مهرداد خردمند پارسی
پیشگفتار
پیش از این نشان دادیم که چگونه در هر دو اردوگاه چپ و راست اشراف با کمک نخبگان حکومت می کنند و از توده ها استفاده می نمایند، و سیستم های خود کامه، خدا سالار و دزد سالار مانند جمهوری اسلامی نیز برای توده ها بغیر از فرمانبرداری، نقشی قائل نیستند. در سیستم مردمسالاری آزاد چرخش حکومت از گروه نخبه ای به گروه دیگر صلح آمیر انجام می شود و نخبگان در زمان بحرانی بیشتر از منافع کل نظام پشتیبانی می کنند. سیاست ابر قدرت ها برای منافع و برتری توسط اندیشکده ها طراحی گشته و با زور و نرم با دسیسه اجرا می شوند. سیاست یورش ارتشی را همه دیده ایم و نمونه امروزی آن حمله بوش پسر به عراق و پوتین به اکراین است. سیاست نرم با تبلیغات به گونه ای در سطح دنیا پیاده میشود تا توده های خودی و همپاله هایشان را برای اهداف و منافعشان جلب کنند. یورش نرم یا ویروس ذهن بر مردم دیگر به گونه ای وارد می شود که مردم نادان و بی تجربه و خوار شده برای سالیانی از وقوع آن دسیسه مانند فرستادن آخوند مقصودعلی و فرزندانش یا خمینی به ایران برای ویران کردن ملت آگاهی پیدا نمی کنند. جهانگرایان کلان برای نگه داری از منافعشان هرگز پروانه به بالا رفتن کشورهای درجه دویم و سیوم و تابع نمیدهند و برای مطیع نگه داشتن آنها از هر وسیله ای مانند دین، دوست و مخالف ساختگی یا مخالف ناآگاه استفاده می کنند تا نابرابری منافع و قدرت را در سطح دنیا به سود خود تضمین کنند(نمودار 1). این سیاست ها در دانشگاه ها و اندیشکده ها با کمک نخبگان طراحی می شوند و بدست سیاستمدار پیاده می گردند. چون اقتصاد نقش کلیدی دارد به روند آن کوتاه می پردازیم تا دلیل نهایی سرنگونی حکومت محمد رضا شاه پهلوی بهتر فهمیده شود.
پیش از آدم اسمیت
در دوران کهن برای پر کردن شکم هر از چند گاهی تبارهای سرگردان و دوره گرد با فرهنگ فرودست یا همآورهای ستمگر به شهرنشین ها با فرهنگ برتر و پیچیده تر حمله می کردند و سیاست یورشگران خشونت بود و با زور شمشیر پیاده می شد و هرکه خشن تر، ورزیده تر، دارای اسب و ارابه بر تر بود، پیروز می شد و بر خوراک و زن دسترسی پیدا می کرد(ابن خلدون). آنها می خوردند، می کشتند، بد مستی می نمودند و تجاوز می نمودند و بقیه را همه می دانند. برای نمونه امروزه پس از حمله چنگیز و تبار مغول، نیم درصد از مردان جهان کرموزم “Y" او را دارند یا تقریبی 16 میلیون از مردان امروزی از تخم و ترکه او هستند!
نخستین برنامه سیاسی برای حکومت را باید در کتاب های آسمانی پیدا کرد که توده ها را به فرمانبرداری از رهبر دینی- سیاسی تشویق می کنند. پس از آن اندرزنامه و سیات نامه ها بودند که راهکارهای اداره حکومتی را به فرمانروایان توصیه یا از زبان جانوران بیان می کردند. برای نمونه سیرت الملوک نظام الملک که در سده پنجم نوشته شده، نویسنده به فره ایزدی، سیاستمداری و محافظهکاری به عنوان راهکار و تدبیر امور باور دارد و آنها را توصیه می کند (سده پنجم). "این کتاب هم پند است و هم حکمت و هم مثل و هم تفسیر قرآن و هم اخبار حضرت محمد (ص) و هم قصص انبیاء و هم سیَر اولیاء و هم حکایت پادشاهان عادل". کتاب دیگری که در پایان سده پنجم به نگارش درآمد، کتاب کیمیای سعادت غزالی است که در مورد خودشناسی، خداشناسی، دنیاشناسی، و آخرتشناسی است و هدفش پرورش شخصِ باورمند به اسلام و فرمانبردار الله و خلیفه است. بر خلاف این اسلامگرایی مسیر خردمندی در فرهنگ ایرانی با ملی گرایی و کار سترگ پیشگامانی مانند فردوسی آغاز گشت.
