلی خان هدایت،جناب برهان الدوله،جناب مجیرالسلطنه،جناب نصیردفتر،جناب سرداراکرم(دومنزل)،غلامحسین خان،جناب ملک التّجارتبریزی،استادیوسف خان،جناب سالارمحتشم،جناب میرزاآقاجان شعاع لشکر،جناب سعیدالملک(۵ منزل).بعدازآمدن سفارت به قلهک، به ییلاق آمده اندوبرای محافظت آنها،سفارت مجبورشده است که برعدۀ پلیس قلهک بیفزاید،لهذا اشخاص مُفصّلۀ فوق محض این منظورباید برای هرمنزلی که دارندمبلغ شش تومان به جهت مخارج پلیس فوق العاده به کدخدای قلهک پرداخته قبض دریافت دارند.غُرّه رجب۱۳۲۷ - امضای پاتریک کوئن - مهرسفارت انگلستان
افزوده شده به خط وامضای پاتریک کوئن :دریافت شد۱۰۰۰قران۹اگوست۱۲۰۹بازهم افزوده شد:۲۰ قران.
اعلان
بعموم رعایاومالکین وساکنین قریه قلهک.غدغن اکید میشودکه بدون اجازۀ قونسولگری این سفارت نباید خانه وباغ خودرابرای ییلاق به احدی اجاره بدهندوقبلاًبایدبقونسولگری اظهارشود.دوشنبه سیزدهم ربیع الاول سنه۱۳۳۵ – امضا و مُهرسفارت. [یعنی دوسال مانده به رویداد کودتای سوم اسفندماه ۱۲۹۹!!ّ].
میرزایحیی دولت آبادی، می نویسد:«...بالاخره کارکشمکش میان سفارت روس درتهران باصدراعظم[میرزا علیخان امین الدوله]به اینجاکشیدکه چون ییلاق صدراعظم درشمیران بالادست ییلاق سفارت روس است وراه معمول آن ازخیابان روبروی سفارت می باشد،روسهاعبورکردن کالسکه ی صدراعظم راازآن شارع عام مخالفت می نمایند.». خاطرات.۳۲
ادیب الممالک فراهانی، شاعرمعروف وپراحساس که درهمان ایام پریشانحالی میهن ما ومردمانش می زیسته است،شیوا سروده ای داردکه فقط به درج دوبندازآن که خودگویای اوضاع خراب ودرماندگی آن ایام است بسنده می کنم:
افسوس که این مزرعه را آب گرفته ــ دهقان مصیبت زده را خواب گرفته
خون دل ما، رنگ می ناب گرفته ــ وزسوزش تب،پیکرماتاب گرفته
رخسارهنر،گونه ی مهتاب گرفته ــ چشمان خرد، پرده زخوناب گرفته
ثروت شده بی مایه وصحّت شده بیمار
مرغان بساتین را منقاربریدند ــ اوراق ریاحین را، طومار دریدند
گاوان شکمباره به گلزارچریدند ــ گُرگان زپی یوسف،بسیار دویدند
تاعاقبت اوراسوی بازارکشیدند ــ یاران بفروختندش واغیار خریدند
آوخ زفروشنده دریغا زخریدار ...
ویا عارف قزوینی شاعرآزاده وپُر احساس سرود:
ایران بُوَد آن چشمه صافی که کنونش ـ بگرفته لجن تاگلو وزیر زقن را .
کو مرددلیری که به بازوی توانا ـ بزداید ازاین چشمه ،گِل ولای ولجن را...
ویا بانومستوره سلماسی سرود: ایرانیان که فرّ کیان آرزو کنند ـ باید نخست کاوه خود جستجوکنند
مردی بزرگ باید وعزمی بزرگتر ـ تا حلّ مُشکلات به دستور او کنند
شد پاره پرده ی شرف ازغیرت شما ـ سوزن بیاورید که زنها رفو کنند...
ویا فرّخی یزدی:
ای مرغ سحر بناله ی دورا دور ـ بیهوده مکن توخویشتن رارنجور
زینسان که گرفت خواب غفلت مارا ـ بیدار نمی شویم تا نفخه ی صور...
وبسیاری دیگر ازاین دست اشعار از دیگر شاعران و خاطراتی که از بسیاری از آن روزگاران بجا مانده، جملگی بیانگر اوضاع وشرایط اسفبار ایرانِ پیش از رویداد کودتا ست.
