منصور امان
برای ارزیابی این واقعیت که جُنبش سرنگونی تا چه اندازه دایره حُکمرانی و اعمال اقتدار رژیم ولایت فقیه را تنگ کرده، باید به حجم تدبیرها، شُعارها و شکایتهایی نگریست که رهبران و کارگُزاران ریز و دُرُشت آن پیرامون بی اعتنایی زنان به حجاب اجباری ابراز می کنند.
خیزش «زن، زندگی، آزادی» در مُقاومت زنان در برابر تحمیلات ارتجاعی حاکمیت زنده و رزمنده به پیش می رود. آنها که نیروی مُحرکه اصلی این جُنبش را تشکیل می دهند، حُضور بدون «حجاب اسلامی» خود در صحنه عُمومی را به پرچم حُضور جنبش انقلابی و آثار شگرف آن تبدیل کرده اند.
حاکمیت معنا و مفهوم این صف آرایی و نتیجه ای که برای ثبات و بقایش دارد را به خوبی درک می کند و به آن واکُنش نشان می دهد. دستگاه ها و افراد حُکومتی تا پایان سال گذشته دستکم ۱۷ طرح و پیشنهاد برای رویارویی با زنان روی میز گذاشته اند که حتی یکی از آنها نیز نتوانسته پا به دُنیای واقعیت بگذارد. آنچه که برای «نظام» در این میدان باقی می ماند، پدیدار شدن روزانه پُشت بُلندگوهای تبلیغاتی خود برای عربده کشیدن، فحاشی و تهدید است، در حالی که به راستی کسی را تحت تاثیر قرار نمی دهد و تغییری در وضعیت به وُجود نمی آورد.
جُنبش انقلابی، رژیم ولایت فقیه را به یک بُن بست خطرناک رانده است؛ در همان حال که بُحرانهای چند جانبه آن را در برگرفته و در مُحاصره مُطالبات سیاسی، صنفی، معیشتی و اجتماعی اقشار و طبقات گوناگون بسر می برد، خیزش «زن، زندگی، آزادی» آن را از مُهمترین ابزار انتقال سرکوبی جامعه، یعنی توسُل به چُماق شرع و «قوانین الهی» نیز محروم کرده است. اُتاقهای فکر امنیتی حاکمیت نسبت به واکُنش جامعه به ترور خیابانی به بهانه حجاب هُشدار می دهند و در این رابطه از واژه هایی مانند «تحریک جامعه»، «بالا گرفتن قضیه» و «خارج شدن اوضاع از کُنترُل» استفاده می کنند.
عامل تنگنای حاکمیت، تغییر توازُن بین دو قُطب دستگاه حاکم و جامعه مُعترض است. «نظام» - همانگونه که در رویکرد و گُفته های عواملش بازتاب یافته – قادر نیست مُناسبات پیش از شهریور ۴۰۱ را بازسازی کند و به تنظیمات کارخانه برگردد. او یک بخش پیشرو مُطالبه گر با روحیه و موضع تهاجُمی را در برابر دارد که آماده رویارویی در هر میدانی است و در کنار آن طبقه کارورز و توده های تنگدست صف کشیده اند که اعتراض آنها به شرایط وخیم معیشتی، فلاکت و بی حُقوقی خود اشکال مُنسجم تر و صریح تری به خود می گیرد. حاکمیت در نمونه هایی مانند چند رشته اعتصابات سراسری مُعلمان، حرکتهای - به همینگونه - هماهنگ و سازمانیافته بازنشستگان و اعتصابات در کارخانه ها و مرکز تولیدی گوناگون، سمتگیری جامعه را می تواند بسنجد. این چشم انداز وقتی تیره تر می شود که «نظام» گُشایش یک جبهه جدید نبرد بر سر میزان حداقل حُقوق را نظاره گر شود که دارای پتانسیل مُتحد کننده عظیمی است.
ترکیب انفجاری دو طیف یاد شده در قُطب جامعه، نه فقط نُقطه پایان هر گونه ای از اقتدار و هژمونی حاکمیت است، بلکه پایان کار آن به تمامی است و حاکمان ج.ا تلاش می کنند به هر حیلتی از در رسیدن این روز جلوگیری کنند یا آن را به تعویق بیاندازند. میزان ژرفا و تاثیر خیزش شهریور را در آینه رویکردها، سیاستها و تدبیرهای آنها می توان سنجید.
برگرفته از ایران پرس نیوز