گام مهم پسین در اروپا در زمان فروپاشی نظام فئودالی و برقراری نظام های ملی صورت گرفت. در زمانی که دولتهای بزرگ اروپا در سرزمینهای خود پادشاهیهای مقتدری مانند هنری هفتم در انگلستان، لویی یازدهم، شارل هشتم و لویی دوازدهم در فرانسه و فردیناند در اسپانیا پادشاهی مقتدر تشکیل داده و اشرافیت فئودال را بکل نابود کردند، ولی ایتالیا هنوز تکان نمیخورده و هیچ پیشرفتی نکرده بود. ایتالیا خانه ای بود که از درون تکه پاره شده بود. ماکیاولی(1499-1527) این وضع را مناسب نمی دید و از آن خشنود نبود. از بینش او تنها راه حل ممکن اتحاد سراسری ایتالیاست، که فقط با رهبری شهریاری امکانپذیر است که در راه این هدف با از خود گذشتگی مصممانه اقدام کند و هیچ گونه ملاحظه انسان دوستانه، اخلاقی، دینی یا نوع پرستانه نباید در کارش سستی آورد(ع. عالم). ماكياولی نخستين كسی بود كه با ارائه تفسير نویی از ذات و سرشت انسان، بنيان فكری كليسای سده های میانه را متزلزل كرد و زمينه شكل گيری نوزایی در اروپا را فراهم ساخت. او بيش از هر كسی توانست مكر و حيله كشيشان را بر ملا سازد و از اينرو اصطلاح «ماكياوليسم» به معني سياست بی رحم و شيطانی، از بنیاد ساخته و پرداخته كشيشان مسيحي بويژه فرانسوی ها از سده 16 زایشی به بعد بود(قاسم خرمی). سپس چپ ها از آن بیشترین استفاده آرمانی را کردند. آن اثر در واقع اعلامیه ملی گرایی و پس زدن دین و وارد شدن به دوران چالش ملت ها با یکدیگر است و در سده 15 و 16 چرخ استعمار ملی برای برتری خواهی، منافع و ماندگاری ملت های اروپایی به حرکت درآمد. رضا شاه بی گمان برای ملت ایران این گام بزرگ را برای ملی گرایی برداشت و بزرگترین دشمن او آخوندها و چپ های دنباله رو انگلستان و روسیه بودند.
استعمار و سوداگری
با استعمار، سرزمین خواری، برده داری و سیاست سوداگری(مرکانتیلیسم) اقنصادی راهکار دوران گشت. سیاستی که جلوی بازرگانی آزاد را می گرفت و سبب جنایات زیادی در دنیا بدست استعمارگران شده بود. سپس با صنعتی شدن و تولید سرمایه داری همراه با نیروی دریایی اروپایی و آمریکایی سایش بین استعمارگران با ملت های مستعمره را دو چندان نمود و تعرفه های بازرگانی با دید پشتیبانی از بازرگانی ملی شرایط را برای توده های کشورهای اروپایی با دشواری روبرو گرداند. سپس توماس هابز (1588-1679) در ادامه اندیشه سیاسی ماکیاولی و در سرزمین نویی که او کشف کرده بود، نظریهپرداز «علم جدید سیاست» گشت.
آدم اسمیت
در دوران روشنگری آدم اسمیت(1723-1790) راهکار دیگری از دید اقتصادی در برابر سیاست بازرگانی سوداگری ارائه داد و خواستار افزایش بازرگانی آزاد به ویژه بین انگلستان و فرانسه شد(Bruce Elmslie). او معتقد بود که سوداگران(مرکانتیلیستها) سیاست جنگجویانه را تشویق میکنند تا بتوانند وام با سود بالا برای مخارج جنگ به دولت قرض بدهند و از سرزمینهای فتح شده بهرهبرداری کنند. اسمیت جنگها را «برباد دادن و اسراف» میدانست که سبب ایجاد بدهی عمومی «همیشگی» میشوند که پول را از سرمایهگذاری در شرکتهای نو و رشد اقتصادی منحرف میکند. تو گویی سیاست های تسلیحاتی امروزی ابرقدرت ها را تصیف می نمود.