آری این چنین بود اوضاع اجتماعی وسیاسی واقتصادی ایران درسالهای پایانی سلسله ی قاجار، همه درآرزوی ظهور کاوه وبه دنبال مُنجی ومردی بزرگ با عزمی بزرگتر ومقتدر بودند تاایران وایرانی را از گرداب نا بسامانیها وسقوط برهاند،اما پس از ظهور این مُنجیِ باعزم واقتدارواستقرارامنیّت وکوتاه شدن دست دولتهای بیگانه از مُداخله درامور داخلی وبازیافتن حیثیّت واعتبارودستیابی ِبه آنچه که پیش ازبرآمدن رضاشاه ازآرزوها بود در حد امکانات و مقدورات،به تَبَعِ ذهن فراموشکار ویا غرض ورزی ودشمنی،نه تنها خدمات رضاشاه نادیده گرفته شد،بلکه چه تُهمت ها ونارواها که نثارش نکردند وبا تبلیغات اغوا گرانه چه بسیار مردم مارا به چه داوری های نادرست که نکشاندند !؟
کدام ایرانی میهن دوست تداوم چنان وضع وشرایط خفّت باری راکه ازسوی دودولت بیگانه ومتجاوزبه شاه وزمامداران میهنش دیکته می کردند وانجام میشده است به شرایط پس از کودتای سوم اسفند۱۲۹۹ترجیح میدهدوبرای آن روزگاران آه ازسینه برمی آورد وحسرت آن ایام رامی خورد،آنهم ایامی را که با برقراربودن مشروطه، مئنتقدی به نام «علی دشتی» که دراعتراض به قراردادننگین ۱۹۱۹ مطالبی نوشته بود، به دستور وثوق الدولهُ نخست وزیر وقت(نه رأی دادگاه!) از جهت مجازات باپای پیاده همراه دو ژاندارم به قزوین فرستاده می شود تا سپس به خارج ازمیهن اش تبعید شودویابسیاری ازمخالفان دیگرقراردادمزبور رابه زندان انداختند ویاتبعید کردندویا مجلس قانون گذاری به امرزمامداروقت تعطیل وعده ای ازوکلا نیز تبعید شوندوهمچنان دم ازبرقراربودن آزادی درآن روزگاران بزند؟ که در کتابم زیر عنوان« رضا شاه، درآینه ی اسناد»، به گونه مشروح به این رویدادهای اسفبارنیزاشاره کرده ام.
دکترمصطفی الموتی، می نویسد:«...درآن ایام اوضاع ایران چنان نابسامان شده بودکه شعرا ونویسندگان ازآن وضع به شدّت ناامیدشده اشعارزیادی سروده اند،ازجمله اشعارزیر ازعمیدالشعرا(عمیدی نوری)درنشریّات آنروزبه چاپ رسیده است: کارایران بس پریشان است ومردکارنیست ــ زانکه صدگفتاردرکاراست ویک کردارنیست
نخل آزادی که شد ازخون ملت بارور ــ غیرظلمش برگ وغیراز اختلاسش بار نیست
منشأ بدبختی ما جهل می باشد عمید ــ قوم جاهل ازحقوق خویش برخوردار نیست».ایران درعصر پهلوی.دفتر یک ــ ۴۱
الموتی، سپس درادامۀ این مطالب می نویسد:«...بالاخره تصمیم دولتین روس وانگلیس این شد بایدشوستر ازایران برودواخراج اوهم ازایران تلقین انگلیس بود،سرودی یاد روسهادادند و آنهارا حاضرکردند اولتیماتوم کذایی۲۹نوامبر۱۹۱۱ [۸آذر۱۲۹۰]به ایران بدهند...این اولتیماتوم برای اخراج شوسترتحت سه ماده به دولت ایران تسلیم گردیدکه درمدّت ۴۸ساعت دولت ایران جواب بدهد:اول ـ اخراج شوستر[ مُستشار مالی و خزانه دار امریکایی در ایران که برای سروسامان دادن به امور دارایی و خزانه کشوراستخدام شده بود] ــ دوم ـ تعهّد دولت ایران به اینکه درآتیه بدون تصویب دولتین روس وانگلیس یک نفرغیرایرانی رابه خدمت ایران قبول نکندــ سوم ـ پرداختن یک وجه خسارتی برای فرستادن قشون روس به ایران. [ تو ضیح این که روسها برای تحمیل خواسته شان نیروی نظامی به ایران فرستاده بودند!].که بالاخره دولت وقت ناگزیرتسلیم شدوغرامت هم پرداخت.
