جمشید عنبرستانی
چهل و پنج سال از عمر حکومت ایرانفروش و ضد ایرانی ملایان میگذرد اما پرسش این است که چرا و چطور این حکومت غیرایرانی با وجود جنایات فجیع وغیر قابل انکاری که علیه مردم ایران مرتکب شده و کمر ملت و کشور را شکسته است و مملکت را به مرز ایرانستان شدن کشانده، توانسته قدرت و حاکمیت خود بر کشور را حفظ کند؟
یکی از سیاستهای غیرانسانی و مزورانه رژیم مافیایی ملایان که در طول بیش از چهار دهه با همدستی اصولگرایان و اصلاحطلبان علیه مردم به کار گرفته شده این بوده است که مردم را به مرگ بگیرد تا به تب راضی شوند. حاصل این سیاست عادت دادن مردم به قبول ذلت و خواری و انتخاب بین بد و بدتر و پذیرفتن حداقل آزادیهای اجتماعی و فردی بوده است.
اتاقهای فکر و سیاستمداران اروپایی و آمریکایی باید در محضر آخوندها درس سیاست و فریب و ریاکاری را بیاموزند.
نوکران و نوچهها و فرستادگان و صادراتیهای حکومت ملایان که در مراکز علمی و رسانهها و اتاقهای فکر در آمریکا حضور فعالی دارند، در دولت اوباما و دولت بایدن در حساسترین مراکز تصمیمگیری آمریکا حاضر بوده و نفوذ داشتهاند.
رابرت مالی که در وزارت خارجه دولت بایدن مسئول میز ایران و یکی از مهره های اصلی در مذاکرات برجام به شمار میرود گویا پتهاش که گماشته رژیم ملایان و از نزدیکان دار و دسته نایاک بوده روی آب افتاده است و در حال حاضر منفصل از خدمت شده است تا به وضعیت او و شبهات و حدس و گمانهایی که پیرامون او مطرح است رسیدگی شود.
دنیا در رابطه با حکومت ملایان هنوز پی نبرده با چه مارهای خطرناکی به مماشات و لاس زدن مشغول است.
جوانان انقلابی و آزادیخواهان میهنپرست که با درایت و بیپروایی و شجاعت رژیم ایرانفروش ملایان را در دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ و خیزش انقلابی مهسا که حمایت جهانی را به دنبال داشته است به چالش کشیدند و خواهان براندازی رژیم روضهخوانها در کلیت آن بوده وهستند تا هویت از دست رفته خود را بازیابند و احترام و اعتبار کشور را دوباره زنده کنند و آزادی و رفاه را با یک حکومت منتخب ملی برای مردم فراهم آورند. اما مبارزان آزادیخواه در هر حرکت اعتراضی سراسری که صورت گرفت با عدم حمایت اکثریت مردم که به بیتفاوتی رسیده و به ذلت و خواری خو گرفتهاند روبرو بودهاند و در مقابله با حکومت وحشی ملایان از پشتوانه حداکثری مردم برخوردار نبودهاند که همین معضل باعث شده حکومت با کشتار و بگیر و ببند مبارزان آزادیخواه و جنبشهای اعتراضی مردم را سرکوب کند.
در شورش سال ۵۷ نود درصد مردم ایران نظارهگر اوضاع آشوبزده کشور بودند و در بلوا و شورش علیه رژیم پادشاهی مشارکت نداشتند. آنان مخالف رژیم شاه نبودند اما سکوت و بیتفاوتی و خنثی بودن را برگزیده بودند که همین امر خیانت بزرگی به خود و شاه و میهن بود که شرایط را به نفع توطئهگران خارجی و داخلی رقم زد.
در این چند دهه که بارها شاهد مبارزات مردم آزادیخواه ایران و اعتراضات سراسری مردم علیه حکومت تبهکار ملایان بودهایم شاید ۱۵ درصد مردم در سراسر کشور در اعتراضات علیه رژیم ملایان مشارکت داشتهاند و از طرفی اکثریت مردم بر خلاف سال ۵۷ مخالف حکومت هستند اما شوربختانه نظاره و بیتفاوتی را برگزیدهاند (قشر خاکستری) که خیانت بزرگی به خود و میهن و مبارزان میهندوستی است که برای آزادی ملت و کشور از شرّ نظام روضهخوانها از جانشان مایه گذاشتهاند و حکومت و حاکمان و مزدورانشان را به چالش کشیدهاند.
