مهرداد خردمند پارسی
پیشگفتار
ابرقدرت ها برای منافع و در قدرت ماندن، برنامه و سیاستشان را در اندیشکده های خصوصی و تخصصی بدست نخبگان کار کشته طرح ریزی می کنند و آن سیاست ها به اشکال گوناگون در سطح آموزشی، دولتی و دینی بدست گروه های دیگر برای پیدا کردن پشتیبانی بیشتر بین عوام یا مردم، پیاده می شود. برای نمونه دشمنی با شاه از راه نشان دادن مخالفت با برنامه های اقتصادی، آبادانی و بهره برداری از نیروی برق اتمی در ایران برای رابطه با اروپا و دیگر کشورها بدون در نظر گرفتن منافع شرکت های نفتی و شریک کردن آمریکا و انگلستان، بیان نمی شود، چون عوام را عوام فریب ها نمی توانند برای منافعشان با این داده ها به صحنه برای فرمان برداری بیآورند. مخالفت باید از راهی صورت و انجام گیرد که دست پنهانی آنها برای سالیان درازی روشن نگردد. آنها به عدد و رقم و رشد اقتصادی و بالا رفتن هنجارهای آسایش مردم ایران نمی توانند ارجاع بدهند و ضد شاهان پهلوی سخن بگویند، چون دست آنها به سادگی رو می شود.
بی خود نیست که از شاه باید یک لولو و خودکامه تمام عیار ساخت، مصدق را با سیاست زیانبار ملی کردن نفت که به سود انگلستان و آمریکا و کارتل های نفتی تمام شد را قهرمان ملی و نماد مردمسالاری نمود و خمینی گجستک و ضد زن را گاندی کرد و مهندس بازرگان یا مهدی آفتابه را نهرو معرفی نمود تا عوام را گوسفند وار به دنبال خمینی راه انداخت تا با پای خود به کشتارگاه سرازیر شوند. مردم نادان و "انگاره پردازانی" هستند که هنوز می پندارند که ملی کردن نفت یعنی سرماه چند بشکه نفت به آنها می رسید و شاه نگذاشت که مصدق آن را از راه غیر قانونی با کودتا 25 مرداد به دست مردم برساند! سپس آن مردم گوسفتد مرام آن آرزوها را از زبان خمینی با وعده های دروغی با خدعه اسلامی باور کردند و گفتند "درود بر مصدق، سلام به خمینی"! هرکاری که پهلوی ها کردند بد محسوب شد و اینها دیکتاتور شدند تا خمینی ادامه دهند راه مصدق، برابری و برادری را برقرار کند. البته آن برابری به کشتارگاه بردن همگان بود و کار آنها با گماشتن آدم های جلادی مانند خلخالی آغاز گشت.
پس در کشور اسلامی جشن بی جشن و روضه خوانی برای عاقبت بخیری باید برای مردم راه انداخت تا معنویت به آنها بر گردد! این فرهنگ غم و حاجت برای آخوندها منبع درآمد و زندگانی شده است و از آن هرگز نخواهند گذشت. "ایرانیان پیش از اسلام نزدیک به 80 جشن در سال داشتند" و با جمهوری اسلامی تنها عزاداری مهم است، چون مجلسی انگلیسی در بحار الانوار روایتی آورده که می گوید :"هیچ پیامبری نبوده، مگر اینکه به زیارت کربلا آمده و در آن جا توقف کرده است"(ع. آ. قناد)! اینها نه تنها با عدد و رقم بازی می کنند بلکه مردم را نیز نادان می دانند. در گاهشمار شیعه 44 روز ماتم، 24 روز یادمان و64 روز شادی که همه مربوط به رخدادهای "تاریخی" ادیان ابراهیمی است(ویکیپیدیا)، وجود دارد! در آن یک روز جشن انسانی مانند روز کوروش و حقوق بشر دیده نمی شود.
