jashnمهرداد خردمند پارسی
پیشگفتار
 از زمانی که نیروهای استعماری به صحنه آمدند، سیاست کلان دنیای را به دلیل برتری فن آوری ارتشی که در خدمت بازرگانان خود قرار داده بودند، رقم زدند و سیاست های گوناگون محلی مستقیم و غیر مستقیم با منافع آنها سایش پیدا نمود. تا پیش از رشد صنعتی شدن، سیاست کلان با بینش سوداگری (مرکانتیلیستی) بود، ولی با رشد صنایع و سرمایه داری، این طبقه تازه به دوران رسیده و سپس آمریکا نیز خواستار جایگاهی برای خود در قدرتِ سیاسی- اقتصادی جهان شدند و نیروهای استعماری سنتی را به چالش کشیده و پاره ای را کنار زدند. به گفته مارکس همراه موج نو "پاد زهر" سرمایه داری در دل کشورهای صنعتی به ویژه انگلستان نیز زاده شد. آرایش نو یا دستگاه سرمایه داری سه برخورد بین نخبگان در سده 19 پیش آورد:
1) کسانیکه می خواهستند سرمایه داریِ بی بند و بار توسعه پیدا کند و با وجود هزینه تهیدست شدن بخشی از جامعه به ویژه کشاورزان آن را در کل به سود مردم و طبقه حاکمه اروپایی می دانستند.
2) گروهی که دگرگونی با سرمایه داری را می پذیرفتند، ولی خواهان اصلاحاتی در آن بودند. 3) مارکسیست ها که تضاد نوآشکار بین بورژوازی و پرولتاریا را تنها چرخ حرکت تاریخ می دانستند و می خواستند به دگرگونی جهت بدهند و آن را بسوی جامعه بی طبقه پیامبر گونه با اربابان نو راهنمایی کنند. مارکس اعلام کرد که اگر تضاد نباشد، پیشرفت نیست. برداشت مارکس از پیشرفت حرکتی در جهت کمونیسم بود. از این نظر، او به کمال پذیری بشر باور داشت. زیرا او فرزند دوران عصر رو شنگری بود(V.J. Trascio) . ولی اگر بشر بنا بود با پند یک پیامبر اصلاح شود، نیاز به " 124 هزار پیامبر" و فیلسوف نبود. در برابر این "برابرخواهان" کسانی بودند که به نابرابری در سرشت موجودات باور داشتند. 
سیاست نابرابری یا اصل پاره‎تو ‎ 
در انگاره داروین سبب فرگشت نابرابری سرشتی افراد در هر رده از موجودات در کشمکش زندگانی برای ماندگاری و برجا گذاشتن بچه بیشتر پیشنهاد شده است. هر که سازگارتر با محیط باشد، می تواند بچه های بیشتری برجا بگذارد و این نابرابری ژنتیک چرخ فرگشت را به حرکت در می آورد. برعکس مارکس که درک درستی از فرگشت و کاربرد آن در اقتصاد و جامعه شناسی نداشت، کسانی بودند که برداشت درست تری از رفتار مردم در جامعه داشتند. پاره‎تو (Vilfredo Pareto) یکی از آنها بود. او یک اقتصاددان ایتالیایی و باغبانی مشاهده گر بود. او متوجه شد که 20٪ از نیام های نخود در باغش حاوی 80٪ از کل محصول نخود را تولید می کنند. او این یافته جالب را در کار اقتصادی خود به کار برد و متوجه شد که حدود 20 درصد از مردم ایتالیا حدود 80 درصد از زمین را در گزینش دارند...(شکل 2)  ‎او توجه خود را بر جنبه های علمی وضعیت معاصر جامعه – "آنچه هست" – متمرکز کرد و مسائل جداگانه «آنچه باید باشد» را به مصلحان و «آنچه خواهد بود» را به پیامبران واگذار کرد. پیشینیان او هر سه کلاه  را بر سر داشتند( وی.جی. تراسیو).
 در سده 19 تمرکز ثروت در انگلستان در دست یک اقلیت کوچک و به اصطلاح "طبقات بالاییِ" و تازه به دوران رسیده افتاد و روند اقتصادی نو با  فلسفه سیاسی مردمسالاری آزادیخواه‎(لیبرالیسم بریتانیایی) همراه و توجیه شد، و در سده 21 در همآن راستا چیرگی جهانگرایان(گلابلیست ها) بر اقتصاد سبب نابرابری بیشتر مردم در جهان شده است. برای نمونه در زمان حال بیل گیتس، وارن بافت و جف بزوس در مجموع ثروتی بیشتر از 50 درصد از رده پائین جامعه یا 160 میلیون شهروند آمریکایی دارا هستند. تقریبی یک پنجم مردم آمریکا دارای ثروتی نیستند و یا بدهکار هستند(فربز). 20 درصد از رده های بالا در آمریکا 78 درصد مالیات دولت فدرال در سال 2020 را پرداخت کردند(نمودار 1). 