بسیاری معتقدند که خالی بودن جایگاه رهبری برای هدایت قیام مردم و عدم همکاری و اتحاد سازنده میان تشکیلات سیاسی و اپوزیسیون در خارج کشور و عدم حمایت عملی دولتهای غربی و آمریکا از مبارزات آزادیخواهانه مردم در شکست اعتراضات علیه حکومت نقش اساسی داشته است. اما نمیتوان عوامل یادشده را علل اصلی شکست اعتراضات مردم دانست زیرا شقاوت و خشونت بیرحمانه مزدوران مسلح حکومت علیه مردم از یکسو و سکوت و عدم مشارکت اکثریت مردم در اعتراضات از سوی دیگر مسیر مبارزه را برای انقلابیون و آزادیخواهان با دشواریهای بسیار روبرو میکند که حکومت در نهایت موفق شده با سرکوب وحشیانه اعتراضات را خاموش کند و به شکست بکشاند. تنها چیزی که نقش اصلی و تعیین کنندهای در مبارزه مردم علیه رژیم ملایان دارد و حکومت هم از آن بسیار وحشت دارد، اتحاد و همبستگی ملی و حضور حداکثری مردم در اعتراضات ضد حکومتی است که میتواند تومار حکومت را در هم بپیچد.
رهبری زمانی مفهوم و عینیت پیدا میکند و کارآیی دارد که اولا فردی که به عنوان رهبر مطرح میشود مورد وثوق و مقبولیت عامه مردم داخل کشور قرار گرفته باشد. ثانیا مدعی رهبری باید قدرت سازماندهی داشته باشد و با فرماندهان میدانی در سراسر کشور در تماس مستمر بوده و با تهیه و تامین نیازهای لجستیک طرحهای مبارزاتی را با کمک مبارزان آزادیخواه در سراسر کشور اجرا کنند. اگر میان رهبری در خارج کشور و نیروهای داخلی تماس و هماهنگی و برنامهریزی وجود نداشته باشد رهبری معنا پیدا نمیکند و کارآیی نخواهد داشت.
دولتهای خارجی فقط به منافع خود فکر میکنند و مردم ایران باید این واقعیت را بپذیرند که دولتهای غربی و آمریکا عامل بدبختی ملت ایران بودهاند و همین دولتها با مماشاتهای چندشآور از حکومت ایرانفروش ملایان در این چند دهه حمایت کردهاند زیرا منافع آنان در منطقه با روی کار آمدن یک حکومت ملی در کشور ایران به خطر خواهد افتاد.
اپوزیسیون خارج کشور قدرت تاثیرگذاری بر مردم داخل را ندارد و نمیتواند مردم را به حرکتهای بزرگ اعتراضی سوق دهد و هدایت کند زیرا برای بخش وسیعی از مردم ناشناخته هستند و بسیاری از آنها پیشینه و کارنامه قابل قبولی در مبارزه با رژیم ملایان برای عرضه کردن ندارند.
مبارزان راه آزادی اگر قشر خاکستری به آنان بپیوندد و درهای زندانها و سیاهچالهای مخوف رژیم ضد ایرانی ملایان را در هم بشکنند و با آزاد کردن مردم و جوانان مبارز و آزادیخواه و شخصیتهای مبارز سیاسی که از خود در مقابله با حکومت ددمنش ملایان وجود نشان دادهاند و حاضر به پرداخت هر هزینهای شدند حتا به بهای از دست دادن جان و یا حبس و شکنجه، با آزادی آنان و سرنگونی حکومت ملایان این افراد دوران گذار را به نحو خوب و شایستهای اداره و هدایت خواهند کرد تا زمانی که مردم در سایه و پناه آزادی و دریک انتخابات آزاد و دمکراتیک پای صندوق رای شکل و نوع حکومت آینده کشور را تعیین کنند.
جوانان مبارز و انقلابی این روزها باید شیوه مبارزه «بزن و در رو» را در مورد مزدوران داخلی و خارجی رژیم ملایان به کار گیرند و اجازه ندهند این اوباشان با قلدری و اهانت و خشونت در کوچه و خیابان و در اتوبوس و مترو و مراکز عمومی و تجاری و گردشگاهها و مدرسه و دانشگاه، مردم و خاصه دختران و زنان را مورد تهدید و توهین و آزار و خشونت قرار دهند. جوانان شجاع و مبارز شایسته است بازگشت ونهای گشت ارشاد و مزدوران حامل آنرا که دوباره با وقاحت و بیشرمی برای هتک حرمت زنان و دختران ایرانزمین به شهرها و خیابانها بازگشتهاند با مقاومت خود و حمایت از یکدیگر خوشامد بگویند.
برگرفته از کیهان لندن