اسمیت می خواست در مورد اقتصاد با دید دانشی(علمی) وارد شود. او هیچ نشانه مستقیمی مبنی بر اینکه دست نادیدنی را از الگوی گرانش نیوتن در ذهن داشته، ارائه نمی دهد، ولی این ارتباط غیرممکن دیده نمی شود. کار نیوتن تأثیر قابل توجهی بر روش شناسی اسمیت در کتاب ثروت ملل داشت. اسمیت در اثر دیگری نوشته بود، نظریه گرانش نیوتن را "بزرگترین کشفی که تا به حال توسط انسان انجام شده" می نامد، و ارتباطات ریاضی نیوتنی بین جرم، فاصله و نیروی گرانش را توصیف نمود (Bruce Elmslie). دست نادیدنی مفهومی است که او برای نشان دادن نیروهای پنهان اقتصادی آفرید. دست نادیدنی استعاره ای است که نیروهای غیبی منافع شخصی را توصیف می کند که بر بازار آزاد تأثیر می گذارد. در این نظریه، مصرف کنندگان که تصمیمات خود را بر اساس منافع شخصی قرار می دهند، یک نتیجه مثبت برای اقتصاد ایجاد می کنند. دیدگاه جامع آدام اسمیت از جهان اجتماعی می تواند بهتر درک شود، اگر از دیدگاه فیزیک مکانیکی نیوتنی به آن برخورد کنیم که بیان میکند «نفع شخصی-اجتماعی- درک شده» - منفعت شخصی که توسط روابط و رفتار با دیگران با فضیلت شکل می گیرد، به عنوان نیروی گرانشی سیستم آزاد سرشتی، سیستمی است که اسمیت آن را کامل ترین سیستم معرفی می کند(Fabio Monsalve). شاید دست نادیدنی یا نیروی گرانشی منفعت شخصی مانند جاذبه نادیدنی نیوتن بود که دیدنی نیست، ولی تاثیر آن را می توان آزمایش نمود. این گونه برخورد در اقتصاد، رشته اقتصاد فیزیکی(Econophysics) نامیده می شود که مورد کاربرد پیدا کرده است. همانگونه که در قانون نیوتن تعادل در حرکت اجسام اصولی است، ادم اسمیت نیز قانون تعادل عرضه و تقاضا را با بازرگانی آزاد پیشنهاد نمود. این برداشت ساده شده از رفتارخریدار و فروشنده است و در همهی موارد درست نیست.
دیوید ریکاردو تا ملتوس
ریکاردو(1772-1823) سخت تحت نفوذ اسمیت بود و تاثیرگذارترین اصل، پس از دست نادیدنی اسمیت، مزیت نسبی او بود. او بیان میکند هر کشوری باید در تولید کالاهایی که میتواند به بهترین شکل ممکن تولید کند تخصص پیدا کند. بقیه چیزها باید وارد شوند. این اندیشه حاکی از آن است که اگر همه کشورها از تقسیم کار و تولید نهایت استفاده را بکنند، کل تولید جهانی همواره بزرگتر از زمانی خواهد بود تا هر کشوری تلاش کند تا خودکفا گردد(برتنیکا). البته این در زمانی است که استعمار، جهانگرایی و سایش ملی در کار نباشد، ولی با سرشت خودخواه انسانی به سختی در مواردی به ناچار امکان پذیر می شود. محمد رضا شاه تا اندازه ای از این سیاست پیروی می کرد و چپ ها به آن حمله می کردند که چرا ایران خود کفا نیست! نادانی چپ های دنباله رو روسیه و ملی- اسلامی ها حد و حساب نداشت و ندارد.
