ابوالفضل محققی
سالروز جنبش مهسا به عرصه ای برای نمایش قدرت سرکوب جمهوری اسلامی در دستگیری بسیاری از نزدیکان پدران ومادران کشته شدگان جنبش مهسا و محاصره خانه ها و قبرستان ها بدل گردید .
بگونه ای که بنوشته یک گزارشگر، فضائی بسیار سنگین تر از حکومت نظامی سال پنجاه وهفت بود.
تمام گذر گاه ها ،میادین ومراکز پرجمعیت در محاصره نیروهای سرکوب مجهز به پیشرفته ترین سلاحها محاصره شده بود .محاصره ای فیزیکی در عرصه میدانی و روانی از طریق هجوم سنگین مجلس فرمایشی! تصویب قوانین کیفری سنگین در ارتباط با امر حجاب ،محدود کردن هر چه بیشتر فعالیت ها اجتماعی ،برقراری جو سنگین امنیتی در تمامی مدارس و دانشگاه ها ، راه اندازی گشت های علنا مختار به تهدید و دستگیری .
تحت فشار قرار دادن مدیران ادارات ،مراکز تحصیلی، اماکن تفریحی ،کافه شاپ ها،مراکزتجاری از طریق نیروهای نظارت برمصوبات هر دم افزون شونده خجالت آور و وقیحانه حکومتی درجهت تحدید آزادی ها فردی! از پوشش لباس گرفته تا موی فرفری مردان و جویدن آدامس تا لاک ناخن خانم .
از تسویه استادانی که بیعت تحفه ارسالی خدا بر زمین را بر نمی تابند بیعت نمی کنند واز کنار مداحان مداح حکومتی نشتسن در مراکز علمی شرم دارند.
آوخ که چه میزان بی شرمی و وقاحت در سیمای این حاکم و حکومتیان که به قول ما آذری زبان ها فرقی با ما تحتشان ندارند خوابیده است! حکومتی که از تقوا و اخلاق سخن می گوید .اما دریده ترین و بی جیا ترین افراد چون حدادیان ها وزاکانی هارا بر مسند استادی می نشاند . خر مهره با گوهر برابر می کند.
خاک در چشم مردم می پاشد .آن هارا به بدترین وجهی تحقیر می کند . معترضان را به شلاق و شکنجه می بندد و از شلیک مستقیم گلوله بر سر و قلب جوانان این سرزمین که زندگی در سایه چنین نابکاران پست وبی مایه را بر نمی تابند ابائی نمی کند.
چنین لشگر کشی و نسق گیری قبل از آن که نشانه قدرت باشد !گویای ترس و هراس رژیمی است که مشروعیت از دست د اده و می داند که هیچ اعتبار اخلاقی و ارزشی در جامعه ندارد واز کودک دبستانی تا پیرمرد وپیر زن باز نشسته مترصد فرصتی هستند تا ریشه چنین جرثومه فسادی را از بیخ بر کنند.
کندن ریشه چنین حکومتی مسلما شکاف در نیروی سرکوب و پیوستن آنها به صفوف اعتراضی مردم را طلب می کند.
حکومت مشروعیت وحمایت مردمی از کف داده ، ناگزیر است برای بقای نه طولانی مدت خود در جزیره ای که دور آن را مردم محاصره کرده اند! برسر نیزه نظامیان تکیه کند. تکیه گاهی که اگر چه بنظر استوار می رسد . اما از درون سخت سست بنیاد است.
نظامیان اگر چه امروزدر لباس نظامی به نیروی سر کوب بدل گردیده اند .اما همین نظامی زمانی که زیر نگاه تحقیر آمیز و خشمگین مردم ، وجاهت خود از دست د اده به خانه بر می گردند و با شرمندگی در کنار دختر و پسر جوانش می نشینند پیش خود چه فکر می کنند ؟
آیا فکر نمی کنند تحقیر به او ولباس او که باید نماد قدرت مردم در حراست از امنیت فردی و میهنی مردم باشد! تا کی ادامه خواهد یافت ؟
تا کی آنها این چنین سرافکنده و شرمساربا داغ ننگ خدمت به این "حکومت کود ک کش" از مقابل چشمان دوست و آشنا از مقابل چشمان اشگبار مادران و جوانان وحتی کودکان این سرزمین عبور خواهند کرد تا بخانه خود برسند ! به مغازه ای بروند در شهر آزادانه گردشی کنند ،در محفل دوستان نظامی وغیر نظامی خود بنشینند!
شرمساری که دامن خانواده ونزدیکان آنها را هم می گیرد .آنچنان که فرزنداشان از انتصاب خود به پدری که لباس نظامی بر تن دارد شرم می کنند وهویت پدر مخفی می نمایند. تا کی دختران وپسران آنهااین سرشکستگی حاصل ازلباس پدر را تحمل خواهند کرد؟
دیدن و کشته شدن دوستان همه محله ای ،هم کلاسی ،هم بازی خود را بدست نظامیانی که پدر نیز در سلک آن هاست باعث فاصله گرفتن فرزندان ازآنها نخواهد شد؟
قضاوت عمومی مردم در باره آنها که خواهی نخواهی شامل خانواده آنها و انزوای فرزندان آنها در جامعه می گردد چگونه در مورد آنها تغیر خواهد کرد؟
چالشی که مسلما روزانه در بین بسیاری از نظامیان چه در درون خود و چه بین هم مسلکان خود وجود دارد.بخصوص این که جای گزین شدن روزانه ،هردون مایه در پیتی بجای کسانی که بهر حال سوادی وحرمتی بین مردم دارند و دستورعمل صادر کردن آن ها و ناگزیری اطاعت از آن ها چنان بار سنگین روحی و فرساینده ای بر دوش این نظامیان می نهد که قابل تصور نیست .
آنها مسلما از خود سئوال می کنند، تا کی این تحقیرو تبدیل شدن به چماق حکومت وسپربلای آن ها شدن ادامه خواهد یافت ؟ چه وقت از دست این نابکاران خلاص خواهد شد؟
سوالاتی که روزانه تکرار می شوند و با اوج گیری نا کار آمدی حکومت ،فشارهای اقتصادی بیشتر بر مردم ، افزونی حرص وطمع روزافزون حکومتیان یک دست شده برای چپاول ،بر ملا شدن بیشتر فساد حاکم بر دستگاه حکومتی و فرماندهان نظامی حلقه های بالای حکومتی که دست در چپاول و سرکوب مردم دارند بیشتر خواهد شد.
محاصره شدنشان بین افکار عمومی و چالش ها و اعتراضات مردمی که باعث بد نامی همه نظامیان می گردد، آن ها به تعین تکلیف با خود،با وجدان خود و ملت خود می کند.
لحظه مرگبار برای حکومت!
رهائیبخش برای آن دسته از نظامیانی که بار سنگین فشار اخلاقی و وجدانی که سال هاست آن ها را در هم می فشرد ه و آن را وادار به تصمیم گیری کرده است را از دوش خود بر زمین می نهند ودر آغوش مردم جای می گیرند.
روزی که قطعا با این وضغت بحرانی ،نا کار آمدی و گسترش دامنه اعتراضات مر دمی زود تر از آنچه که فکر می کنیم خواهد رسید. دیوارآهنی فرو خواهد ریخت و نیروی عظیم مردم دست در دست نظامیان پیوسته به صف مردم،قلعه پوشالی رژیم جمهوری اسلامی را در هم خواهند نوردید.
شب را نهایتی است !
چه میزان قلب یک ملت برای رسید ن به چنین روز شادی بخشی درون سینه بی تابی می کند.