الاهه بقراط
اگر گروگانگیری دیپلماتهای آمریکا در سفارتخانهی آن کشور در تهران به تاریخ ۱۳ آبان ۵۸ در نهایت به قطع رابطهی سیاسی جمهوری اسلامی و ایالات متحده منجر شد، برنامه اتمی حکومت اما به برقراری مناسبات بین آنها انجامید؛ اما چه مناسباتی!
حجتالاسلام سیدمحمد خاتمی رئیس جمهوری اسلامی وقت که در دوران دولت دوم خود بسر میبُرد، در بهمن ۸۱ به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در حالی درباره تهیه «سوخت هستهای» توسط «متخصصین ایرانی» مژده داد که در تابستان همان سال تأسیسات مخفی اتمی در ایران لو رفته بود. انواع روایتها درباره این موضوع در اینترنت در دسترس است.
درست یک ماه بعد از بشارت خاتمی، در ۲۹ اسفند ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا و انگلیس به عراق حمله کرد. پیشتر در دیماه همان سال، جرج بوش پسر، «ایران و عراق و کره شمالی» را «محور شرارت» نامیده بود. دلیلی هم که برای حمله به عراق اعلام شد همان بود که رژیم صدام را در این محور قرار میداد: تولید تسلیحات کشتار جمعی و تروریسم.
طی دو دهه توافقهای «تهران» و «بروکسل» و «پاریس» که همگی در دولت دوم خاتمی انجام شدند به جایی نرسید و پس از وی فعالیتهای مخفی اتمی ادامه یافت.
همزمان تحریمهای بینالمللی نفَس جمهوری اسلامی را گرفت و آن را مانند سه کشور اروپایی که طرف دیگر توافقات بیخاصیت بودند، به این نتیجه رساند که کار بدون آمریکا پیش نمیرود.
دولت حجتالاسلام حسن روحانی در سال ۹۲ با «نرمش قهرمانانه»ی خامنهای و با هدف توافق با آمریکا روی کار آمد؛ وگرنه با اروپا که بارها توافق صورت گرفته بود!
بقیه ماجرا از «برجام» در تیر ۹۴ و کوشش بیامان لابیگران و دلارهایی که توسط دولت اوباما به جیب رژیم سرازیر شد تا صرف سرکوب مردم در داخل و تقویت تروریسم و شبهنظامیان نیابتی در خارج شود، و تأثیر خروج آمریکا در اردیبهشت ۹۷ و فشار حداکثری و آنگاه تجاوز نظامی روسیه علیه اوکراین و پس از مدتی شکل گرفتن انقلاب ملی ایران بر عقیم ماندن مذاکرات همچنان ادامه دارد.
اکنون در حالی که دوباره خبرهای تکراری از مذاکرات پیدا و پنهان منتشر میشود، گرهی کار در کجاست که این بحر طویل هستهای پایان نمیگیرد؟
برخی میگویند در تهران و واشنگتن! اما واقعیت این است که در تهران! در جمهوری اسلامی!
حتا میانهروترین جریان اگر قدرت تصمیمگیری داشته باشد، قادر به حل مشکلی نیست که ریشهی آن نه در این یا آن فرد و یا این یا آن دولت، بلکه در تفکر و ایدهی جمهوری اسلامی به عنوان مدعی اقتدار منطقهای و جهانی است که ایران را فقط مقرّ خود میداند و نه بیش از آن!
در حالی که نگاه غرب به رژیم ایران، به دلیل خطای ناشی از عدم شناخت، حکومتی است که عین آنها، به خاطر سود خود و مردماش، میبایست برای توافقی پایدار تلاش کند! این نگاه اما غیرواقعیست.
تا زمانی که غرب تفاوت بین جمهوری اسلامی و ایران را درک نکند، خیمهشببازی توافق و برجام ادامه خواهد داشت تا سرانجام ایران یا از درون با اعتراضات مردم منفجر شود و یا غرب به این نتیجه برسد که گزینهای که مرتب سران حکومت اسلامی را با آن تهدید میکند، آخرین و تنها گزینه است! حال آنکه چه در دوران اوباما و چه اکنون با پشتیبانی از مردم و انقلاب آزادیخواهانهی آنها میتوانست هم از شرّ برنامه اتمی رها شود و هم از جنگ بپرهیزد. مگر آنکه گرهی کوری هم در واشنگتن وجود داشته باشد!
برگرفته از کیهان لندن