ناسازگاران چپی در برابر این نابرابری در دادن مالیات می گویند، "هر که بامش بیش، برفش بیشتر" و ثروتمندان باید مالیات بیشتری بدهند. این گروه برابرخواه توجیه ای برای نا برابری سرشتی ندارند و آن را تنها به دلیل پرورش می دانند که علم آن را تائید نمی کند و با دانش "اپی ژنتیک" نیز نمی تواند آن را توجیه نمایند. مارکس از سیستم سرمایه داری و نماد آن در ادبیات مانند جزیره رابینسون کروزوئه تنقید می کند. جیمز جویس، نویسنده ایرلندی هم که بسیار به این کتاب علاقه داشت به ستایش ارزش‌های ادبی کتاب پرداخته ولی با این ارزیابی مانند مارکس سازگاری داشت که قهرمان داستان نمونه کلیشه ای استعمارگران کلاسیک به‌شمار می‌رود. پاسخ مارکس برای از بین بردن نابرابری اقتصاد  اصلاحات نبود، بلکه انقلاب و کمونیسم بود و او دانشش از سرشت انسان کم بود و درک نادرستی از فرگشت داروین داشت.
 جهان دوقطبی و مردم عادی 
  با پیروزی بلشویک ها و سپس آغاز جنگ سرد پس از جنگ جهانی دویم، اردوگاه کمونیسم هم به جمع سیاستمداران کلان در دنیا پیوست تا سهمی برای اربابان چپگرا یا گرگ های در پوشاک میش رفته مانند استالین و پوتین امروزی، بدست آورند. به گفه دیگر مبارزه کلان در دنیا مبارزه بین نخبگان با اندیشه های گوناگون برای منافع، قدرت و ثروت گشت و برای ماندگاری در قدرت نیاز به همراه کردن مردم داشتند. نخست سیاست دموکراسی آزادیخواهانه‎ انگلیس برای منافع طبقه تازه به دوران رسیده سرمایه داری به صحنه آمد و سپس پیشاهنگان کمونیسم با اندیشه "برابری و برادری" در برابر آنها بعنوان دیکتاتور پرولتاریا برخواستند. هر دو گروه برای جلب مردم برای هدف هایشان دستاویزهای عوام پسند نیاز دارند و هیچکدام به ویژه چپ ها به مردمسالاری باور ندارند 
در حال حاضر قطب مهم چیره در دنیا آمریکا است و چین دارد کم کم جای روسیه را می گیرد و در حال جهش برای پیشی گرفتن از آمریکا می باشد. در اردوگاه کمونیسم دیکتاتورهای پرولتاریا حکومت های حزبی غیر مردمسالار یا موروثی راه انداخته اند و تبلیغ می کنند که تنها آن برگزیدگان می دانند چه برای پرولتاریا وعوام شایسته است. بین منافع کلانِ نخبگان هر دو پایگاه، فرقی نیست مگر مقدار ثروتی که در دست دارند و ابزاری که برای حکومت بکار می برند- "مردمسالاری آزادی خواه" یا "دیکتاتوری پرولتاریا". هر دو از نادانی عوام استفاده می کنند و با شعار های عوام فریب آنها را پشت سر خود برای ستیز و جنگ ردیف می نمایند و به عوام لقمه نانی می دهند تا آنها را "خرسند" نگهدارند. هر نوع اعتراض از سوی کشورهای تهیدست یا کم قدرت مانند ایران در زمان محمد رضا شاه برای خواست سهمی بیشتر و فضایی بازتر برای تنفس یا قد علم کردن و خواست استقلال و کسب قدرت مورد پذیرش گروه جهانگریان نمی باشد. نمونه آن رفتاری است که استالین با کشورهای تشکیل دهنده اردوگاه کمونیست نمود یا رفتاری که آمریکا پس از سیاست مانرو(دکترین) با کشورهای آمریکای جنوبی کرد یا سیاست آنها در خاور میانه که سبب ویرانی و پس رفتن بخشی از آن شده است. نخبگان هر دو قطب، خود باوری و خرد همگانی را از مردم گرفته اند و آنها می خواهند که افکار عمومی را با روابط عمومی  کنترل کنند و مردم را در جایگاهی که می خواهند، نگه دارند یا به هرجایی که خواستند، گسیل نمایند. 
سیاستمداران و افکار عمومی