چهار گروه مخالف با جشن
چهار گروه ایرانی با جشن 2500 ساله و بزرگداشت کوروش ناسازگاری نشان دادند: 1) اسلامگرایان و در رأس آنها خمینی گجستک که در تبعید بود و از راه هیئت های موتلفه و ورق پاره های اسلامی مانند مکتب اسلام، دروغ و اطلاعات نادرست پخش می کرد؛ 2) بخشی از دانشجویان توده ای- جبههی ملی در ایران، و کنفدراسیون در خارج که کینه تاریخی با پهلوی داشتند 3) «گروه های چریکی» و بقایای سازمان های سیاسی ضد محمد رضا شاه مانند جبههی ملی، نهضت آزادی، و حزب توده؛ که سرنگونی رژیم را خواستار بودند 4 ) بخشی هم از مردم عادی نادان و غیره نخبه که تحت تاثیر آن سه گروه نخست قرار داشتند. هیچکدام از این چهار گروه از جایگاه ملی، نوگرایی، حقوقی، و آینده نگری به آن جشن تنقید نکردند. چهار سبب اصلی مخالفت با جشن ها را می توان این گونه بیان کرد: 1) مخالفت با سیاست نوگرایی، اسلام زدایی، برقراری برابری جنسی و دینی دولت که مورد پذیرش آخوندهای ارتجاعی مانند خمینی و ملی- مذهبی ها نبود و جهان گرایان مانند جرج بال از این دستاویز بر ضد شاه برای مخالفت با شاه استفاده نمودند. 2) نارضایتی چپ ها از عدم وجود آزادی سیاسی اروپایی در جامعه اسلامی و شوروی زده و زیر نفوذ آخوندی که در حال گذار از سده های میانه به دوران حال بود، برای هدف های انقلابیگری و ویرانگرایی به روش شوروی- چریکی، ی، مناسب آزادی می خواستند. اگر چه محمد رضا شاه پیش از برگزاری جشن ها و نیز در سخنرانی خود به مناسبت افتتاح جشن های 2500 ساله، بارها به رعایت حقوق بشر از سوی کورش هخامنشی اشاره و تأکید کرده بود و در آن راستا پیشرفت هایی نیز برای زنان و اقلیت ها بدست آمده بود، ولی در سیاستش کاستی هایی نیز دیده می شد و چپ ها تنها سیاهی را می دیدند و بس. 3) خارجی بودن فراهمسازی این جشن ها که در صد بسیار بالایی از آن بدست فرانسوی ها انجام گرفته شده بود. 4) مورد پرسش قرار دادن هدف و مبلغ خرج آن برای جامعه ایران آن دوران. این مخالفت ها از سوی این گروه ها شعاری و نه شعوری و عوام فریبانه بود و دستاویزی برای تحریک ایرانیان بر ضد محمد رضا شاه گشت و از تنقید گفتاری تا اقدام خرابکاری بدست چریک ها در دوران جشن در حال اجرا بود. شعار کنفدراسیون در زمان جشن، " ملت گشنه نیاز به جشن ندارد" بود! کمتر کسی از این گروه های "ایرانی" خوب و بد جشن را با عدد و رقم و با صداقت و خواست ترقی و سربلندی ملی نشان داده اندده بودند، چون آنها در پی سرنگونی و نه اصلاحات بودند، پس از دید آنها پهلوی ها در دوران حکومتشان هیچ کار خوبی نمی توانستند انجام دهند.
چکیده، کمونیست های جهان میهنی شاه را وابسته، و نوکر آمریکا، و رقیب شوروی و چین که قبله چپ ها بود، می نامیدند؛ و جهانی گرایان باختری، ملی گرایی و سرکشی شاه و نوکردن جامعه و با نفوذ شدن ایران از جایگاه اقتصادی که نماد سربلندی مردم جهان سیوم شده بود را بر نمی تافتند و رفتارش را تهدیدی برای برهم زدن آقایی آنها و نظم دنیایی که مطلوب آنها بود، در دوران جنگ سرد می دانستند. خواست سرنگونی شاه میهن گرا فصل مشترک هر دو جریان بود. بی جهت نبود که چپ و حزب توده با آخوندهای اسلامگرا و انصارشان که در توبره انگلستان بودند برای سرنگونی حکومت پهلوی همکاری کردند. انگلستان همچنان پشتیبان آخوندها باقی مانده و دشمنی خود را با شاه در مستند بی بی سی در مورد جشن های 2500 ساله بار دیگر نشان داده است می توان مشاهده کرد.