سلیمان بهبودی،پیشخدمت ویژه ی رضا شاه، می نویسد:«یکی ازروزهاکه درخدمت بودم،سرریدربولارد وزیر مختارانگلیس بنابرقرارقبلی وارد محل کار اعلیحضرت شد وپس ازگفتگوی مختصروگذاشتن یک برگ چک به مبلغ چهار میلیون پوند، روی میزاعلیحضرت گفت:اصرارشمابرای دریافت سهم ایران ازدرآمد نفت دراین زمان که دولت من بامشکلات مالی شدید دست به گریبان است[درجنگ جهانی دوم] بسیارغیردوستانه بودودولت من این موضوع راهرگزفراموش نخواهدکرد».۴۱
درهمان روزهای تیره بختی وبرقراری مشروطیّت،روزنامه ی «عهدانقلاب» به مدیریّت میرزاآقاخان همدانی، درمقاله ای با عنوان«ایران عوامل فداکارایرانی لازم دارد»نوشت:«ایرانی بیچاره بایست چه انتظاری داشته باشد!؟ ایرانی بایست منتظراعدام واضمحلال باشد!ایرانی بایست برای بندگی وعبودیّت اجانب حاضرشود! ایرانی بایست همه ی ذلّتها،فلاکت هاوبدبختی های متصوّره ی دوره ی زندگانی رااستقبال کند!ایرانی بایست شرافت واستقلال خودرا ازدست بدهد! چرا؟ برای اینکه عوامل فداکار وزمامداران ازجان گذشته ندارد،ایران بیچاره دردست یک جماعت لااُبالی،یک جمعیّت لاقید،یک مردمان غیرحسّاس ویک زمامداران بی نزاکتی دچارشده که مملکت راخراب وخانه ی خودرا آباد می خواهند...مملکتی که غُرّش توپ همسایگان ازچهارطرف، پایتخت اش راتهدیدمیکند، درسایه ی خائنان ووطن فروشان دوره ی استبدادنمی تواندازخطر
رهایی یابد.»ایران در عصر پهلوی ـ دفتر یکم ــ ۴۸
رضا شاه، با مخالفان و کینه توزان بسیاری روبرو بود که اهم آنها عبارت بودند از: بسیاری ازاعضاءخانواده قاجارــ کمونیستهاــ برخی ازمراجع مذهبی ــ خان ها وشیوخ ــ برکنارماندگان ازمناصب ومزایا وکیابیاهایی که درعهد قاجارها ازآن برخوردار بوده اند و روسیه شوروی وانگلستان. گروه دیگری نیز بوده و هستند که به مصداق« مخالفت کن تا مشهوربشوی»،در مخالفت و بد گویی از رضا شاه، به ویژه در دهه ی بیست هجری خورشیدی، هرآنچه که دلشان خواست نوشتند و گفتند.
نیازی به چرایی دشمنی و مخالفت قاجارها وکمونیست ها وشیوخ و خانها و مراجع مذهبی و برکنار شدگان از مناسب نان وآبداردر دستگاه قاجار ها ودیگرمخالفان وطنی و دولت کمونیستی شوروی و انگلستان، نسبت به رضا شاه، دراین نوشتار نخواهد بود،خواستاران می توانند به کتابم که ازآن نام برده ام مراجعه کنند،اما ازآنجا که بسیاری از مخالفان رضا شاه، او را عامل دولت انگلستان ورویدادکودتا را برپایه ی طرح آن دولت قلمداد کرده و می کنند، برای نادرست بودن این اتهامات ناگزیر به اظهارات لرد کُرزُن، وزیر امور خارجۀ انگلستان،درزمان رویداد کودتا، همان کسی که برای عقد قرارداد ایران بربادده تیرش درباره ی تصویب وبه اجرا درآمدن قرارداد ۱۹۱۹با همه ی رشوه هایی که به احمدشاه ازقرار ماهانه ۱۵ هزار تومان وبه نخست وزیروقت ودوتن ازوزرایش ۱۴۱هزار پوند پرداخته بود، به سنگ خورده بود،چنان خشمگین وناآرام شده بودکه گزارشهای امیدوارکننده نورمن، وزیر مختارآن کشوراز وعده های سیدضیاءالدین نخست وزیر کودتا به او؛ نه تنها موجب اقناع اونشد،بلکه اوراازکاربرکنارکرد ودر پی لغو قراردادمزبور با رویداد کودتا، کمکهای مالی ماهانه به ایران را قطع واز دولت کودتا خواست تامبلغ رُشوه ی پرداختی به نخست وزیر(وثوق الدوله) و دوتن وزیرانش را ( نصرت الدوله و صارم الدوله)به دولت انگلستان به پردازد! و آنچنان از رویداد کودتا غضبناک شده بود که طیّ نطقی درمجلس اعیان،به شکست سیاست وبرنامه اش درمورد ایران به تلخی اعتراف کردوگفت:«دولت کودتا بخاطرسیاستی که درپیش گرفته است،صدمه خواهد خورد...