مهرداد خردمند پارسی
پیشگفتار
شعار عمده و در برگیرنده‎ی نماد انقلاب مشروعه در سال 1357، "الله‌اکبر، خمینی رهبر"؛ "اینست شعار ملی: خدا، قرآن، خمینی"، بود! البته این شعارها نه تنها شعار امتگرایان شیعه، ملی – مذهبی ها بلکه کمونیست ها نیز نه از جایگاه قدرت مانند لنین در انقلاب بلشویکی، بلکه از روی ناتوانی، آن را سردادند. چشم آنها به امید روزی بودند که قدرت را از چنگ آخوندها بیرون آورند. این شعارها نه طبقاتی و عرفی بلکه 100% اسلامی، تنگ نگرانه و ارتجاعی بود. کنشگرانِ آن انقلاب مشروعه نیز هرگز نه قرآن را خوانده و نه شناخت درستی از خمینی گجستک داشتند. چپ ها می خواستند مانند بابا لنین و عمو استالین از اتحاد شریعت و بلشویزم برای هدف خود استفاده کرده و پس از پیروزی بلشویزمِ ایرانی، شریعت را کنار زده و کمونیزم را جانشین آن کنند. ولی انگلستان در رابطه با آخوندها با کمک آمریکا و دیگر قدرت های اروپایی سیاستِ دیگری داشتند و نقشه های شوروی و توده ای ها را نقش بر آب کردند و دود کار آن بی خردی های آرمانگرایان نادان چپی و اسلامگرایان خشک اندیش به چشم همه‎ی مردم ایران رفت.
این بار کیفیت شعارهای انقلابی نوجوانان ایرانی دیگر آرمانی و پیروی از کیش شخصیت بلشویکی یا اسلامی نیست. پس از 43 سال آزمایش کیش شخصیت خمینی و خامنه ای، خواست نوجوانان در کف خیابان ها برقراری مردمسالاری "غیرمجاز" است که از زمین تا آسمان با آن بی خردی های پدرانشان فاصله دارد. برای نمونه در دانشگاه شیراز شعار دانشجویان معترضِ مرد: "زن، زندگی، آزادی"(ژن، ژیان آزادی) و "پاسخ دانشجویان زن؛ "مرد، میهن، آبادی" بود. این زیباترین، مردمسالارترین و برابر خواهانه ترین شعاری است که تا کنون در دنیا در روند یک انقلاب داده شده است. به پاره ای از تفاوت های این دو انقلاب اشاره می کنیم.


دست راست امت پلشت شیعه و پیروان کیش خمینیِ گجستک و دست چپ آزاد دختران دلیر میهنی


انقلاب مشروعه
در انقلاب 57 با الله و قرآن، خمینی بیگانه و اسلامگرای با وعده های دروغی سنگ بنای ویرانی ایران را گذاشت و تمام مخالفان را کشت و از دیگر تشکیلات مانند جبهه ملی، حزب توده، فدائیان و مجاهدین بعنوان گوشت دم توپ برای اسلام و پیروزی روحانیت شیعه استفاده کرد. او و خامنه ای گجستک با حکومت دین سالار، دزدسالار و خودکامه، ایران را ویران نموده و منابع ملی را صرف صدور انقلاب به عراق، افغانستان، سوریه، لبنان و یمن... نموده اند و می خواهند که این آرمان تازی را با خوانش شیعه به دیگر کشورهای عربی و آفریقایی صادر کنند و آتش جنگ را زنده نگهدارند، چون جنگ و خونریزی برای اسلام ناب محمدی و حامیان بیگانه آنها نعمت است! نادانان می خواهند که آرمان شیعه "رافضی" را با رشوه و فریب به عرب ها سنی هم قالب کنند، ولی در این راه موفقیتی پیدا نکردند. در این سیاست تنها از پلشتی های حسن نصرالله مزدور برخوردار بوده اند. او خامنه ای را سید عرب می داند و با بی شرمی می گوید که ایران پیش از اسلام هیچ چیزی نداشت! او با ریاکاری شعار "مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل" می دهد ولی از تماس ها و میانجی گری آمریکا بین لبنان و اسرائیل در مورد تعیین مرزهای دریایی بین آنها، استقبال می کند. این دغل دوستان که می‌بینی// مگسانند دور شیرینی... راست خواهی، سگان بازارند// کاستخوان از تو دوستر دارند.
در انقلاب مشروعه مردانِ خرد باخته با ضحاک زمانه خمینی گجستک بیعت کردند و نعره سردادند، "ما همه سرباز توایم خمینی گوش به فرمان توایم خمینی". برای جا انداختن رژیم سرکوب، گام پسین گرفتن آزادی از نیمی از مردم جامعه با شعار، "هم روسری، هم توسری" بود تا پس از سرکوب و راندن زنان از صحنه سیاسی، کنترل نیمه دیگر جمعیت که مردان بودند دست رژیم در کشتار آنها را نیز بازتر نمود. از دید روانشناختی سرکوب زنان برای مردان جامعه اسلام زده و تورشمند قابل پذیرش شد، چون مردان سرکوب شده می توانستند مطابق قانون شرعی این فشار اجتماعی را به زنان منتقل کنند و بدین وسیله تا اندازه ای از دید روانی تخلیه شوند و آرامش دروغی بدست آورند. این رفتار، فشار بر زنان را دو چندان نمود. نسل جوان امروزی این درازدستی های اجتماعی و خانوادگی را که برخواسته از شریعت است، دیگر نمی پذیرد و نه تنها می خواهند که زنان آزاد باشند، بلکه می خواهند که آبرو و شناسنامه مرد ایرانی را به آنها برگردانند.