مستند آیت الله بی بی سی
برتیش پترولیوم که سهم عمده آن در زمانی متعلق به دولت انگلستان بود در زمان رضا شاه برای ساقط شدن پادشاهی اش و سپس در زمان انقلاب مشروعه برای سرنگونی شاه و جلوگیری از پیشرفت ایران وارد کارزار بیشتری گشت. بریتیش پترولیوم از طریق نفوذ قوی خود در جامعه مالی و بانکی ایران شروع به سازماندهی فرار سرمایه از ایران کردند. برنامه های فارسی زبان شرکت رادیو تلویزیون بریتانیا، با ده ها خبرنگار فارسی زبان بی بی سی که حتی به کوچکترین روستا فرستاده شده بودند، در گزارش های اغراق آمیز از حوادث اعتراضی، تشنج پی در پی بر علیه شاه ایجاد کردند. بی بی سی در این مدت به آیت الله خمینی یک تریبون تبلیغاتی کامل و بدون هزینه برای شعله ورکردن انقلاب در ایران داده بود. سازمان پخش دولتی بریتانیا از دادن فرصت برابر به دولت شاه برای پاسخگویی به دروغ های مخالفین و اسلامگرایان سردوانید. درخواست های مکرر شخص شاه از بی بی سی بی نتیجه ماند. برنامه سازمان های اطلاعات انگلیسی-آمریکایی، سرنگونی شاه بود. شاه در ژانویه ایران را ترک کرد و در فوریه 1979، خمینی با تائید سرآن 5 کشور در نشست گوادلوپ به تهران فرستاده شد و دولت بنیادگرای اسلامی را با سرکوب شهروندان ایرانی جایگزین دولت شاه نمود(ویلیام انگدال). نقش آیت الله بی بی سی برای همه روشن شده، ولی آنها با مستند های مغرضانه بر علیه شاه می خواهند آب پاکی بر نقش و کار گذشته خود بریزند، و در این مستند از کسانی بر ضد شاه استفاده می کنند که برای مردم ایران کوچکترین ارزش ندارند و شناخته شدهی اند ندارند.
مستند کینه جویانه بی بی سی به سود جمهوری اسلامی است که برای نخستین بار در سال 2016 و 37 سال پس از انقلاب مشروعه با عنوان انحطاط و سقوط (Decadence and Downfall) ساخته شد و در آن بنی صدر، آقای عبدالکریم لاهیجی و پهلوی ستیز دیگری بنام اسماعیل ختایی شرکت دارند و بر ضد محمد رضا شاه سخن پراکنی می کنند. اگر بنا بود که این کار با هنجارهای خبرنگاری انجام می شد باید عنوانی دیگر داشت و روند دیگری را نشان می داد، ولی سیاست انگلستان در 400 سال گذشته همیشه به سود آخوندها بوده است. لاهیجیِ مصدقی در این مستند از مصدق ستایش می کند و لاهیجی فردی است که در نوشتن قانون اساسی جمهوری اسلامی با اسلامگرایان همکاری کرد و در نوشتن آن نقش کلیدی داشت و پس از پایان تاریخ مصرفش برای قدرت گرفتن جمهوری اسلامی از ترس جانش ناچار به فرار شد.
در تفکر چپی و جبههی ملی ای برای هر واکاوی تاریخی در دوران محمد رضا شاه باید از کودتای 25 مرداد آغاز کرد تا موضع سیاسی خود را مشخص کنند و همه بدانند که آنها به چه "دین عوام فریبی" باور دارند. چپ های دنباله روی روسیه بجای خود، لابی های جمهوری اسلامی به ویژه اصلاح طلبان نیز از این دستاویز "کودتای 28 مرداد بر ضد حکومت دموکراتیک مصدق" برای ادامه مماشات با کشورهای باختری استفاده می کنند تا به خیال خودشان از ایجاد "احساس گناهِ" بین ساستمدارن باختری استفاده کرده و کار خود را مطابق منافع باختری ها نشان بدهند تا جمهوری اسلامی بعنوان گاو شیرده ماندگار بماند. امروزه منافع باختری ها با خیانت اقلیتی خائن و لابی جمهوری اسلامی تامین می شود. بی بی سی هم بی مورد نیست که برای تهیه مستند سازی به سراغ این گونه افراد می رود، زیرا این گونه بدخواهان در دادگاه بی بی سی، می توانند رژیم محمد رضا شاه را یکطرفه متهم کنند. ننگتان باد.
