madraseمجید محمدی

روحانیون شیعه و پاسداران آن‌ها در پیشبرد پروژه‌ شکل‌دادن به یک حکومت تمامیت‌خواه فاشیستی و یک جامعه صددرصد مطیع و ولایت‌مدار بسیار صبور بوده‌اند. تازه بعد از چهار دهه به حکومتی یکدست از این جهت دست یافته‌اند و برای مردم نیز تره خرد نمی‌کنند. آن‌ها همچنین در مهندسی فرهنگی و اجتماعی جامعه‌ ایران عمدتا صبورانه عمل کردند. البته در حوزه‌ حجاب و حذف رسانه‌ها و کالاهای فرهنگی رقیب و تضعیف سنت‌های اجتماعی سکولار در مواردی دست به خشونت زدند و مخالفان خود را قلع‌وقمع کردند، اما در برابر مردم عادی عموما از روش‌های پاداش و هویج با هم استفاده می‌کردند تا از ابتدای دهه ۹۰ کیسه پاداش آن‌ها خالی شد، چون هزینه نیروهای آن‌ها در خاورمیانه افزایش و درآمدهای نفتی به‌دلیل تحریم‌ها کاهش یافته بود.

آن‌ها در ابتدا بر توده‌های بی‌سواد و نیروهای روشنفکر و دانشگاهی ضدآمریکایی و ضداسرائیلی و به‌طور کلی ضد‌ تمدن غربی اتکا داشتند و توانستند بسیاری از نهادهای خود، مثل روزنامه‌ها، احزاب، نهادهای حکومتی، موسسات تبلیغات دینی، و موسسه‌های تجاری و شرکت‌ها را تاسیس کنند و درعین‌حال بسیاری از نیروهای مخالف خود را به‌تدریج سرکوب و نهادهای آن‌ها را تعطیل کردند. اما این کافی نبود. در مرحله‌ بعد به‌تدریج نیروهای مذهبی با گرایش‌های مداراجویانه و آزادی‌خواه را حذف کردند. در مرحله‌ بعد نیروهای چپ مذهبی وفادار به خمینی حذف شدند، چون آن‌ها به خامنه‌ای به‌عنوان رهبری فرهمند و قابل اطاعت نمی‌نگریستند. در مرحله‌ بعد نیروهای میانه‌رو را که می‌خواستند با جهان تنش‌زدایی کنند، یکی‌یکی حذف کردند. این کار بیش از چهار دهه طول کشید.

در کنار این فرایند انحصاری‌سازی قدرت دو پروژه‌ بزرگ‌تر، یعنی مهندسی اجتماعی و مهندسی فرهنگی توسط همه‌ قوای حکومتی به‌ اجرا درآمد. علی خامنه‌ای در سخنرانی و اعلامیه‌ای نبوده که بر این دو تاکید نداشته باشد. او از عبارات مختلف و هشدارهای متفاوتی برای تاکید بر مهندسی فرهنگی و اجتماعی استفاده می‌کرده است، اما همه در یک جهت متمرکز بوده‌اند: حذف هر آنچه از حکومت مستقل است و برساختن «انسان طراز مکتب» اسلام‌گرایان. او ابایی از به‌کاربردن این تعبیرها نداشته است و وظیفه‌ حکومت دینی را مهندسی فرهنگی و اجتماعی درجهت توده‌وار و مطیع‌سازی محکومان می‌داند.

مهندسی اجتماعی و فرهنگی

هم در دوران پهلوی و هم در دهه‌ هفتاد خورشیدی برخی نهادهای صنفی و حرفه‌ای و اجتماعی نسبتا مستقل شکل گرفت. این نهادها علی‌رغم فشارهای حکومتی تلاش می‌کردند خود را به کارکردهای ویژه‌ای محدود کنند و از سیاست دوری گزینند، تا بتوانند تحت حکومت دینی که برای هر نهادی نمونه‌ اسلامی درست می‌کرد، به حیات خود ادامه دهند (مثل خانه سینما یا جمعیت‌های خیریه). این نهادها نه برانداز بودند و نه از کشورهای خارجی کمکی می‌گرفتند، اما حکومت اسلامی با زدن چنین برچسب‌هایی آن‌ها را تحت فشار قرار می‌داد و اعضای آن‌ها را مدام بازداشت و تهدید می‌کرد.