مالتوس شاگرد اسمیت (1723-1790) بود و داروین(1809-1882) در واقع به شدت تحت تأثیر آثار اقتصاددانانی مانند توماس مالتوس (1766-1834) و دیوید ریکاردو (1772-1823) قرار داشت. مالتوس به سبک دوران روشنگری سخت کوشش کرد تا «قوانین سرشتی» مانند قوانین جاذبه که بتواند تداوم فقر را در جهان توضیح دهد را پیدا کند. مالتوس نخستین مقاله را در دهه 1790 نوشت، زمانی که نرخ رشد جمعیت نزدیک به دو برابر دهه ای که ثروت ملل توسط آدام اسمیت به نگارش درآمده بود، افزایش پیدا کرده بود. این واقعیت سبب استقبال اندیشه های مالتوسی در انگلستان و اسکاتلند شد. مالتوس بیان کرد که جمعیت با فرایاز (تصاعد) افزایش مییابد و فراهم ساختن خواروبار برای ادامه زندگی با افزایش خطی یا حسابی انجام میشود. نظریه مالتوس پیشبینی میکند که اگر جمعیت بسیار سریعتر از تولید خوراک رشد کند، شمار جمعیت سرانجام با قحطی، بیماری و جنگ کنترل میشود، فرآیندی که به آن بحران مالتوس میگویند(نمودار2). برای جلوگیری از آن او پیشنهاد وارد کردن خوراک و صادر کردن جمعیت به مستعمرات نمود. البته عامل هایی مانند بکار بردن فن آوری، بهبود شیوه کشاورزی، کود شیمیایی... در زمان او بکار گرفته نمی شد و بحران به گونه ای که او پیشبینی می کرد رخ نداد. بار دیگری که این جریان پیش آمد در دهه 70 زایشی بدست "نو مالتوسی ها" مانند هنری کسینجر بود و این سیاست جهانی هدفش جلو گیری از پیشرفت کشورهایی مانند ایران بود و چپ ها و جبههی ملی ها به دام آن افتادند و توپ دم گوشت اردوگاه مخالفان بیگانه با محمد رضا شاه شدند!
داروین
کارشناسان می گویند سرشت یک سیستم بسیار پویا است و چیزی به نام تعادل کامل وجود ندارد. داروین قبل از خواندن مالتوس فکر می کرد که موجودات زنده به اندازه کافی افراد را تکثیر می کنند تا جمعیت گونه(species) را ثابت نگه دارند. ولی او متوجه شد که در هر گونه از جانوران مانند جامعه بشری، افرادی فراتر از توان محیط زاده می شوند و بازماندگان و بازندگانی را در تلاش برای زندگانی پدید می آورند. این نااستواری دست رسی به خوراک برای جمعیت و مشاهده گوناگونی گونه های جانوران، در ذهن داروین انگاره ای را شکل داد که جانوران که نمی توانند مهاجرت یا با هم ستیز کنند و بخشی را نابود کنند تا تعادل بین جمعیت و خوراک برقرار شود، پس باید راه دیگری برای ماندگاری برای پاره ای از آنها در گذر سرگذشت در شرایط بحرانی در کار باشد تا بحران مالتوسی پیش نیآید. پاسخ داروین فرگشت بود. در این راه سرشت بدون درگیر کردن فرد با سایش مستقیم با دیگران و کشتن همدیگر، در هر گونه جانور، توانایی زندگانی برای افرادی پدید می آورد. یک فرد یا شماری برای زیست با تغییر محیط زیست توانایی ژنتیک بهتری از دیگران کم کم با هزینه کم تر پیدا می کنند و زنده می مانند و بچه های بیشتری از خود برجا می گذارند و بازندگان کم کم از بین می روند. با این روند چرخ فرگشت به حرکت درآمده و در گذر میلیون ها سال سبب پدید آمدن گونههای نو و گوناگونی در سرشت برای ماندگاری می شود.