متخصص های بی بی سی
در این مستند، مفسر سیاسی- حقوقی لاهیجی، مفسر اقتصادی بنی صدر خائن و دزد(کش رفتن از پول ع. برومند به خمینی) و یک سر آشپز جشن ها بودند. جرج بال با همه دشمنی هایش برای بد کردن نام شاه گفت که شاه 120 میلیون دلار خرج جشن نموده بود (رابرست استیلی ب. 3)، ولی بنی صدر کاسه از آش داغتر شد و می گوید که خرج آن 650 میلیون بود. این مستند با نقل قولی از یکی از کارکنان سوئیسی جشن آغاز میشود که میگوید مراسم دو روزه تخت جمشید معادل کل بودجه ملی سوئیس برای دو سال هزینه داشت. یک ادعای پوچ و دروغ (استیلی5). آیا دستگاه خبر پراکنی بی بی سی نباید در گزارش دقت و هنجار خبرنگاری را رعایت می کرد و گفته یک سرآشپزکارکن را مورد پرسش قرار می داد؟ این از همان گزارش هاست که در زمان شاه می گفتند در ایران 100 هزار زندانی سیاسی وجود داشت! و در جای دیگری همین فرد می گوید که ایران 50 هزار پرنده وارد کرد و بیشتر آنها از بی آبی مردند و این در حالی است که در میان شهرِ چادری، یک آبنمای بزرگ بود و همچنین علف و درختانی اطراف محل وجود داشت(5 ، 148). و از همه بدتر در این مستند از خمینی نقل گفته می آورد که در 15 خرداد 42، پانزده هزار شخص کشته شدند. و در جای دیگری لاهیجی ساده لوحی و یا نادانی خود را نشان می دهد و می گوید که ریچارد کاتم به او گفته بود که خمینی گاندی و بازرگان نهرو ایران می شوند! و پس از مرگ کاتم روشن شد که او مامور سیا بود. باری به گفته مشرق نیوز کشتگان 15 خرداد ۱۴۷ نفر بوده و رژیم پهلوی 53 نفر را نام برده بود! کی این پهلوی ستیزها می خواهند عدد و رقم یاد بگیرند و بفهمند که آنها با انقلاب مشروع به ایران خیانت کردند. کسی که نمی داند فقط خواجه حافظ شیرازی است.
قطب خمینی و ظفار
در همین دوران چشم اسلامگرایان به نجف و خمینی؛ و چشم چپ ها به جنبش طفار یا "جبههی خلقی برای آزادی خلیج عربی"!، چرخیده بودمبود. این تشکیلات یک سازمان انقلابی، مارکسیستی و ناسیونالیستی عربی مستقر در عمان بود و چپ های ایرانی از آن بخاطر مبارزه با شاه پدافند می نمودند! چپ ها پذیرفته بودند که خلیج عربی است و یا با پررویی می گفتند "خلیج مردم"! شوروی و چین این سیاست را هدایت می کردند و بی مورد نیست که شی جین بینگ مالکیت ایران بر آن سه جزیره خلیج پارس را در سفراش به عربستان انکار کرده! این گروه دسته ای از مردم ای دوره گرد بودند که ژسه بدست و بیسواد خود را لنینست می نامیدند و می خواستند جامعه کمونیستی شتردار درست کنند و در بیابان مدرسه لنین راه انداخته بودند! کسانیکه نمی دانستند که لنین خوردنی یا پوشیدنی است. این ها مورد مهر کنفدراسیونی ها و چپ های نادان بودند! امروز می بینیم که عراقی ها نیز در بصره از نام جعلی "خلیج عربی" استفاده می کنند و جام کشورهای عربی حوزه خلیج فارس که هر چهار سال یک بار با حضور تیمهای عراق، عمان، عربستان سعودی، یمن، بحرین، کویت، قطر و امارات برگزار می شود، از شرکت ایران که خلیج به نام او ست، خبری نیست. آری چپ ها، اسلاممگرایان و جهانگرایان باد کاشتند و مردم ایران طوفان درو کردند!