چهار پایه حکومت اسلامی
به گفته ای، حکومت اسلامی بر چهار پایه مرگ بر شاه و آمریکای جهانخوار، مرگ بر اسرائیل متحد آمریکا در منطقه، حجاب اجباری زنان؛ و پشتیبانی شوروی، سپس روسیه و پوتین استوار بوده است. آمریکا، اسرائیل، کانادا ... برای منافع خود خواهان سرنگونی این رژیم ستمگر نبوده و تا کنون با آن مماشات کرده اند. پوتین نیز تا کنون به اندازه بسنده از جمهوری اسلامی استفاده کرده و در حال حاضر گرفتاری هایش در اکراین بی شمار است و نمی تواند به حکومت آخوندی بیشتر بپردازد. در درون ایران این بار پایه سیوم و فشار بیش از حد بر زنان سبب شد که تعادل سه پایه باقی مانده برهم بخورد و رژیم با شورش جوانان زن و مرد در حال سرنگونی است.
از آن اندیشه های پلید اسلامی و فرمانهای الله جبار و قرآن- "کتاب آسمانی" ابراهیمیِ آنها بجز خشونت، کشتار، تبعیض و آدم کشی چیز دیگری نصیب ما ایرانیان در 1400 سال گذشته نبوده است. انقلاب مشروعه که رهبرش پیرمرد خنزر پنزریِ گماشته انگلیس و مجریانش پادو های کرملین و ملی- مذهبی یا مصدقی ها بودند، از آن انقلاب چه انتظاری جز عقب گرد در تاریخ می توانستیم داشته باشیم؟ "روشنفکران" آرمانگرای آن دوران با بی خردی می گویند که گول پیرمرد خنزر پنزری را خوردیم! این توجیه برای نسلی که در کف خیابان های ایران هست دیگر قابل پذیرش نیست و به پدران و یا پدر بزرگ های خود نیشخند می زنند که خرد جمعی شما و دانش شما از عدد و رقم در زمان انقلاب مشروعه کجا بود؟ شما بهشت زمینی که کمبودهایی نیز داشت و با اصلاحات قابل بهبود بود را رها کردید تا به بهشت آخوندی برسید ولی ایران را به جهنم امروزی دگرگون نمودید. شگفت آور است که آنها هنوز با بی شرمی کار خود را با دلیل های بی مورد توجیه می کنند. باری از آن انقلاب آرمانی مانند تمام انقلاب های آرمانی در تاریخ پاسخی بجز خشونت و خودکامگی نمی توان بدست آورد. چون از روحانیت فاسد، مجاهدین و کمونیست های استالینیستی و اسلحه بدست که می خواهند با کشتار و سرکوب با حکومت دیکتاتوری پرولتری برابری برقرار کنند، نمی توان انتظار عدالت اجتماعی داشت. نمونه بارز آن در تاریخ وضع شوروی، چین، دو آلمان، دو کره، کوبا و ونزوئلا می باشد.

انقلاب در حال فرگشت
در ایران انقلاب مردمسالاری که در حال رخدادن است، با دیگر انقلاب ها در تاریخ فرق دارد. نخست زنان در ردیف نخست مبارزه قرار دارند و خواریِ حجاب اجباری اسلامی را نمی پذیرند و می خواهند در جامعه با مردان خردمند برابر باشند و سرنوشت خود را خودشان بدست گیرند. دویم با اسلام و شریعت ودا کرده و از هر گونه حکومت الهی که پایه گذارانش آخوندها و مجریانش دیوانگانی مانند خلخالی، گشت ارشاد، بسیج و سپاه باشد، بیزار هستند. این انقلاب رهبر ویژه ای ندارد و برای هم این واقعیت، سرکوب آن بسیار دشوار و غیرممکن است. مردان همراه این جنبش نه تنها شعار"هم روسری و هم توسری" را نمی پذیرند، بلکه شعارشان "ژن، ژیان، آزادی"= "زن، زندگی، آزادی" است و زنان نیر بلند می گویند، "نه روسری، نه تو سری". مردان نه می توانند و نه می خواهند به سنت اسلامی، زنان را در پشت سر خود در گونی در جامعه راه بیندازند. در بین اعتراضات و شعارها نه تنها کوچکترین اثری از بیان اسلامی نیست، بلکه بلند می گویند" جمهوری اسلامی نمی خواهیم" و شریعت را می خواهند به زباله دان تاریخ بفرستند.