نخبگان در هر دو اردوگاه برای کنترل توده های مردم که از دید آنها قادر به "تصمیم‌گیری منطقی" نیستند  و نباید باشند می خواهند که آنها را سراسر در اوهام و پندار نگه دارند و در این راه رسانه یکی از بهترین ابزار برای رسیدن به آن هدف، می باشد. در ارودگاه کمونیسم نیز نخبگان یا به گفته خودشان "روشنفکران متعهد" و انقلابی باور دارند که توده ها و پرولتاریا توانایی درک موقیت طبقاتی خود را ندارد و باید آنها را برای مبارزه و فداکاری با پیروی از اندیشه های بزرگان کمونیسم مانند لنین، استالین و مائو تهیج و تحریک نموده و به صحنه آورد تا با آگاه کردن بیشتر توده ها سرانجام به جامعه بی طبقه برسیم، ولی تا آن موقع راه درازی در پیش است و ما "نخبگان" باید مردم را هدایت کنیم. مارکسیست ها از اندیشه های هگل سواستفاده می کنند. هگل در مقاله‌اش «درآمدی بر فلسفه تاریخ» پایان تاریخ را لحظه‌ای پیش‌بینی کرد که همه انسان‌ها به خودآگاهی رسیده و از این رو آزاد شوند، که خواستی بیشتر آرمانی است و هرگز به واقعیت نمی رسد. بیگمان رهبران کمونیسم بزرگترین ماکیاولیست های تاریخ تا کنون بوده اند 
سیسم سرمایه داری را مارکس محکوم و والتر لیمپن تعریف نمود. سیاست هر دو قطب جهت دادن به افکار عمومی برای منافع برگزیدگان یا اشراف است و امروز در کشورهای زیادی به گونه مافیا یا گروه زرسالان(plutocracy) در آمده اند(ع. شهبازی). در سیستم مردمسالاری آزاد امکان تحرک و بالارفتن اجتماعی وجود دارد، ولی دیکتاتوری پرولتاریا انعطاف ناپذیر است و آرمان گرایی چپی بیشتر مانند دین می ماند. روابط عمومی ابزار جهت دادن به افکار عمومی برای منافع سیاسی نخبگان می باشد. والتر لیپمن این عوامل را در تشکیل افکار عمومی موثر می داند: مذهب، سنت، عادات ملی، تربیت، خانواده، محیط، همسایگان، طبقه حاکم، اوضاع بین المللی، زمان، فرصت ها، کلمات، شایعات، سانسور، وسایل ارتباطی، نطق، تماس با دیگران.  و امروزه تبلیغات و ساختن ویروس ذهنی مانند دیده شدن خمینی در ماه یا فیلسوف بودن خمینی(سروش) برای آلوده کردن افکار عمومی بیشتر بکار برده می شود  
روابط عمومی و افکار عمومی
 ادوارد برنیز(Bernays) یکی از پیشگامان پژوهش روابط عمومی می گوید، «سه عنصر اصلی روابط عمومی کم و بیش به دیرینگی تاریخ جامعه انسانی می رسد: اطلاع رسانی به مردم، متقاعد کردن مردم، یا یکپارچه کردن مردم با یکدیگر». و اسکات کاتلیپ(Cutlip)  گفته که رویدادهای تاریخی به صورت گذشته نگر با دید روابط عمومی تعریف می شود. باور یا "تصمیمی که ممکن است بسیاری با آن اختلاف بینشی داشته باشند". بی گمان دین یکی از دیرینه ترین ابزار روابط عمومی است. در تاریخ به ویژه در تاریخ دین تحریف برای تبلیغ خوانش ویژه از تاریخ برای تاثیر بر افکار عمومی پیروان دین بسیار بکار برده شده و خیلی از آنها به میث دگرگون شده اند مانند افسانه خروج بنی اسرائیل از مصر و سرگردانی در صحرای سینا که "به روشی که در کتاب مقدس توضیح داده شده است - رخ نداده است" (ا. فینکلشتاین و ن. ا. سیلبرمن). یا ساختن افسانه غدیر خم بدست شیعگران برای مشروعیت دادن به امامت علی بن ابی طالب یا داشتن صد هزار زندانی سیاسی در زمان محمد رضا شاه برای بد کردن او که دروغی بیش نبود(مهدی شمشیری)! 
مردمسالاری و جامعه