با پیشبرد چنین سیاستی، تا پایان قرن چهاردهم خورشیدی نه نهاد مدنی کاملا مستقلی باقی ماند، نه نهاد فرهنگی‌ای می‌توانست بدون وابستگی به حکومت ادامه‌‌ فعالیت بدهد، و نه روزنامه و نشریه و ناشر مستقلی باقی ماند. این‌گونه نهادها یا از نظر اجرایی یا از نظر سازمانی یا از نظر مالی به حکومت و منابع در اختیار حکومت که به‌طور دلبخواهی هزینه می‌شوند، وابسته بوده‌اند. هرگونه فاصله‌گیری نیز با خشونت شدید پاسخ می‌گرفته است. مهندسی فرهنگی حکومت نیز با سه سیاست نظارت، هدایت و حمایت، هرگونه صدای غیرخودی را در حوزه فرهنگ و هنر خفه کرد.

رمه طغیانگر به کشتارگاه فرستاده می‌شود

انقلاب ۱۴۰۱ به حاکمان نشان داد که اقدام‌های مرتبط با مهندسی فرهنگی و اجتماعی به نتایج مورد نظر نرسیده و دیگر کار نمی‌کند، چون اکثریت مردم دست حکومت را خوانده‌اند. آن‌ها نیز که اندکی پیشرفت کرده‌اند، دارند تبخیر می‌شوند. فضای عمومی و اکثریت جامعه چاقوی همه سیاست‌ها و برنامه‌های حکومت را کند کرده است. مهم‌تر از همه، دختران ایرانی‌اند که علیه اسلام سیاسی و جدایی جنسیتی طغیان کرده‌اند. از همین جهت، حکومت خود را منزوی و در حال سقوط می‌بیند. در این حال، حاکمان برای انتقام‌گیری به حمله شیمیایی به مدارس و دانشگاه‌ها و خوابگاه‌های دختران روی آورده‌اند. آمار رسمی حکایت از درگیر بودن ۲۵ استان، شامل تقریبا ۲۳۰ مدرسه، می‌شود که به‌دنبال آن، بیش از ۵۰۰۰ دانش آموز مسموم شده‌اند. (محمدحسن آصفری، عضو کمیته حقیقت‌یاب، در گفت‌وگو با ایسنا، ۱۵ اسفند ۱۴۰۱) این آمار نکته تازه‌ای ندارد، چون اطلاعات مردمی نیز از همین واقعیت‌ها حکایت می‌کرد.

حمله با گاز سمی آن‌قدر گسترده، سازمان‌دهی‌شده (در روز ۱۳ اسفند هدف‌قراردادن ۴۷ مدرسه در ۱۱ استان، در روز ۱۴ اسفند ۸۰ مدرسه در ۲۱ استان، و ۱۲۳ مدرسه در روز ۱۵ اسفند)، و برنامه‌ریزی‌شده (تداوم در بیش از سه‌ماه) بوده است که جای شکی در اینکه حکومت (نهادهای رسمی امنیتی-نظامی یا دخمه‌های وابسته به بیت و اطلاعات سپاه) در آن دست دارد، باقی نمی‌گذارد. شما اگر یک مافیای جنایتکار باشید و گروهی بخواهند هر آنچه را که شما رشته‌اید پنبه کنند، چه می‌کنید؟ نفس آن‌ها را می‌گیرید.

