جواد تهرانی
هرگاه که تنگنائی در شرایط اقتصادی و مطالبات اجتماعی اکثریت مردم همگون گردد, ضرورت تغییر و تحول سیاسی یک الزام میشود که اگر بطور مسالمت آمیز صورت نگیرد منجر به انقلاب میگردد. انقلاب در پروسه روند پیشرفت خود فرزندان خود را که همان رهبران انقلاب میباشد بوجود میآورد و پس از پیروزی و در دوران "که بر که" اصطلاحأ فرزندان خود را میخورد و سرانجام از درون قشری که بیشترین نقش را در رهبری انقلاب داشته است حاکمیت شکل میگیرد که گاه موج سواران نیز در ساختار آن وارد میشوند. وقوع انقلاب برآیند یک خواست جمعی است که همه اقشار را در بر میگیرد حال آنکه بسیاری از مردم جای گرفته در آن اقشار همراه و همگام انقلاب نیستند و مبدل به قشر خاموش میشوند که یا در دامنه قشر خاکستری قرار گرفته اند و یا مخالف تغییر میباشند اما غیر فعال, بهر حال موج انقلاب نیز آنها را خارج از اراده اشان با خود همراه میبرد.
پس از انقلاب ۵۷ و عبور از دوران جا افتادگی انقلاب که نهایتا حاکمیت به انحصار روحانیت درآمد, شرایط ایران پس از چهار دهه استبداد دینی و عبور از چند رویاروئی با رژیم و سماجت حاکمیت در رد مطالبات مردم و اقدام به کشتار آنها و نیز تخریب اقتصادی و اخلاق اجتماعی, ضرورت یک تغییر و تحول سیاسی را رقم زده است. از آنجائیکه حاکمیت بر مواضع خود پافشاری میکند تغیرات مسالمت آمیز ممکن نیست لذا در دو دهه اخیر پروسه انقلاب نوینی پس از انقلاب مشروطیت و انقلاب ۵۷ آغاز گردیده که در سیر تکاملی خود امروز به نقطه اوج خودش رسیده و نسل جوان شجاع و تسلیم ناپذیر کشور وارد یک مبارزه جدی با رژیم گردیده است که در عمل نیز توان نیروی براندازی خود را آزمود و توانائی نیروی وحدت ملی را هم تجربه کرد, هرچند که تا پیروزی نهائی راه درازی در پیش دارد ولی تسلیم ناپذیر است و پی گیر. عصیان نسل جوان و مصمم بودنش در دستیابی به مطالباتش او را در شرایطی قرار داده است که خریدار هیچ نوع نظریه ای از جمله خطر تجزیه ایران که چندان هم پایه ای ندارد نبوده و آنرا پروپاگاند حاکمیت میداند و اصولا گوش خود را بسته و تمام فکر و ذکرش دستیابی به مطالباتش میباشد که مهمترین آن آزادیهای فردی و اجتماعی است.
رژیم هم که شعار اصلی خود "نه شرقی و نه غربی"را در شروع انقلاب بزرگنمائی میکرد عملا به ناممکن بودن آن پی برد و چون به غرب اعتماد نداشت شرق را برگزید و با غرب در افتاد و خود را در یک مخمصه خلاص نشدنی قرار داد, در حالیکه با یک سیاست منطقی و دور از آرمانگرایی و انحصار طلبی میتوانست با ایجاد تفاهم ملی و تعادل در روابطش با شرق و غرب به شرایط اقتصادی کشور سرو سامان نسبی دهد و در بن بست موجود قرار نگیرد, هرچند که اگر از تحمیل باورهای سنتی اش به جامعه دست نمیکشید حتی در شرایط خوب اقتصادی همچنان با مردم بخصوص نسل جوان درگیر میبود. امروز مردم و نسل جوان مراحل واپسین تکامل انقلاب سوم را پشت سر گذاشته اند و با آشتی ناپذیری و دلاوری وارد فاز نهایی انقلاب سوم شده است که هر چند راهی طولانی در پیش دارد ولی عقب نخواهد نشست و از مطالباتش دست نخواهد کشید و در این راه گاه همانند آتش به زیر خاکستر میرود و گاه شعله ور میگردد تا نهایتا حاکمیت را بسوزاند و رها شود. آنروز دیر یا زود فرا میرسد.
برگرفته از ایران گلوبال