منصور امان
در همان حال که رژیم ج.ا سرکوب جامعه مُعترض را شدت بخشیده و برای رهایی از چنگ نیرومند آن به روی مردُم پنجه و ناخُن می کشد، در پهنه خارجی به «دُشمنان» دیروز خود چشمک می زند و در باغ سبز نشان می دهد.
پس از ازسرگیری مُناسبات دیپلُماتیک با عربستان، اینک دستگاه حاکم برای مصر هم آغوش گشوده است. ریاض کلید رابطه با کشورهای عربی منطقه را در دست دارد و فقط به واسطه او راه برای نزدیکی ج.ا با آنها می تواند هموار شود. از این رو، برقراری دوباره رابطه با مصر که از نظر سیاسی جایگاه ی مُهمی در جهان عرب دارد، نتیجه عقب نشینی رژیم ولایت فقیه در برابر عربستان است. در همین حال گُزارشاتی نیز از تن دادن «نظام» به برخی از خواسته های آژانس مُنتشر شده است.
انتظار می رود روند کرشمه گری ج.ا با سر افکنده، فعلا ادامه داشته باشد. اما آیا این به معنای چرخش رویکرد خارجی رژیم ولایت فقیه است؟ برای پاسُخ به این پُرسش باید دید رویدادهای یاد شده در کادر چه شرایطی شکل گرفته و به کُدام نیازهای فوری ج.ا جواب می دهد. آنچه که تحوُل نزدیکی به عربستان و مصر را معنا می کند، خودِ تحوُل به طور فی نفسه نیست، بلکه مجموعه شرایطی است که آن را مُمکن و اجتناب ناپذیر ساخته است.
مُهمترین عامل فعال در شکل دادن به شرایط حاضر، جامعه دو قُطبی است که در یکطرف آن مردُم مُعترضی ایستاده اند که به روشنی خواهان سرنگونی رژیم حاکم هستند و در سمت دیگر، استبداد مذهبی قرار دارد که توان آن برای پایان دادن به این صف بندی، به گونه فزاینده تحلیل می رود. همزمان حاکمیت بر اثر فساد، غارت، ناکارآمدی، بُحران خارجی و تحریمهای ناشی از آن، تا گلو در یک بُحران خطرناک اقتصادی فرو رفته که تامین هزینه کمرشکن دستگاه سرکوب را دشوار می کند و همچنین توان از آن برای پُر کردن این یا آن شکاف اجتماعی با رشوه و مُسکن را سلب کرده است.
رژیم ولایت فقیه تاکُنون هر آنچه در اختیار داشته را در ترازوی سرکوب گذاشته تا مانع برهم خوردن توازُن با جامعه شود، بدون آنکه توانسته شود پروسه اعتلای جُنبشها و خیزشهای توده ای را مُتوقف کند. از دی ماه سال ۱۳۹۶ ج.ا وارد یک دوره شوکهای پی درپی شده است که هر بار نیرومندتر و پُر دامنه تر از پیش، موجودیت آن را تهدید می کند. حاکمیت در مارپیچ مرگ به آب شدن اقتدارش می نگرد و از لیز خوردن به ایستگاه بعدی اندیشناک است. در انتهای این بُن بست، حاکمان ج.ا دو گُزینه دارند: عقب نشینی در برابر جامعه یا عقب نشینی در برابر طرفهای خارجی. انتخاب آنها روشن است؛ دراز کردن دست به طرف خارج و وارد یک دوره آتش بس با آنها شدن. آنها می کوشند با کاستن فشار از این سمت، به فشار از سمت دیگر پاسُخ دهند و با گذاشتن سنگ کاهش تنش خارجی در کفه قُدرت خویش، توازن موجود با جامعه را به سود خود برهم بزنند.
با این حال عادی سازی مُناسبات با «دُشمنان» بدون هزینه نیست و این همان چشم اسفندیار طرح «تقیه» آنهاست. تا هنگامی که کاهش تنش از سطح تعارُف، ابراز حُسن نیت لفظی و مُبادلات دیپلُماتیک فراتر نرفته، طرح به خوبی پیش می رود، اما آنگاه که حل موضوعات اختلاف در دستور کار گذاشته می شود، ظرفیت مانُور آن نیز به اتمام می رسد. هر عقب نشینی جدی ج.ا در پهنه آنچه که به بقایش گره خورده، همچنانکه زیر پای آن را خالی می کند، موجب تقویت جبهه جامعه و جُنبش سرنگونی هم می شود. در این رابطه اُلگوی «برجام» نیز تکرار پذیر نیست.
تردیدی نیست که حاکمیت تلاش خواهد کرد به عقب نشینی های بی اهمیت و به مُوازات آن پنهانکاری بیشتر رو بیاورد، اما اینکه طرفهای آن با نگاه به تجربه پیشین حاضر باشند این رویکرد را به عُنوان سازش بپذیرند، جای سووال دارد. بدگمانی آنها را ناهمگونی آشکار در سیاست «تقیه» مُدلل می کند. به مُوازات فرستادن علامتهای عقب نشینی، حاکمان ایران همچنان به مُشارکت در جنگ اوکراین ادامه می دهند، به راهزنی دریایی در خلیج فارس مشغولند، موشک دور بُرد هوا می کنند و دست نشاندگانش در غزه و لُبنان مشغول تحریکات تروریستی و نظامی هستند.
سیاست عقب نشینی خارجی حاکمیت، نتیجه سطح و درجه رُشد یافتگی جُنبشهای اجتماعی است. رژیم ولایت فقیه از درون این تنگنای خفه کننده دست به مانُور زده و طرفهای خارجی آن نیز این واقعیت را خوب می دانند و می توانند مُحاسبه کنند که ادامه یا توقُف نرمش مُلاها، بستگی تنگاتنگی به موقعیت جبهه سرنگونی دارد.
برگرفته از ایران پرس نیوز