بالاخره دولت ایران تصمیم خودرابرردّ این قرارداد گرفت ودست مساعدت مارا که درتاریک ترین موقع به سوی آن دراز شده بود،عقب زد ومسئولیّت وقایع آینده وسرنوشت خودرا متقبّل شد،اگرآقایان مُعظّم سئوال نمایند وضعیّاتی که بدین طریق ایجادشده است چگونه می بینم مجبورم اعتراف کنم که وضع حاضره رابایک نظر ناامیدی ویأس تلقّی می نمایم...ولی اجازه می خواهم بنام یک دوست قدیمی ایران[!!] به آنها خاطر نشان نمایم دراین سیاستی که درپیش گرفته اند تنها دولت ایران صدمه خواهد خورد...این شرحی که دادم متعلّق به کشوری است که دارای تاریخ وگذشته ی بزرگ می باشد،که ماهمیشه نهایت محبّت ودوستی رانسبت به آن داشتیم بطوریکه فداکاری های بیشماری برای این مملکت نموده وازابتدای جنگ[جهانی نخست]میلیونها خرج نموده ایم ولی حالیه مملکتی است که می خواهد به میل خودسیر نمایدوظاهراًبایک قدم جدّی به طرف مقصودیکه من نمی خواهم پیش بینی کنم ولی میدانم که خیلی اَسَف آور است،پیش می رود،خیلی مایل بودم می توانستم اظهارات قشنگتر ودرخشنده تری راجع به ایران بنمایم واحصائیه ی روشن تری ازوضعیّات بدهم، ازکلیّه ی نطق هایی که تابحال راجع به ایران نموده ام وگمان میکنم عدّه ی آنها زیادباشد،نطق امروز من بیش از همه قرین حسرت وافسوس بوده است.». طراح کودتا ــ علی شعبانی ــ۱۶۱
کرزن، زمانیکه دربیمارستان بستری بود،طی نامه ای طولانی به تاریخ۳۰ماه می۱۹۲۲ به لورین، وزیر مختار جدید نوشت:«درهاک ووُد(hackwood ) دربستربیماری افتاده ام...ایران چه دنیای آشفته ای است،انگلستان تنها کشوری است که بگونه ی بی غرضانه ای[!!] به ایران علاقمند میباشد،مادرمدّت ده سال اخیر میلیونها لیره درایران خرج کرده ایم،یا آنرا به هدرداده ایم،...دراینجا شما وزیرخارجه ای دارید که در گذران ۳۵سال درمقایسه باکسانیکه روزها وساعتهای زیادی راصرف هدف تمامیّت وآزادی ایرانیان کرده اند،سالهای زیادی را صرف این کار کرده است،نتیجه ی همه ی این تلاشهاچه بوده است؟ سقوط کامل حیثیّت ونفوذبریتانیا [یعنی بارویدادکودتا]...غالباً خواسته ام بدانم که آیا سرپرسی کاکس ...وثوق الدوله وخانواده ی فرمانفرما درهنگام مذاکره درباره ی قرارداد۱۹۱۹ مارافریب داده اند یاخیر؟ کاکس همواره بالحن قاطعی میگوید که چنانچه درایران باقی می ماند،هیچیک ازاین نتایج ناگوار[ به زبان روشن تریعنی کودتا] پدید نمی آمد ،امامن اورابه بین النهرین فرستادم،اقدامی که ازسر خودپسندی صورت نگرفت،لکن بنابرنظریّه ی بالا،یک انتحارسیاسی بود...سپس نوبت به دوران وزیرمختاری نورمن رسیدکه به سختی می توانم با متانت درباره ی اوسخن بگویم،وبه نظرم اینگونه می رسد که او ستون های یک بنای نه چندان محکم رابایک شتاب تهی از پشیمانی وبگونه ی خستگی ناپذیری که بطوریقین درتاریخ دیپلماسی بی نظیر است تکان دادوبه صدادرآورد...اوضاع باورنکردنی ونابسامانی که شماباید دراین شرایط،چیزتازه ای بسازید...من به هیچوجه اهمیّت نمی دهم که سرشان به سنگ بخورد،[ یعنی سر رضا خان عامل کودتا]چراکه حق شان است،هرگز چاپلوسی ایرانیان را نکنید ونگذارید بفهمند که مابه شدّت نگران هستیم[یعنی از رهگذر کودتا].».خاطرات سیاسی سرپرسی لورین،ترجمۀ محمد رفیعی مهرآبادی ــ۳۵تا۳۷
