الاهه بقراط
در سالی که گذشت همبستگی ملی ایرانیان فراتر از گوشه و کنار کشور در شهرهای مختلف جهان به نمایش گذاشته شد و مهسا (ژینا) امینی در تداوم رنجها و تلاشهای زنان و مردانی که در سالهای پیش از آن، برای آزادی، برای حقوق اولیه و برای کرامت انسانی در زندان و خیابان جان بر کف گرفتند و مانند همه جوانانی که فراتر از نامهای خود در جنبش آزادیخواهی و خاطرهی جمعی جامعه ثبت شدهاند به «دختر ایران» و نماد انقلاب ملی برای آزادی تبدیل شد.
آتش خیزش انقلابی که در ادامهی اعتراضات سالهای گذشته در اواخر شهریورماه ۱۴۰۱ با قتل حکومتی مهسا شعلهور شد، جهان را از نیرو و ظرفیت آزادیخواهانهای که در بطن و متن جامعه ایران در تلاطم است به شگفتی و تبعیت از خود واداشت. نیرویی که پیشینهی آن به بیش از یک قرن پیش و انقلاب مشروطه میرسد. انقلابی که هدفش ضداستبدادی و محدود کردن «قدرت» اعم از مذهبی و عرفی و مهار اختیارات زمامداران بود تا بر حق و اختیار «ملت» از جمله با تأسیس مجلس شورای ملی بیفزاید.
برخی فراموش میکنند که پادشاهان فقید پهلوی اتفاقا برای تحقق اهداف آزادیخواهانهی مشروطه، از جمله و به ویژه در مورد حقوق زنان، مجبور شدند و مجبور بودند، برخی مفاد ارتجاعی قانون اساسی مشروطه را که با نفوذ ملایان مرتجع در متمم آن نیز تشدید شده بود، نادیده بگیرند! اعتراض و مخالفت روحانیت مرتجع و امثال روحالله خمینی علیه پهلویها، از جمله با تکیه بر «نقض قانون اساسی» صورت میگرفت!
سالها بعد با انقلاب ارتجاعی ۵۷ مشروعهخواهان قانون اساسی مورد پسند خود را تنظیم کردند. هر آنچه هم از اصول مترقی مانند «تفکیک قوا» و «اصل برائت» و یا آزادی اجتماعات به تعارف در آن آمده، از یکسو بر اساس زیربنای شکل گرفته در «ایران نوین» به جمهوری اسلامی تحمیل شد و از سوی دیگر با اما و اگرهای اسلامی محدود و از محتوا تهی و استفاده از این حقوق در عمل با سرکوب وحشیانه روبرو گشت!
اکنون سالهاست که هرآنچه به عنوان ملت و حقوق انسانی و هویت ملی و تاریخ مدون و فرهنگ ایرانی که جمهوری اسلامی تلاش میکرد از میان بردارد، از درون جامعه فوران کرده و سر برکشیده است.
از کشف حجاب که «فمینیسم اسلامی» و جنبش زنان وابسته به اصلاحطلبان در دهه هفتاد و هشتاد نتوانست آن را منحرف کند تا «رضاشاه روحت شاد» به عنوان یادآور ایران و ایرانیانی که میخواهند در امتداد مشروطه و پهلویها دوباره در شاهراه تمدن و جهان نوین قرار بگیرند آنهم در حالی که حکومت اسلامی شیرهی جان مملکت از اقتصاد و محیط زیست تا فرهنگ و روح و روانِ ملت را مکیده است.
ایرانیان راه و چارهای جز به پیروزی رساندن انقلاب ملی خود ندارند و این بهار بیش از هر زمان دیگری سرشار از امید به آزادیست.
برگرفته از کیهان لندن