انکار و فرار از واقعیت

مشی حاکمان در پاسخ به بحرانی بزرگ مثل مسموم‌سازی دختران، عبارت بوده است از کوچک‌شماری حملات (کسی نمرده، حالشان خوب است، فقط دو ساعت بی‌حال می‌شوند)، انداختن بر گردن مخالفان تحت عنوان «خرابکاری شرافتمندانه» (انقلابیون ۱۴۰۱، مجاهدین خلق و غرب‌گرایان) و دول غربی (بریتانیا)، نسبت‌دادن به خود دانش آموزان (شیطنت و فیلم بازی‌کردن) و هیستری جمعی، انداختن برعهده یک تانکر سوخت یا آب‌میوه مسموم، و تلقی به‌عنوان شوخی عملی (مواد دودزا با کاربردهای عادی). هیچ یک از این ادعاها با واقعیت گسترده‌ای که در برابر ماست، همخوانی ندارد: نمی‌توان هزاران دختر مسموم و به بیمارستان اعزام‌شده را به بازی‌درآوردن متهم کرد؛ چه زمانی غرب‌گرایان در ایران صاحب کارخانه مواد شیمیایی شده‌اند؟ ده‌ها تن از مقام‌ها مسمومیت را تایید کرده‌اند و تنها برای پیداکردن منشا فرصت خواسته‌اند؛ و معجزه یک تانکر سوخت در حرکت به ده‌ها شهر و صدها مدرسه، از عجایب روزگار است.

سوالات پاسخ‌داده‌نشده

هنوز روشن نیست گازهای سمی استفاده‌شده دقیقا چه بوده و از کجا تهیه شده‌اند، ترکیب مدارس مورد حمله چه بوده (انتفاعی یا عمومی)، چرا حکومت از ابتدا در این مورد اطلاع‌رسانی نکرد، چرا علی‌رغم این حملات مدارس باز نگه داشته شده‌اند، چرا اکثر مدارس دخترانه بوده‌اند، و اتهام‌زنی به دول خارجی و مخالفان چه مبنایی داشته است. اگر رسانه‌های فارسی‌زبان خارج کشور این موضوع را به‌طور شبانه‌روزی گزارش نمی‌دادند (بالاخص در اوج آن در ماه اسفند) مقام‌ها همچنان در حال انکار موضوع بودند. خامنه‌ای در این مورد، درنهایت بعد از سه ماه تسلیم افکار عمومی شد و واقعیت را با اما و اگر پذیرفت. اما اینکه اقدامی در این مورد صورت بگیرد، بسیار بعید است.

پختن زنده‌زنده

روش جمهوری اسلامی در کشتار و سرکوب، برداشتن قدم‌های تدریجی بوده است؛ درست مثل غنی‌سازی اورانیم که به‌تدریج از ۳.۵درصد به ۸۳.۷درصد طی ۵ سال پس از خروج ترامپ از برجام رسید. این تدریج برای شوکه‌نکردن طرف مقابل و قراردادن آن در برابر کار انجام‌شده است. در سرکوب‌ها نیز حکومت یک‌باره ده‌هاهزار نفر را نمی‌کشد یا یک شهر را مثل صدام بمباران شیمایی نمی‌کند. حملات شیمیایی در مناطق محدود با ضایعات و آسیب‌های محدود انجام می‌شود. در حوزه اقتصاد نیز چپاول‌ها تدریجی بوده است. این تدریج قرار است آستانه تحمل و ارعاب و اطاعت‌پذیری را درونی کند.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی

 نوشته های هم میهنان که در این تارنما منتشر می شوند، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمی‌کنند

 

 

 طناب دار - توماج

 

ايران مينو سرشت - شيفته 

عضویت در نهاد مردمی

عضویت هم میهنان و افراد در نهاد مردمی به دو صورت پشتیبانان حقیقی برای ساکنین خارج کشور و یا پشتیبانان مستعار برای هم میهنان ساکن در ایران  می باشد.
از شما هم میهن گرامی دعوت می شود برای همکاری با هموندان  نهاد مردمی که برای استقرار نظامی دموکراتیک در ایران تلاش می نمایند به نهاد مردمی بپیوندید و ما را در اجرای پروژه های سرنگونی فرقه تبهکار اسلامی حاکم در ایران یاری فرمائید.

برای خواندن راهنمای ثبت عضویت اینجا کلیک کنید

تولیدات نهاد مردمی

در دفتر روابط عمومی نهاد مردمی، در بخش تولیدات با همکاری گروه محتوا و گروه نویسندگان کلیپ هائی برپایه اخبار روز و رویدادهای مربوط به ایران تهیه می شود که در شبکه های مجازی نهاد مردمی شامل فیسبوک، یوتیوب، تلگرام و اینستاگرام منتشر می شوند.
برای بازدید و یا اشتراک در شبکه های مجازی نهاد مردمی روی لوگوهای زیر کلیک نمائید