هوشنگ اسدی ( استکهلم )
🔸شتابزدگی در کار کنشگری و فعالیتهای سیاسی - مدنی موجب افزایش تصمیمات نادرست میشود، در ادامه اش اعتبار فرد را آسیب رسانده و قطعا میزان اعتماد به او را در بین همراهان یا متحدین کاهش می دهد . در چنین روندی دوستان و پشتیبانان دلسرد شده و بتدریج از فرد فاصله می گیرند.
🔸کنشگری که از تجربیات تشکیلاتی برخوردار نباشد بیشتر با خطر اشتباهات در تصمیمات خود مواجه است. چنین فعال سیاست ورزی ساده تر در دست انداز حوادث گرفتار می شود .
🔸ما شاهد بودیم که در انقلاب #زن_زندگی_آزادی فعالین در خارج کشور توانستند نمود خوبی از همکاری در خیابانها داشته باشند ، اما در ادامه اش برای سازماندهی امر مبارزه برای ایجاد یک بنیاد سازمانی باز مانده اند . قطعا علل بسیاری وجود دارد که جای پرداختن آن اینجا نیست .
📍خطاها
🔸اگر کنشگران از خطاهای فردی و گروهی خود نیاموزند، کار شفاف سیاسی را اهمیت ندهند ، در درجه اول خود مغلوب رفتار سیاسی خویشتن خواهند شد. فروتنی سیاسی و شفافیت ضامن بقا و پایداری در امر سیاست ورزی است.
📍ایده همبستگی :
🔸ایده همبستگی می توانست در حد کمیته پشتیبانی پایدار بماند، اما اعلام منشور و باور به نقش جمع کننده اپوزیسیون برای خود، بسیار زودرس و ناممکن بود. این شتابزدگی گروه اولیه، راه فروپاشی همبستگی را هموار کرد. در اینحا ظرفیت های واقعی سیاسی افراد و گروه با خواست های گوناگونی که داشته اند در تضاد افتاد. آنچه در کاغذ بنام منشور نوشته شده بود، با واقعیت جاری سر سازگاری نداشت .
📍خروج
🔸شاهزاده رضا پهلوی وارد جمعی شد که بعدها متوجه شد از اساس اشتباه بود. شکل خروج او ناروشن و از بیرون بصورت عهد شکنی برای غیر سلطنت طلبان طرفدار همبستگی و حتی برای بخشی از پشتیبانان مشروطه خواه او تلقی شد. این خروج همچنان در هاله ای از ابهام باقی مانده است. به باور من همه افراد گروه مسئولیت دارند شفاف باشند و بتوانند برای مردم علت شکست پروژه را توضیح دهند ،چرا که یافتن مقصر یا مقصران مهم نیست ، اساس درس آموزی برای دیگران و جلوگیری از تکرار اشتباه در قدم های بعدی است . اشاره کنم تحرکات فردی آقای پهلوی بعد از کناره گیری از همبستگی قابل توجه بود.
🔸 اگر شاهزاده بتواند با همه گروهههای دمکرات گفتگو داشته باشد، از آنها بطور عملی پشتیبانی کند و قاطعانه جلوی تخریب شخصیت ها توسط هواداران خود را بگیرد، در آنصورت می تواند اعتماد از دست رفته اش در جمع اپوزیسیون و پشتیبانان غیر سلطنت طلب را برای خود ترمیم کند . اینک پشتیبانی از او در دایره سلطنت طلبان یا پادشاهان خواهان محصور مانده است.
📍سلطنت طلبان / پادشاهی خواهان
بسیاری از سلطنت طلبان اهمیتی به دیگر پشتیبانان اپوزیسیون همبستگی نمی دهند. از حجم گسترده واکنش های آنها علیه غیر پادشاهی خواهان و دیگر افراد شناخته شده اپوزیسیون، که مدافع همکاری با شاهزاده بوده و هستند ، نشان می دهد که آنها به این باور یقین رسیده اند، جنبش براندازانه برای نجات ایران با حمایت ۷۰ درصدی مردم از شاهزاده (که به گمان آنها این حمایت وجود دازد) نیازی به حمایت از اپوزیسیون لنگان نیست، که حتی نمی توانند از عهده کمترین کار همگرایی بر آیند. این اپوزیسیون و شخصیت ها سد راه شکوفایی جنبش ملی ایرانگرایانه به رهبری آقای پهلوی بودهاند و هستند. به گمان من تجربه تلخ همکاری ها ، تخریب علیه شاهزاده از طرف پهلوی ستیزان قسم خورده و باورمند به نکبت ۵۷ ، این ناامیدی آنها را قابل فهم می سازد. طبعا در اینجا فراگروهی آقای رضا پهلوی قربانی می شود. ادعای فراگروهی شاهزاده به گمان اپوزیسیون سلطنت طلب، منظور پدر ایران دموکراتیک فردا است که فراقومی است و.. ....در حالیکه منظور خود شاهزاده از فراگروهی مبارزه امروز او مورد نظر است ( اشاره به توئیت خداحافظی رضا پهلوی). آینده نشان خواهد داد که فراگروهی در عمل چگونه قابل فهم است ، واقعی است یا یک دکور سیاسی .
.
📍اما مسیح !
🔸به گمان من با پشتیبانی و تجربه نزدیک خود از مسیح ، مناسب می دانم که او از سیاست ورزی به سبک کلاسیک آن, به منظور جمع کردن دیگر فعالین و یا کوشش برای همبستگی اپوزیسیون خودداری کند. سیاست ورزی با انتخاب تاکتیک، شیوه ها برای همکاری بین اپوزیسیون با توجه به نقش و پلاتفرم او برای جنبش زنان نادرست است. آن دیگران می بایست از مسیح دعوت می کردند نه برعکس .
مسیح با دلسوزی همیشگی اش دچار اشتباه شده بود، باورش شده بود که می تواند جریانات مختلف را به سمت همبستگی بکشاند. نه تنها خود او بلکه امثال من که در طول سالهای مبارزه در کنار اوبوده ایم، مطمئن شده بودیم که تلاش او مهم است . من و ما در تبلیغ نقش او در پروسه اقدامات سیاست ورزانه برای همبستگی همت گذاشته بودیم . من به این اشتباه خود اعتراف می کنم.
طبعا باور خوشبینانه به نقش خود، و عدم تحلیل درست از رویدادها برای فعال پر امیدی چون مسیح هزینه زیادی دارد . تخریب علیه او مورد نظرم در اینحا نیست ، بلکه نگاه خود او چگونه تغییر یافته بود، چه پنداشته بود، و اینک چگونه می اندیشد برایم مهم است. پرسشها زیاد است ، آیا او در تنهایی بازنگری درستی از کار سیاسی خود در طول انقلاب ژینا و یا تلاشها برای همبستگی دارد . چه باوری از نقش خود در ملاقاتها با سیاست مداران داشته و دارد. آیا خطر توهم یا بدتر از آن خود شیفتگی سیاسی او را تهدید می کند. . هر فردی از بیرون برداشت خود را دارد . به عنوان کسی که سالها خود را در کنار او میدیدم ، مایلم او به این خطرات فکر کند .
....
📍آینده
🔸شروع دیگر: به گمان من , جریانات نسبتا همراه می توانند با تشکیل کمیته همبستگی راه دیگری را انتخاب کنند
شورای ملی تصمیم
شورای مدیریت گذار
حزب مشروطه
،جبهه ۷ آبان
حزب آرا
جمعیت سوسیال دموکراتها
نهادهای شناخته شده زنان در خارج کشور, می توانند اهداف مشابه منشور را پیگیری کنند
برگرفته از ایران گلوبال