چپ در کل به دیکتاتوری پرولتاریا باورد دارد و مردمسالاری آزادیخواه را نیز ابزار بورژوازی می نامد. نخبگان سیستم سرمایه داری نیز می دانند که سود سرمایه داری برای همه یکسان نیست و همه از آن به تساوی برخوردار نمی شوند. ویلفردو پاره‌تو بر آن بود که اصولاً دموکراسی دست‌نیافتنی است، زیرا، اگرچه بسیج و فراهم آوردن مشارکت مردم، به وسیله نخبگان ممکن است، اما هیچ‌گاه حکومت به دست مردم نمی‌افتد، بلکه همواره گروه‌های نخبه بر حکومت سلطه می ‌یابند، قدرت بین آنها دست به دست می‌شود. بنابراین، دموکراسی‌ها، حکومت نخبگان‌اند، ولی تنها فرق دموکراسی با دیگر حکومت‌ها، آن است که دموکراسی‌ها شبیه کارتل و یا در واقع، به صورت اتحاد و ائتلاف بین گروه نخبه، عمل می‌کنند، البته، آن چه که به عنوان چرخش قدرت به چشم می‌آید، در حقیقت ضعف و ناتوانی نخبگان حاکم و به قدرت رسیدن گروه‌های نخبه‌ی تازه‌نفس است. از این رو، کار سیاست در دموکراسی، توزیع امتیازات، میان همین گروه‌های نخبه متحد، و نه توزیع امکانات بین مردم است. والتر لیپمن (متوفای 1974 آمریکا) لیبرال دموکراسی را یک شیوه درست زندگی نمی‌داند، زیرا دموکراسی تنها برای جوامع کوچک مفید است. در جوامع مدرن و پیچیده امروز، آگاهی مردم برای اداره‌ی امور کافی نیست. در دموکراسی‌های امروز، فرد مقهور مردم‌فریبان می‌شود، آگاهی جمعی خصلتی تصنعی پیدا می‌کند. بنابراین، دموکراسی عملاً چیزی جز حاکمیت بی‌اثر مردم نیست. جامعه مطلوب آن نیست که تحت حاکمیت مردم بی‌کفایت باشد، پس همان بهتر که نقش مردم در دموکراسی به ابزار حمایت و رضایت از سیاست‌ها یا مخالفت با آنها محدود باشد و حکومت در دست شایستگان قرار گیرد. بدین سان، لیپمن از حکومت اشراف فکری به شیوه افلاطون دفاع می‌کرد. حکومت باید در دست گروهی برگزیده و آگاه از آرمان‌های بزرگ بشری باشد. به نظر لیپمن، دموکراسی‌های غربی، گروه‌هایی را به قدرت رسانده‌اند که به معیارها و ضوابط اخلاقی توجهی ندارند(ع. نوری، ویلیام اف انگدال 189). فشرده در جامعه دموکراسی نخبگان به کمک توده ها به قدرت می رسند یا کنار می روند، ولی برابری اجتماعی امکان پذیر نیست و رفتار توده ها همیشه در گزینش نخبگان منطقی و خردمندانه و خالی از تعصب نمی باشد. جابجایی قدرت و کسب منافع جناحی همیشه به سود جامعه در کل نیست. 
سخن پایانی
در هر دو اردوگاه چپ و راست از اندیشکده های سیاسی- اقتصادی – روانی و از ابزارهای روابط عمومی برای آماده کردن افکار عمومی برای فراخواندن  مردم برای کنش و تامین منافع زرسالان استفاده می شود. برای نمونه با تبلیغ دروغ به مردم خرد باخته در ایران مانند "نوکر آمریکا بودن شاه" و تبلیغات دروغ بی بی سی بر ضد شاه که آن مردم خرد باخته خریدند و ایران را نا بود کردند و جهانگرایان از شر شاه ملی و زیاده خواهی های او آزاد شدند! نیروهای جهانگرا برای توجیه سیاست های تجاوز طلبانه و جنگجویانه در خاورمیانه و برای آماده کردن مردم خودشان با دستاویزهای احساسی- دینی مانند "حکومت بی خدایان"، " عملیات صلیبی"، "محور شرارت"، "داشتن ابزار کشتار همگانی" یا با ایجاد ساختگی کمبود نفت... استفاده کردند تا احساسات شهروندن خودشان را تحریک کنند و آنها را برای جنگ و گوشت دم توپ شدن، آماده نمایند. زمانیکه بخشی از مردم متوجه آن دروغ ها می شوند که کار از کار گذشته و حافظه ها از رخدادهای زیانبار کم رنگ گشته یا هزینه جانی و مالی به قدری بوده که توده های آسیب دیده نمی توانند یا نمی خواهند به آن مانند زیان جنگ ویتنام بپردازند یا در مورد ایران چپ ها که نمی خواهند از تک و تا بیفتند می گویند که انقلاب را اسلامگرایان دزدیدند. مردم ایران پس از 44 سال حکومت ستم از حکومت دزدسالار آخوندی و به همت نسلی نو دریافتند که چه اشتباه بزرگی کرده اند. مخالفت ها علنی باختر زمین با شاه از زمان جشن های 2500 ساله آغاز گشت
  