چالش شریعت
چالش قرآن و شریعت از جایگاه زند شناسی، قانونی، تاریخی و علمی پیشینه درازی دارد ولی بینش و بر خورد نسل جوان به آن از گونه دیگری است. آنها به دنبال تعریف، توجیه و یا خوب بودن آن اندیشه های ارتجاعی برای سعادت انسان در دنیا دیگر نیستند. آنها مصلحت گرا(Pragmatism)، فایده گرا(utilitarianism)، این دنیایی و خیام وار عمل می کنند و می خواهند به آرزوهایشان که در صدر آن آزادی، شادی و برابرگرایی قرار دارد، برسند. "گویند کسان بهشت با حور خوش است// من می‌گویم که آب انگور خوش است// این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار// کآواز دهل شنیدن از دور خوش است". و به فرمانده ریاکار و حکومتش و انگل زاده ها می گویند: واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند// چون به خلوت می‌روند آن کارِ دیگر می‌کنند// مشکلی دارم ز دانشمندِ مجلس بازپرس// توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند؟ زندگانی انگل زاده هایی مانند ساشا سجانی فرزند سفیر پیشین جمهوری اسلامی در ونزوئلا و زندگانی آیت الله احمد ایروانی و سه دخترش حاکی از این دو رویی اسلامی است. باید به این واعظان کلاش گفت، اگر "بیل‌زنی باغچه خودت را بیل بزن". این رفتار آنها گویا ترین دلیل برای ناسازگار بودن اسلام ناب محمدی با نوگرایی، ترقی و آزادی است. از بررسی قانون دیه، سنگسار، قطع عضو، اعدام و رفتار با دگراندیشان و دگرباشان و اقلیت های مذهبی می گذریم. خمینی گجستک به مردم گفت، " اسلام آمده مردم را راه ببرد همانطوری که چوپان گوسفندهایش را راه می برد. همان طوری که چوپان علاقه دارد گوسفند در یک جای خوبی چرا بکند". و از نخست وزیران ولایت وقیح بشنوید. رئیسی شش کلاسه اعتراض کنندگان را مگس نامید و احمدی نژاد آنها را خس و خاشاک. حال احمدی نژاد می گوید که رژیم دست از سر ما بردارد و می خواهد خودش را در بین مردم جابزند! زهی خیال باطل. از عجایب آنکه "آیت الله بی بی سی" نیز خط عوض کرده، ولی دیگر حنایش رنگ ندارد.


دست راست انگل زاده های آخوندی که ژست کارداشیان ها را گرفته اند، دست چپ کودکان شرافتمند کار. بشنو ای آخوند مزدور: تو کز محنت دیگران بی غمی// نشاید که نامت نهند آدمی.