بنیادی این شایستگی در تولید مثل یک مفهوم نسبی است و این ابزار تولید موفقیت آمیز در همهی گونه ها به سود همهی افراد گونه نمی باشد. پاره ای از خصویات به سود همه است ولی پاره ای بسود فرد، ولی به زیان کل گونه می باشد. برای نمونه بهتر شدن دید در عقاب خصوصیت ویژه ای است که با پخش آن ژن در گونه عقاب به سود همهی افراد است و پیدا کردن خوراک و زیست را بهتر می کند. در برابر بزرگ شدن شاخ گوزنِ شمالی برای جنگ با دیگر گوزن ها برای دست رسی به حرم ماده و از صحنه بیرون کردن نرهای دیگر و برجا گذاشتن بچه بیشتر، بسود ژن فرد قوی تر با شاخ بزرگتر است، ولی بسود کل گونه نمی باشد، چون هزینه شاخ که تا 40 پوند وزن و 4 فوت عرض می رسد برای فرار در هنگام خطر از دسترس گرگ ها مناسب نیست و شاخ گوزن به شاخه ها در جنگل گیر میکند و گوزن خوراک گرگ ها میشود. کوتاه فرگشت داروینی بسود شخص ولی لزوما به سود گونه نیست. همین رفتار در اقتصاد دیده می شود(رابرت فرنک).
سخن پایانی
انگاره دست نادیدنی آدم اسمیت در اقتصاد و مفهوم تعادل در بازار آزاد با شکل بسیار ساده شده را برای بازرگانی مطرح می کند، ولی همیشه عواملی وجود دارد که سبب عدم تعال می شوند. سود در بازار ممکن است که برای فرد مفید باشد، ولی در کل همیشه بسود جامعه نیست. پاره ای از عوامل که تعادل را بر هم می زنند : قیمت های ثابت، مداخله دولت، تعرفه ها و سهمیه ها، حداقل دستمزد، کسری / مازاد حساب جاری، ارزهای ثابت، تورم یا کاهش تورم، تغییر ذخایر ارزی، رشد جمعیت، بی ثباتی سیاسی، جنگ تجاری، هزینه جنگ می باشد. به گفته رابرت فرنک بازار بیشتر داروینی رفتار می کند تا اسمیتی و معامله می تواند بسود یک شخص و یا یک صنعت باشد، ولی بسود جامعه در کل نیست. برای نمونه در موازنه تسلیحاتی، اگر یک کشور عقب بیفتد و کشور دیگری پیشرفت کند، کشور نخست نیز باید جنگ افزارهای بیشتری پیدا کند تا تعادل با دشمن برقرار شود. ولی خرج آن به گردن جامعه می باشد که از بودجه عمرانی برای خدمات دیگر کاسته می گردد. به گفته دیگر "سود حاصل از مجموع صفر" می باشد. از سوی دیگر صنایع ارتشی به گونه موجودی درآمده که برای زنده ماندن و منافع خودشان حاضر به ساختن دسیسه برای آغاز جنگ و خونریزی هستند و در هر دو اردوگاه چپ و راست جایگاه زیست برای خودشان پیدا کرده اند. رهبران این صنایع سیاستمداران و اندیشکده ها را برای منافع تحت تاثیر قرار می دهند.
در دهه 1970 این رکود بازار پس از خاتمه جنگ ویتنام، تورم و بحران اقتصادی در جهان بدست کسینجر و سیاستمداران نخبه آمریکایی بحران "نومالتوسی" ارزیابی شد و راهکار بیرون رفتن از آن با هزینه جلوگیری از پیشرفت کشورهای دیگر مانند ایران با سرنگونی رژیم ملی شاه و فروش نفت از کشورهای نفت خیز خاورمیانه و خرید اسلحه از آمریکا در دوران دولت نیکسون با "دلار نفتی" فراهم شد(نمودار 1). افسوس که مخالفان شاه در خواب خرگوشی بسر می بردند و خواست سرنگونی رژیم شاه که برنامه بیگانگان بود را اجرا نمودند. علت نزدیک(proximate) انقلاب مشروعه دیدن شکل سیستم حکومتی بر ایران یا "دیکتاتوری شاه" بود، ولی علل نهایی(Ultimate) تبیین های تاریخی هستند. اینها توضیح می دهند که در دوران بحران "نومالتوسی" حکومت شاه باید فدای منافع جهانگرایان و سرنگون می شد و ایران بدست آخوندها ویران می گشت تا جهانگرایان نفسی راحت بکشند. چپ ها، ملی-مذهبی ها در توضیح علت نزدیک بیش از 70 سال است که دارند خودشان را جر می دهند، و آخوندها کیفش را می کنند.
1) شکاف تولید سرانه صنعتی و استفاده از منابع در سال 1970 در دنیا و آمریکا و "بحران نوملتوسی"
1) نمودار ملتوسی