یکی دیگر ازدلایل بارزعدم دخالت دولت بریتانیا دربرپایی کودتا،نامه ای است که لردکرزن از سر سوزوخشم و چندماه بعدازرویداد کودتابه عنوان (سرپرسی لورین نوشته است که بخشی ازآن را پیش ازاین آورده ام،اودراین نامه چنین ادامه می دهد:«...این مردم به هرقیمتی که شده است باید یادبگیرندکه بدون ما نمی توانند کاری انجام بدهند،وراستش را بخواهی هیچ بدم نمی آید که سرشان به سنگ بخورد ومتنبّه شوند وقدرمارابدانند[چون کودتا کردند]هر بدبختی وزیانی که نصیب شان بشود،استحقاقش رادارند...هدف اصلی تو باید این باشد که بگردی وایرانیان فهمیده وصاحب تمیز ومیهن پرست راپیداکنی ایران را به کمک آنهابرای مقابله باخطراتی که تهدیدش می کنند مُجهّز سازی ، مبادااغفال شوی وخودراباعجله به آغوش اولین وزیری که به سراغت آمد بیندازی،وزراء ورجال معلوم الحال داخل آدم نیستند،این توله سگ ها رسم شان این است که می آیند واستخوانی می رُبایندومیروند. امّا هیچکدام اهمیّت خاص ندارند.پُردل باش وقوّت قلبت راازدست نده،کارها به مرورزمان اصلاح خواهد شد،امادرهرکاری که انجام میدهی فقط مواظب باش که هیچوقت سرت را درمقابل یک ایرانی خم نکنی،هرگز نگذار کسی بویی ازاین حقیقت ببرد که ماازوضع کنونی ایران،آشفته وناراحتیم درقبال سیاست بازیهای رجال ایرانی حدّاعلای بی اعتنایی رانشان بده،یواش یواش نفوذوشوکت ازدست رفته ی بریتانیا را [ازرهگذر کودتای رضاخان] دوباره به سفارت برگردان...».سیمای احمد شاه قاجار،دکتر محمد جواد شیخ الاسلامی ــ ۲۹۳
باتوجّه به درجۀ خشم وزیرامورخارجۀ بریتانیا ازرویداد کودتا،آیا سندی مسُتندترو گویا تر ازاین سوز جگر های کُرزُن، درردّ نوشتارهاوگفتارهایی نیست که دولت انگلستان را دربرپایی کودتا به دست رضاخان، دست اندرکارواورا دست نشانده وعامل آن دولت قلمداد کرده و می کنند!؟ که ازجملۀ آنان می توان از دکتر مصدق و هوادارانش نام بُرد.
رضا شاه،با هوشمندی و تجربه های تلخی که از جامعۀ عقب مانده و خُرافه پرست و آخوندزده ی ایران داشت، و از سویی دیگرآنچه که دردیگ سینه اش ازباب پیشرفت و تعالی هم میهنان و کسب آبرو و اعتبار برای کشورش جوش می زد برای رسیدن به دموکراسی؛ موجبات آنرا در ترویج سوادآموزی برای همه به گونه ای رایگان حتا برای بانوان نیزکه تا آن زمان بخاطر محدودیت های اجتماعی وممانعت های مذهبی،از چنان موهبتی محروم بوده اند، می دید، که باتأسیس مدارس دولتی ابتدایی ودبیرستان ودانشسراها درمرکزاستانها ودانشسرای عالی ودانشگاه تهران واعزام دانشجو به خارج ازکشور،وبه حساب آوردن زنان دراموراداری واجتماعی ، که نیمی ازجمعیّت کشوررا تشکیل می دادند( و میدهند) وتشکیل کلاسهای سواد آموزی شبانه برای بزرگ سالان،درهمه ی شهرها وهمچنین درپادگان های نظامی آنهم با همه ی مشکلات مالی؛ کاری کرد کارستان که از جمله زمینه هایی در جهت دستیابی به دموکراسی در آینده ای نه چندان دوربود، رضا شاه، مرد غیوری بود که دردعقب ماندگی و تحقیردربرابر بیگانگان متجاوزرا به خوبی می دانست، وازاین روازهیچ کوششی فروگذار نکرده بود.