فرق این دو نسل
شعار این نوجوانان دلیر زن و مرد ایرانی برعکس پدرانشان، شادی و زندگانی است. شعار پدران بی خرد آنها شهادت و مرگ بود و برای بهتر کردن زندگانی با آرمانهای دروغی بلشویکی و اسلامی و درازای عمر چریکی تنها 12-18 ماه می خواستند دنیای نو بسازند که جهنم کنونی را با به قدرت رساندن آخوندی پدید آوردند! آنها نسل بی خردی بودند که با رفتن به لبنان، فلسطین و مصر و لیبی و با گرفتن پول و اسلحه و کشت و کشتار می خواستند دگرگونی پدید آورند، برعکس این نسل نوجوان با شادی و رقص و موسیقی حافظ وار شعار می دهند: "بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم// فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم// اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد// من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم"... سخندانیّ و خوشخوانی نمی‌ورزند در شیراز// بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم. اگر از روی ناامیدی، حافظ مانند دوران نخست انقلاب مشروعه آن سخنان را گفت، ولی این نسل می گوید که دوران مهاجرت گذشته و خانه از آن ماست و این اشغال گران تازی باید محاکمه بشوند، به سزای رفتارشان برسند و آنها را برای همیشه از ایران بیرون راند.
مبارزه نسل نو با الهام از آهنگ شاد "فارا ویلیامز" آغاز شد و شش جوان مرد و زن ایرانی بدون حجاب آواز خواندند و پایکوبی کردند. پاسخ شیخ و شحنه به این شادی چند نوجوان، حکم یک سال زندان و 91 ضربه شلاق بود! ولی مبارزه با حجاب اجباری کلید خورد. سه سال پس از آن ویدا موحد در خیابان انقلاب حجاب از سر برداشت و آن را بر سر چوب کرد و از آن درفش کاویانی برای آزادی زنان ساخت. پس از آن سرکوب 96، 98 فشار را دو چندان کرد و سرانجام فشار با رئیس جمهوری رئیسی شش کلاسه به حداکثر رسید و با کشتن مهسا امینی، چاشنی انفجار انقلاب زنانه گشت که دیگر قابل کنترل بدست پیره مردان خنزر پنزری و دستگاه های سرکوب آنها نیست.
در سال 1967 نخبه ای مانند جان لنون با اهنگ «تنها چیزی که نیاز داری عشق است» به سوی جنبش ضد جنگ و فرهنگ غالب از چپ و راست رفت و سرانجام آهنگ "تصور کن" او به یک سرود جاودانه برای خردمندی و آزادی دگرگون شد. حال پیام این جنبش عدالتخواهی و آزادی خواهی برای زنان و مردان با آهنگ "برای" شروین حاجی زاده مشخص می شود و سرود انقلابی در دنیا شده و به چند زبان دیگر نیز بدون نیاز به دستور و رهبری ترجمه و خوانده شده است. پدران آرمانگرای این نسل زمانی سرود انترنالسیونال، جدایی طلبی، و چریکی می خواندند و چه اندازه بین این دو تفاوت وجود دارد.


سخن پایانی
حال که سخن از مبارزه شیرزنان نوجوان برای آزادی است و فریدون مشیری کسی بود که پروانه داد که شعر "گناه" فروغ که "تابو" شکن بود به چاپ برسد و برخلاف اخوان که به اوضاع سیاسی بد بین بود و گفته بود، "کاوه ای پیدا نخواهد شد امید// کاشکی اسکندری پیدا شود"، ولی مشیری پاسخ باور نکردنی به او می دهد: "... من ز مردان نا امیدم بی گمان// کاوه ی آینده ی ایران زن است// زانکه این آزرده جانان قرن هاست// طوق خون آلودشان بر گردن است// صبرشان روزی به پایان می رسد// پیش من این نکته روز روشن است// گرچه اینک نام این نازک دلان// لاله و نسرین و ناز و سوسن است// باش تا گُرد آفریدی بر جهد// تا ببینی ، زن نه آتش ، آهن است// دست در شمشیر آرد ناگزیر// آنکه دستش خون چکان از سوسن است". امروز صحنه پر از کاوه های زن و مرد است و اگر پرچم از دست یکی رها شود هزاران نوجوان پارسی، آذری، کرد، گیلک و مازی، لر، ترکمن و قشقایی، عرب، بلوچ، سیستانی و دیگران به زمین نیفتاده آن را برمی گیرند تا مبارزه را به پیروزی برسانند. در پیشگاه این نوجوانان دلیر سر فرود می آورم. پیروزی از آن ماست.



دست راست پیره مردان خنزر پنزری اسلامگرا و دست چپ نتیجه کار 43 ساله آنها. مرگ بر این وقاحت

 

 

 نوشته های هم میهنان که در این تارنما منتشر می شوند، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمی‌کنند

 

 

 طناب دار - توماج

 

ايران مينو سرشت - شيفته 

عضویت در نهاد مردمی

عضویت هم میهنان و افراد در نهاد مردمی به دو صورت پشتیبانان حقیقی برای ساکنین خارج کشور و یا پشتیبانان مستعار برای هم میهنان ساکن در ایران  می باشد.
از شما هم میهن گرامی دعوت می شود برای همکاری با هموندان  نهاد مردمی که برای استقرار نظامی دموکراتیک در ایران تلاش می نمایند به نهاد مردمی بپیوندید و ما را در اجرای پروژه های سرنگونی فرقه تبهکار اسلامی حاکم در ایران یاری فرمائید.

برای خواندن راهنمای ثبت عضویت اینجا کلیک کنید

تولیدات نهاد مردمی

در دفتر روابط عمومی نهاد مردمی، در بخش تولیدات با همکاری گروه محتوا و گروه نویسندگان کلیپ هائی برپایه اخبار روز و رویدادهای مربوط به ایران تهیه می شود که در شبکه های مجازی نهاد مردمی شامل فیسبوک، یوتیوب، تلگرام و اینستاگرام منتشر می شوند.
برای بازدید و یا اشتراک در شبکه های مجازی نهاد مردمی روی لوگوهای زیر کلیک نمائید