1) نماد پرداخت مالیات و درآمد در آمریکا
2) اصل 80/20 پارتو- 80 درصد تولید نهایی یا خروجی از 20 درصد از سرمایه ورودی حاصل می شود
 
 
 
 
 
 
 نوشته های هم میهنان که در این تارنما منتشر می شوند، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمی‌کنند

 

 

 طناب دار - توماج

 

ايران مينو سرشت - شيفته 

عضویت در نهاد مردمی

عضویت هم میهنان و افراد در نهاد مردمی به دو صورت پشتیبانان حقیقی برای ساکنین خارج کشور و یا پشتیبانان مستعار برای هم میهنان ساکن در ایران  می باشد.
از شما هم میهن گرامی دعوت می شود برای همکاری با هموندان  نهاد مردمی که برای استقرار نظامی دموکراتیک در ایران تلاش می نمایند به نهاد مردمی بپیوندید و ما را در اجرای پروژه های سرنگونی فرقه تبهکار اسلامی حاکم در ایران یاری فرمائید.

برای خواندن راهنمای ثبت عضویت اینجا کلیک کنید

تولیدات نهاد مردمی

در دفتر روابط عمومی نهاد مردمی، در بخش تولیدات با همکاری گروه محتوا و گروه نویسندگان کلیپ هائی برپایه اخبار روز و رویدادهای مربوط به ایران تهیه می شود که در شبکه های مجازی نهاد مردمی شامل فیسبوک، یوتیوب، تلگرام و اینستاگرام منتشر می شوند.
برای بازدید و یا اشتراک در شبکه های مجازی نهاد مردمی روی لوگوهای زیر کلیک نمائید