رضا شاه، برای سازندگی ایرانِ درحالِ سقوط وایجاد امنیّت وبرپایی نهادهای مُترقی درمدت شانزده سال به بسیاری از آرزوهای مردم با کمترین امکانات، جامه ی عمل پوشانیدکه به راستی جُز مُعجزه نامی برآن نمی توان نهاد، ژنرال فرانکو ـ آتاتورک ـ پترکبیرـ فردریک دوم وامثال اینان نیزدرکمال ِاستبداد مصدر خدمات گرانبهایی برای مردم کشورشان بوده اند، ومردم قدرشناس میهن شان ازآنان به نیکی یاد کرده ومی کنند. دریغ ازما که در قدرناشناسی از شاهان ایرانسازپهلوی، واتهامات دروغین و فریبکارانه بر علیۀ آنان، ملتی را به تباهی کشانده ایم!
رضا شاه،در جهت اعتلای مردمش ،ناگزیربه شیوه ی سخت گیرانه عمل می کرد، در سالهای اخیراز بدخواهان و کینه ورزان که بگذریم، اکثریت ایرانیان به ویژه جوانان دریافته اند که کارنامه ی خدمات رضا شاه، نسبت به مُلک وملت درپیشگاه تاریخ تا چه اندازه درخشان است،اودرزمانی کوتاه وباهمه ی دردسترس نبودن امکانات لازم،چه انسانی و چه مالی؛ بسیاری ازاهداف پیشروانه ی مشروطه را ازقوّه به فعل درآورد،که به مصداق« زمانه را قلم و دفتری و دیوانی است»،درتاریخ ضبط است وزدودنی نیست، که اگر زدودنی بود،شعار رضاشاه روحت شاد، نیزاز حلقوم کسی برنمی آمد.
دکترامیراصلان افشار،درکتاب خاطراتش دربرابرپرسش آقای میرفطروس میگوید:« فراموش نکنیم که مایک سنّتِ سالم پارلمانی دموکراتیک پایدارنداشتیم،برای اینکه اساساً جامعۀایران،یک جامعۀ فئودالی وعشیره نشین بودوهرایل وقبیله ای قلمروحکومتی خودراداشت وبه اصطلاح سازخودش را می زد،حتادردموکرات ترین دوره های تاریخ معاصرایران،می بینیم که هم قوام السلطنه وهم دکترمحمدمصدق وهم دکترامینی باتعطیل کردن مجلس وگرفتن اختیارات فوق العاده وقانون گذاری،خواستندحکومت کنند.»۶۷
کسانی که رضا شاه، را به دیکتاتوری متهم می کنند، تعمُّداً ویا ازروی ناآگاهی کمترین اشاره ای به شرایط اسفبار ایران و مردمش دربُرهه های پیش از ظهور رضا شاه، و حتا درسالهای نخستین او در مقام پادشاهی نمی کنند، تا به خیال خود، هم میهنان شان که سالها بعد چشم به جهان خواهند گشود ندانند که کشور ما آلوده به چه شرایط اجتماعی وسیاسی و فرهنگی عقب مانده و اسفباربوده است، چرا که نکند رضاشاه و حتا جانشین اوارج و منزلتی نزد مردم شان بیابند.
رضا شاه، کشوری را از قاجارها تحویل گرفته بود که نه پولی در خزانه بود ونه قدرت پرداخت حقوق مستمری بگیران دولتی اعم از نیروهای نظامی و دولتی ونه قدرت واریز بدهی های کلان خارجی را(ارقام این بدهی هارا به ریزبا نرخ بهره های آنها در کتابم آورده ام که اغلب خرج دربار و هزینه های سفر شاه وقت شده بود .
