ا. مازیار ظفری
ده ماه از آغاز جنبش زن- زندگی- آزادی میگذرد. این جنبش سرآغازی نوین برای دستیابی مردم ایران به آزادی و دموکراسی و مبارزه برای برابری حقوق زنان با مردان در سراسر جهان است. ایرانیان در شهرها و روستاهای کشور ماههای گذشته در برابر ستم و بیداد ضحاکیان حاکم بر ایران دست در دست و با یگانگی و همدلی و فارغ از سلیقههای سیاسی و با در خطر نهادن جان و هستیشان شعلههای این آتش نامیرا را روشن نگه داشتهاند. مبارزان خارج از کشور هم کوشیدهاند جنبش داخل ایران را همراه و یاور باشند. گروهها و سازمانهای سیاسی دلبسته به یکپارچگی ایران که خواستار حکومتی دموکراتیک و سکولار بر مبنای اصول جهانی حقوق بشر برای آیندهی ایران هستند نیز به صورت منسجم و سازمانیافته گرد آمدهاند.
گامهای نخستین به دشواری برداشته شد ولی دیو بدبینی و بدخواهی عوامل پیدا و پنهان رژیم ضحاکیان جمهوری اسلامی به اتحاد گروههای نیکخواه و برانداز لطمه زده است. ریزش استبداد ولایی محتوم است. نباید کوششهایمان را در راه رهایی میهن دستخوش خودخواهیهای فردی یا گروهی کنیم. باید از اشتباهات خود یاد بگیریم و با رواداری و آزادگی و دور از خشونت با یکدیگر همبستگی گسترده برپا کنیم که همهی ایرانیان آزادیخواه در آن از جان و دل بکوشند تا صدای مبارزان داخل ایران بیش از پیش به گوش جهانیان و دولتهایشان برسد. تنها با همدلی و همکاری همراه با رواداری و آزادگیست که میتوانیم ایران را خانهی همهی ایرانیان کنیم و دیوان را از میهن مشترکمان برانیم.
ما نیز باید آشوب و خطر آزادی را به آرامش فرمانبرداری و استبداد ولایی ترجیح بدهیم و از سایههای خود بپریم تا کنار یکدیگر همصدا با مبارزان داخل ایران فریادمان را رساتر به گوش جهانیان برسانیم.
در پایان این نوشتار برگردان بخشی از نامهی توماس جفرسون* سومین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا (۱۸۰۱ -۱۸۰۹ میلادی) را به جیمز مدیسون میآورم که در سیاُم ژانویه ۱۷۸۷ میلادی در زمان سفارتش در پاریس نوشته و برای روزگار ما نیز کارآست.
«… جوامع در سه شکل مشخص و متمایز وجود دارند:
۱- جوامع بدون حکومت، مانند بومیان آمریکای شمالی
۲- جوامعی با حکومتهایی که ارادهی هر فرد در آنها تأثیر عادلانهای دارد، اندکی شبیه به جامعهی انگلستان، و بیشتر مانند ایالات متحدهی آمریکا
۳- و جوامعی که تحت حکومتهای زورمدار قرار دارند چنانچه در همهی سلطنتهای دیگر استبدادی یا در اکثر جمهوریها.
برای داشتن تصوری درست از نکبت این شکل سوم از جامعه، میباید آن را تجربه کرد، حکومت گرگها بر میشها. در ذهن من هنوز روشن نیست که آیا شکل اول بهترین نوع جامعه نباشد ولی معتقدم که این نوع جامعه با شمار بالای جمعیت ناسازگار است. شکل دوم دارای مزایای بسیاری برای انبوه مردمان است. مردم در شکل دوم جامعه از درجهی بالایی از آزادی و خوشبختی برخوردارند. البته این شکل کاستیهای خود را نیز دارد؛ اصلیترین آن، آشفتگیهایی است که در معرض آن است. اما وقتی این آشفتگیها را با ستمهای نظامهای استبدادی بسنجید، هیچ است. من آشوب و خطر آزادی را به آرامش فرمانبُرداری ترجیح میدهم. حتا این بدیها شرایط بهتری را میآفرینند، از انحطاط حکومت جلوگیری و توجه عمومی را به امور همگانی تشویق میکنند. من معتقدم که گاه و بیگاه کمی شورش یا طغیان در جامعه چیز خوبیست و ما به وجود این آشوبها و آشفتگیها در دنیای سیاست به اندازهی توفان در طبیعت نیازمندیم.»
*توماس جفرسُون با کتاب «قرارداد اجتماعی» ژان ژاک روسو که در سال ۱۷۶۲ میلادی منتشر شد، آشنایی داشته و این گزاره را به احتمال زیاد از آن کتاب آورده است. او همچنین با گزارهی سالوست تاریخنویس و سیاستمدار روم باستان، آشنا بوده است که گفته بود: «من آزادی همراه با خطر را به صلح با بردهداری ترجیح میدهم.»
برگرفته از کیهان لندن