عبدالستار دوشوکی
حاصل حمله خشونت بار گروه مسلح جیش العدل به کلانتری ١٦ زاهدان: پنج بلوچ اهل سنت به همراه یک سیستانی اهل تشیع کشته شدند و چند بلوچ نیز زخمی شدند. فعال شدن توپخانه تبلیغاتی، تهدید و فحاشی شدید رسانه ها، خبرگزاری ها، سایت ها، نهادها و ارتش سایبری جمهوری اسلامی علیه مولانا عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان یکی از پیامدهای "حمله ای" است که اکثریت مطلق قربانیان آن بلوچ اهل سنت هستند. البته در این راستا نگارنده نیز از حملات توپخانه "امپراتوری دروغ و بهتان" در امان نماندم.
از رسانه های امنیتی مانند مشرق نیوز گرفته تا خبرگزاری فارس، از اخبار سپاه قدس گرفته تا حتی صادراتی هایی مانند اکبر گنجی بنده را به دلیل مصاحبه دیروز (شنبه) بعنوان " فعال تروریست و تجزیه طلب بلوچ" مورد هجمه قرار دادند، از جمله روز نامه ء دولت ایران. این در حالی است که بنده در مصاحبه های دیروز خود از جمله با تلویزیون من و تو و بی بی سی شدیدا از جیش العدل انتقاد کردم و حمله به کلانتری را عملا بازی در زمین جمهوری اسلامی تحلیل نمودم.
وانگهی همواره هر نوع خشونت (چه برسد به کشتار انسانها) را بدون تعارف محکوم کرده ام؛ و هرگز هم "تجزیه طلب" نبوده و نیستم. بارها از قول حافظ گفته و نوشته ام که "لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نامِ فِسق / داوری دارم بسی یا رب، که را داور کنم".
علیرغم اینکه مولانا عبدالحمید بلافاصله در بیانیه ای این حمله را محکوم کرد و از آن برائت جست، روزنامه های صبح امروز جمهوری اسلامی از جمله وطن امروز، همشهری، جوان و سیاست روز در تیترهای درشت صفحه اول خود نظیر "ختم خطبه های خشونت به تروریسم"؛ "تروریسم در پناه رادیکالیسم"، "جریان مولوی چقدر در اقدامات تروریستی نقش دارد؟" با حمله به مولانا عبدالحمید به گفته خودشان خواهان "برچیدن بساط خطبه ها و اعتراضات جمعه های زاهدان" شدند. در نتیجه کاملا آشکار است که یکی از مهم ترین تبعات و پیامدهای بدیمن و بلاانگیز این حمله (صرفنظر از بانیان و انجام دهنده آن) سوءاستفاده جمهوری اسلامی از جو شدید امنیتی جهت جلوگیری از نماز جمعه در محل مصلی که روبروی کلانتری ١٦ است می باشد. بنابراین احتمال دارد که جمهوری اسلامی دغدغه های امنیتی را بهانه کند و از مولانا عبدالحمید بخواهد که نماز جمعه را در مسجد مکی که با کلانتری و مصلای اهل سنت زاهدان حدود نیم کیلومتر فاصله دارد برگزار کند.
معمولا هر هفته بعد از نماز جمعه در مصلای زاهدان نمازگزاران در مسیر طبیعی خیابان رازی به سوی مسجد مکی حرکت می کنند و در این فاصله علیه رژیم شعار می دهند. اگر این فضا و فرصت نیم کیلومتری از معترضین سلب شود، امکان فروکش کردن تظاهرات جمعه های زاهدان که الهام بخش بقیه کشور است وجود دارد. مضافا اگر در کنار آن دستگیری های اطرافیان مولانا عبدالحمید و فشارهای سیاسی بر وی افزوده شود، این به مثابه شمشیر دو لبه داموکلس بر سر مولانا عبدالحمید و مسجد مکی سنگینی خواهد کرد.
و اما نکته پایانی و تامل برانگیز این است با توجه به اینکه اغلب ملت دربند ایران زاهدان را چشم و چراغ ایران می خوانند، و آن هم به دلیل خطبه های مولانا عبدالحمید و مقاومت و اعتراضات جمعه های زاهدان، اگر این آخرین سنگر مقاومت مدنی و مسالمت آمیز مشهود جمعی به دلیل حمله به اصطلاح "گردان استراتژیک فدائیان عدل الهی" جیش العدل به کلانتری ١٦ زاهدان توسط جمهوری اسلامی فتح شود، مسئولیت آن با چه کسی خواهد بود؟ رسانه های حامی جیش العدل که عمدتا توسط کشورهای حاشیه خلیج فارس حمایت می شوند، چه جوابی خواهند داشت؟ آیا این عملا به مثابه بازی در زمین جمهوری اسلامی نیست؟ آن هم با کشتن پنج بلوچ اهل سنت (چهار مهاجم جیش العدلی و یک سرباز وظیفه سُنی بلوچ اهل زهک) توسط گروهی که ادعای مبارزه برای احقاق حقوق بلوچ و اهل سنت را دارد. این اقدام نادرست و زیانبار احتمالا منتج به خاموش شدن آخرین چراغ امید ایران می شود. لذا همانگونه که در مصاحبه دیروز با تلویزیون من و تو نیز تاکید کردم نیروهای متعصب و جزم اندیش شیعه و سنی مانند دو لبه یک قیچی برای حذف و نابودی نیروهای میانه رو و معتدل مدنی عمل می کنند.