شتاب رضا شاه، برای ساختن ایرانی پیشرفته و امن؛ پس از دوسالی که بر تخت پادشاهی نشست، چون هنوزدانشگاهی در ایران دایر نبود، در سال ۱۳۰۷تصمیم می گیرد که ۱۰۰ تن دانش آموزدیپلمه را برای تحصیلات عالیه به کشورهای اروپایی بفرستد،اما حدّ نصاب تأمین نشد،ناگزیر به همان شمار کمتراکتفا شد.
ژرفنایی آموزه های مذهبی درجامعۀ ما با همه ی کوششهای رضا شاه وجانشینش آنچنان بود که حتا کمونیستهای مؤمنی چون خسرو گلسرخی ها ازآن آموزه ها برکنارنماندند، ایشان ازجمله روشنفکران آن دوران بود که ازجنبشهای چریکی پشتیبانی می کرد و با اینهمه در کمال آزادی درروزنامه ی راستگرای کیهان به کارسردبیری دربخش هنری مشغول به کاربود، تا زمانی که به اتهام شرکت در ماجرای ربودن ولیعهد وملکۀ ایران، همراه با چندتن دیگربازداشت می شود، وی دردفاع از خود دردادگاه به صراحت می گوید:«سخنم را با گفته ای از مولا حسین شهید بزرگ خلق های خاورمیانه آغاز می کنم، من یک مارکسیست لنینیسم هستم، برای نخستین بار عدالت اجتماعی را در مکتب اسلام جُستم...»، که نه تنها او بلکه یقیناً دوستداران و هموندانش نیز دارای چنین تفکری بوده اند، گلسرخی با چنین گفتاری نشان می داد که نه تنها ازاسلام و احکام آن وازماجرای کربلا چیزی سرش نمی شود،بلکه از آنچه که درکشور سوسیالیستی شوروی می گذشت نیز ناآگاه بوده است، آنچه که می گفت نشان می داد که ازاثرآموزه های آخوندها و روایات و احادیث ساختگی در خانواده اش بودکه درایام خردسالی و نوجوانی درذهن او جا گرفته بود که با همه ی کمونیست بودنش،همچنان درزوایای ذهنش جا خوش کرده بود و تراوش می کرد، یا نگاهی به مهندس مهدی بازرگان،می اندازیم، با این که رشته ی تحصیلی او بر پایه ی استدلال است، رفتن کودکی پنجساله به درون چاهی وزندگی دردرون چاه تا هفتاد سالگی را بدون هرگونه استدلال می پذیرد!
درد و مشکلات شاهان پهلوی با چنین جامعه ای یکی دوتا نبود، در تأئید سخنانم کافی است به رویداد سال ۱۳۵۷ نگاهی بیاندازیم که پس از ۵۷ سال کوشش رضا شاه و جانشینش، مخالفان آنان ازهرگروه و شخصیّت به آخوندی با افکار قرون وسطایی اقتدا کردند وبا رأی خود خواهان برپایی رژیم مذهبی شده بودند!! آیا یک انسان روشنفکر و تحصیلکرده و مُدعی آزادی خواهی؛ تحت هر شرایط و بهانه به دنبال برپایی رژیم مذهبی می رود!؟
معنا ومفهوم دولت مُقتدر مرکزی که همه بخاطر شرایط نامطلوب آن زمان درکشور، درآرزوی روی کارآمدن آن بودند،چیست وبااوضاع واحوال آن ایام چگونه دولتی می بایست برای تأمین این آرزو برسر کار می بود؟
فهرست اهم خدمات رضا شاه:
- ایجادارتش نوین ومُنجسم بدون بهره گیری از مستشاران خارجی ــ الغای قضاوت کنسولی(کاپیتولاسیون)ــ برانداختن حکومتهای خودسرخان خانی ــ ایجادامنیّت درسراسر کشورباسرکوب یاغیان وراهزنان واشراروگردنکشان وباج بگیران ــ
