جمشید عنبرستانی
حقیقت غیرقابل انکاری که اکثریت نود درصدی مردم ایران به آن باور دارند و حاکمان و سران دزد و جنایتکار و وطنفروش نظام روضهخوانها هم به خوبی از آن آگاه هستند و با وحشت تمام آن را احساس میکنند این است که عمر نظام ملایان و موجودیت جمهوری اسلامی به پایان خود نزدیک شده است.
حکومت ضد ایرانی و مافیایی حاکم بر کشور پی برده است که شرایط اجتماعی و امنیتی کشور پس از شروع خیزش انقلابی مردم و زنان و جوانان شرافتمند کشور وارد فاز جدیدی شده است و حاکمیت مانند گذشته با کشتار و اعدام و تهدید و بگیر و ببند موفق نشده باعث عقبنشینی و ترس مردم و جوانان که خواهان براندازی حکومت جنایتکار ضد ایران و ایرانی ملایان هستند بشود.
رژیم ملایان برای مردم و منافع ملی کشور هیچگونه اهمیتی قائل نیست و تنها به منافع و ثروت و قدرت خود توجه دارد و برای حفظ آن به هر کاری حتا اگر خلاف آرمانها، دیدگاهها و خطوط قرمز حاکمیت باشد تن خواهد داد.
هسته اصلی و مرکزی نظام مافیایی حاکم بر کشور «بیت رهبری» و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میباشد و بقیه جریانات از جمله طیف اصلاحطلب درواقع گماشتههای «بیت رهبری» هستند که در بزنگاههای حساس با پر و بال گرفتن وارد صحنه میشوند تا مردم را به گمراهی کشانده و به مجرایی برای نجات رژیم از بحران و نارضایتی گسترده مردم تبدیل میگردند.
در دوران حساس کنونی که حکومت با خیزش شجاعانه مردم روبروست و شرایط بد و اسفناک اقتصادی بیداد میکند یکی از مهمترین راهکارهایی که برای نجات حکومت از فروپاشی مورد بررسی قرار گرفته و به آن پرداخته شده، پروژه برگزاری رفراندوم است که از سوی چهرههای شاخص اصلاحطلب مانند نسرین ستوده و میرحسین موسوی مطرح شده و افراد دیگری از طیف اصلاحات چه در داخل و چه در خارج از کشور نیز آن را به یک گفتمان و راه حل نجات کشوراز فروپاشی مطرح کردهاند که در اصل راهکاری برای نجات نظام از بحران افسارگسیختهایست که با آن دست به گریبان است.
انجام این پروژه که یا با مرگ علی خامنهای رهبر حکومت و یا حذف وی عملی خواهد شد برای نظام شیاد آخوندی با یک تیر چند نشان زدن است. اول اینکه برگزاری رفراندم که اصلاحطلبان دودوزهباز را ظاهرا دوباره به قدرت میرساند راه حلی عامهپسند به نظر میآید و دولتمردان اروپایی و آمریکایی و دار و دستههای چپ حامی حکومت هم با آغوش باز از این امر حمایت خواهند کرد و شاید بخش زیادی از پولهای بلوکه شده را نیز به رژیم تزریق کنند و دوم اینکه با این کار سدی مقابل آزادیخواهان که براندازی حکومت ایرانستیز اسلامی حاکم بر کشور را در کلیت آن خواستار هستند ایجاد میکند و هم توجه افکار عمومی بینالمللی را نسبت به تغییرات اساسی و عمدهای که در حاکمیت در حال شکل گرفتن است جلب میکند و از این طریق اعتراضات آزادیخواهانه مردم را در داخل و حمایت خارجیان و افکار عمومی بینالمللی از مبارزات مردم علیه حکومت فاسد و جنایتکار ملایان را کمرنگ و یا خنثی میکند.
اما برگزاری رفراندم در جمهوری اسلامی با در نظر گرفتن پارامترهایی که برای برگزاری سالم یک رفراندم یا همهپرسی لازم است و آن پارامترها و امکانات در حکومت سر تا پا دروغ و نیرنگ ملایان وجود ندارد این پروژه در صورت عملی شدن یک حقهبازی بزرگ سیاسی برای فریب افکار عمومی دنیای خارج و کلاه گشادی خواهد بود که بر سر ملت ایران گذاشته خواهد شد.
سران قدرتمند مافیای اقتصادی که بر منابع ثروت کشور مسلط هستند و آن را مال خود میدانند فرماندهان و سرداران ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند که حفظ ثروت و قدرت برای این اوباشان دزد و آدمکش از اوجب واجبات است و حتا از دین و مذهب و پایبندی به رهبری علی خامنهای و ولایت فقیه با ارزشتر و مهمتر است.
برای مافیای اقتصادی قدرتمند و تا بیخ دندان مسلح سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مهم نیست ابراهیم رییسی بیسواد رییس جمهوری اسلامی باشد و یا خانم بیحجاب اصلاحطلبی مانند نسرین ستوده یا شیرین عبادی در این مقام قرار گیرند. زیرا دولت و مجلس در جمهوری اسلامی فقط یک ویترین با عروسکهای خیمهشببازی در دست صاحبان اصلی قدرت در پشت پرده هستند و قدرت و استقلال اجرایی ندارند.
اعتراضات آزادیخواهانه ملت ایران به دفعات به خاطر سکوت و بیتفاوتی و عدم حمایت اکثریت مردم به نکبت خو گرفته که «قشر خاکستری» لقب گرفته است بطور وحشیانهای توسط مزدوران حکومت سرکوب شده است که خیانتی بزرگ از سوی این قشر به مردم دردمند و آزادیخواهی بوده که برای حق و حقوق پایمال شده خود و دیگر هموطنان با حضور در کف خیابان رژیم را به چالش کشیدهاند. قشر خاکستری اما همواره در گذشته نقش پیاده نظام اصلاحطلبان مشخصا در زمان برگزاری انتخابات نمایشی حکومتی را داشته است که با حضور در مراکز رایگیری و رنگین کردن انگشت خود در خدمت نظام و اصلاحطلبان بوده است که پس از پایان نمایشهای انتخاباتی نیز در میادین و خیابانها به رقص و شادی برای شارلاتانی که پیروز انتخابات بوده میپرداخته است.
قشر خاکستری تنها در یک مورد خود را در کنار هموطنان مخالف حکومت روضهخوانها قرار داد و آن تحریم سراسری انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ۱۴۰۰ بود که رهبر مفلوک انقلاب بدون توجه به بایکوت گسترده و سراسری انتخابات از سوی مردم آخوند الدنگ بیسوادی به نام ابراهیم رییسی را به این مقام منصوب کرد. اما قشر خاکستری دوباره با وجود تمام نکبتها و بدبختیها و مشکلات بیشماری که حکومت روضهخوانها برایش به ارمغان آورده به لاک بیتفاوتی و سکوت خود فرو رفته است.
آیا قشر خاکستری در این برهه حساس به رفتار خیانتکارانه خود پایان خواهد داد و از لاک سکوت و بیتفاوتی بیرون خواهد آمد و به خیزش انقلابی زن زندگی آزادی خواهد پیوست؟
برگرفته از کیهان لندن