جشن 2500 ساله
اندیشه جشن 2500 ساله و بنیان گذاری شاهنشاهی ایران بدست کوروش بزرگ به فرمان محمد رضا شاه و با رایزنی شجاع الدین شفا در سال 1337 شکل گرفت و در سال 1350 به اجرا درآمد. میهمانان خارجی جشن ۲۰ پادشاه و امير، ۵ شهبانو، ۲۱ شاهزاده، ۱۶ ریيس جمهور، ۳ نخستوزير، ۴ معاون ریيس جمهور و ۶۹ وزير خارجه از ۶۹ کشور در مراسم شرکت کردند. سال 1350 به عنوان سال کوروش نام گرفت. این همیشه در تاریخ یک رکورد باقی خواهد ماند(فرتور 1). این جشن تاثیر های مهمی داشت که پهلوی ستیزها هرگز به آن اشاره نخواهند کرد. خرج این جشن به گفته عبدالرضا انصاری 200 میلیون تومان و در وکیپیدیا وزارت دربار هزینه را 17 میلیون دلار (در آن زمان) اعلام کرد. انصاری، یکی از برگزارکنندگان، آن را 22 میلیون دلار (در آن زمان) میداند. " این در حالی است که زان لوروریه هزینه جشن ها و پروژ های عمرانی مرتبط را پانصد میلیون دلار و ویلیام شوکراس، سیصد میلیون دلار برآورد می کند"(م. شمشیری 56-7). در جاهای دیگر برای بد نام کردن شاه از 300 میلیون تا 2 میلیارد فرانک سوئیس آورده شده است. اینها این عدد و رقم را از کجا آورده بودند، روشن نیست.
پذیرایی از زنان تاثیر گذار
به دعوت خانم رئیسی در ایران گرده هم آیی با 36 میلیون دلار به راه انداختند که تنها همسران روسای صربستان، ارمنستان، قرقیزستان و بورکینافاسو قدمرنجه کردند(فرتور2)! برای ایران در زمانی که انقلاب جنبش "زن زندگی آزادی" در شرف انجام است، شرم آور است.
1)مهمانان در جشن 2500 ساله در شیراز
2)مهمانی "زنان تاثیر گذار" در جمهوری اسلامی
سخن پایانی
زنده یاد شجاع الدین شفا در همان زمان به جرج بال پاسخ دندان شکنی داد. جورج بال به محمد رضا شاه به دلیل پسر یک قزاق کم رتبه بودن حمله می کند و شفا به او می گوید که خانوادههای نجبای آمریکایی خود فرزندان زندانیانی هستند که توسط الیزابت اول تحت کنترل سر والتر رالی به آمریکا فرستاده شده بودند. پس دشمنی با محمد رضا شاه بر سر مردمسالاری نبود و تنها برای منافع بود و آنها از بلند پروازی های او برای کشورش خشنود نبودند، و امکان دیدن ایران نیرومند و آباد را نداشتند. جرج بال می گوید که جشن اسلامی نبود. لابد باید شاه جشن عمر سوزان راه می انداخت و یا جشن تکلیف دختر بچه های 9 ساله مانند خامنه ای گجستک تا دشمنان فرهنگ ایرانی خشنود شوند(فرتور 3). شوربختانه کمونیست ها و ملی-مذهبی اسلامی توهین به ایران و ایرانی را تحمل کردند و به کمک او نیآمدند.
3) دیکتاتور ها بین بچه های گماشتگانشان و برخورد نوجوانان دلیر ایرانی به خامنه ای گجستک