لغوامتیازنشراسکناس توسط بانک بانک شاهنشاهی که درامتیازدولت بریتانیابودــ لغو امتیاز بانک استقراضی روس ــ تأسیس بانک ملی وبانک سپه ــ منع روحانیّت از مداخله درامورسیاسی ووزارت خانه ها وادارات ــ کشف حجاب (که از خواسته های اکثر بانوان ما زیر سرنیزه ی حکومت اسلامی است)ــ مُتّحدالشکل کردن لباس ــ اعزام دانشجو به خارج برای کسب دانش دررشته های مختلف در چند نوبت ــ راه سازی درسراسر خاک کشورواحداث سد ها پُل وتونل ــ ایجادصنایع جدیددرحدّ ممکن ومقدور،به ویژه پارچه بافی وتشویق صاحبان صنایع وحرفهــ تأسیس مدارس دولتی به جهت تحصیل رایگان در دبستانهاودبیرستانهاوکلاسهای شبانه برای بزرگ سالان بی سواددرشهرهاــ تأسیس هنرستان دختران ــ تأسیس دانشسراهای مقدماتی در مراکز استانهاودانشسرای عالی درتهران ــ ایجاد فرهنگستان به منظورپیرایش زبان پارسی از واژه های بیگانه درحدّ امکان ــ قانون نظام وظیفۀ اجباری ــ لغوالقاب وعناوین ــ قانون انحصارومالیات برقندوشکروچای به منظورتأمین بودجه برای ساختمان راه آهن ــ تبدیل ماه های قمری به ماه های هجری خورشیدی ــ تشکیل نیروی هوایی ــ تشکیل نیروی دریایی ــ اصلاح تقویم(به موجب این قانون اسامی عربی وترکی ماه های سال به نامهای باستانی تغییریافت)ــ قانون مقیاس ها واوزان(بجای مثقال وسیرونخودوچارک ومن - گرم وکیلو وبجای وجب وذرع واندازه گیری متریک) ــ احداث چندین کارخانه ی قند در نقاط مختلف کشورــ احداث کارخانه ی اسلحه سازی درتهران وپارچین ــ- برپایی کارخانه ی کنسرو سازی(ساردین وتُن ماهی) دربندرعباس ــ- تأسیس بی سیم وفرستنده ی رادیو ــ تأسیس دادگستری نوین ــ تأسیس دانشگاه ــ تأسیس بانک کشاورزی ــ تأسیس ادارات ثبت احوال جهت صدور شناسنامه که تاپیش ازآن،نام خانوادگی متداول نبود وبرای شناسایی هویّت اشخاص تنها نام کوچک شخص ونام پدر ویا به خاطر شُغلی وشُهرتی که داشته خوانده ویا شناخته می شد ــ تأسیس بانک رهنی ــ قانون اختیار ریال به جای قران ــ قانون حفظ آثارباستانی وعتیقه ــ قانون تعلیمات اجباری ــ تأسیس ادارات ثبت اسنادواملاک ــ تأسیس دانشکده ی کشاورزی در کرج ــ قانون مختلسین از اموال دولتی ــ تدوین قانون مدنی ــ قانون محاکمۀ وزیران ــ قانون منع خریدوفروش برده ــ تشکیل دادسراها ودادگاه های انتظامی قضّات.
- قانون جزا ــ قانون تجارت ــ قانون توسعۀ معابر واحداث میادین در شهرها واسفالت ویاسنگ کاری خیابانهاــ قانون مبارزه با قاچاق ــ قانون وکالت دادگستری ــ تأسیس بیمارستانها ودرمانگاه ها وسازمان شیروخورشیدسرخ ایران وبنگاه حمایت مادران ونوزادان ــ احداث چندین بنای عظیم به منظوراستقرارچند وزارتخانه با توجّه به شئونات آن وزارتخانه ها از جمله دادگستری - دارایی - امورخارجه - بانک ملی - شهربانی کل ــ ساختمان بندرشاهپور ــ ساختمان راه آهن سرتاسری واقدام به توسعۀ شبکه ی راه آهن بدون دریافت وام ازخارج ــ برپایی کارخانه ی تراورس سازی درشیرگاه مازندران ــ لغوقرارداددارسی وتنظیم قراردادجدید(۱۳۱۲ه -ش) که با همه ی مزایا ودست آورد آن نسبت به قرارداد دارسی، تمدید مدت امتیاز مورد انتقاد واعتراض برخی قرارگرفت که در نوشتاری دیگربه گونه ای مشروح به چگونگی آن خواهم پرداخت. به راستی که بزرگ خواندن رضا شاه، عنوان به حق و شایسته ی این سرداربزرگ میهن ماست.
ک ــ هومان. ۹آوریل ۲۰۲۳
نوشته های هم میهنان که در این تارنما منتشر می شوند، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمیکنند |
طناب دار - توماج
ايران مينو سرشت - شيفته |