مجید محمدی
دولت-ملتی که از جا برنخاسته منکوب شد
چهل و چهار سال است که دولت-ملت ایران را ائتلافی از اسلامگرایان تشنه قدرت مطلقه و غیرپاسخگو و اراذل و اوباش متحد با آنها (که به آنها درجات عالی نظامی در سپاه داده شده) به گروگان گرفتهاند. در این ۴۴ سال که تا ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ دقیقا ۱۶ هزار و ۷۱ روز میشود، لحظهای نبوده است که این ائتلاف از تاراج، کشتار، سرکوب و تحمیل سبک زندگی خود بر دیگران با ادعای حق مطلق بودن دست برداشته باشد.
چهل و چهار سال است که ایران مثل یک کشور اشغال شده، تحت اسارت، غارت، قساوت و نابودی منابع طبیعی و میراث ملی است. ایران بهعنوان یک دولت-ملت در دوران پهلوی بهتدریج داشت کمر راست میکرد و سری در میان دیگر ملتها برمیآورد. اگر ۴۴ سال پیش بخشی از جمعیت کشور فریب شعارهای خیالپردازانه اسلامگرایان و چپهای انقلابی را خوردند و در انتظار بهشت برین بر روی زمین بودند، امروز دیگر همه آن توهمها تبخیر شده است، اما متاسفانه هم بخشی از تلاشهای دوران پهلوی خنثی شده و هم تخریبها وسعت گرفته است.
نکبتی که گریبان ایران را گرفت
انقلابیهای مذهبی و چپهایی که دولتهای غربی را مستکبر مینامیدند و به دروغ، پهلویها را سرسپرده و عروسک دولتهای غربی معرفی میکردند- تا از آنها رفع مشروعیت کنند- خود سرشار از نخوت، کبر و تنفر بودند تا جایی که حرکت خود را با ترور آغاز کردند، مخالفان خود را بهشدت سرکوب کرده و برای پوشش، خوراک، معماری خانهها و نحوه زندگی مردم تعیین تکلیف کردند. چپها از همان دوره، سیاستها و تصمیمهای خود را با پکن (مائوئیستها) و مسکو (لنینیستها) هماهنگ میکردند. اسلامگرایان نیز در دامن قذافی و حافظ اسد بودند. بعد از یک دهه شعار نه شرقی- نه غربی، اسلامگراها نیز در دامن مسکو و پکن جای گرفتند. روسیه و چین معمولا از جنبشها و دولتهای نکبتبار در سراسر دنیا حمایت میکنند.
رژیم اسلامی با سرکشی، یاغیگری، گروگانگیری و راهزنی، دولت ایران را به دولتی منزوی، بدنام و رو به قهقرا در دنیا تبدیل کرد که ترکشهای آن، ملت را نیز زخمی کرده است. دولت-ملتی که بهسرعت در عصر پهلوی بنیانهای تمدنی جدید را پایه میگذاشت، یکباره با آوار نبود مدنیت و سلطه عریان و توهمات انقلابی، سرکوب شد. اسلامگرایان شیعه در تخریب نهادهای دولتی حتی بسیار متمرکزتر از تخریب ابنیه ملی بودند. گزینش، تصفیه، موازیسازی و انتصابیسازی- همه با عنوان اسلامیسازی- روشهای معمول این تخریب بودهاند.
نظام سلطه
مقامهای جمهوری اسلامی و بوقهای تبلیغاتی آنان چندین دهه است که از نظام سلطه در دنیا سخن میگویند. معلوم نیست مقامهای جمهوری اسلامی مشغول اعمال سلطه در ایران بودهاند یا مسیحوار صلیبشان را بر دوش کشیدهاند و بعد از دریافت سیلی اول تقاضای سیلی دوم داشتهاند. در ۴۴ سال گذشته تنها نظام سلطهای که در ایران وجود داشته، نظام اسلامگرای حاکم بوده است. این نشان میدهد که تنها پدیدهای را که حاکمان اسلامگرا نمیتوانند ببینند سلطه خودشان است، چون قدرتگرایی و تمایل به استکبار جهانی، آنها را نابینا کرده است. اسلامگرایان سلطه غربی را نفی و سلطه روسی و چینی را برای امنیت خود تایید میکنند. حسین طائب، رئیس سابق سازمان اطلاعات سپاه، میگوید: «اگر روسیه و چین منافع و امنیت ما را حاصل کنند میپذیریم.»
با این گروگان چه کردند؟
حاکمان جمهوری اسلامی هر آنچه را که دوست نداشتند مثل آزادی بیان یا آزادی پوشش و مذهب، به دشمن نسبت دادند؛ وانمود کردند که امور بدون ضابطهای مثل سانسور را ضابطهمند میکنند یا کردهاند، ادعا کردند که افراد را به بهشت برین دنیوی و اخروی میبرند، مخالفت با خود را مخالفت با اسلام، اخلاق و پیشرفت معرفی کردند، مونتاژ و سرهمبندی در صنعت هستهای را دانش و تکنیسینها را دانشمند هستهای معرفی کردند، کشتی نفتکش کهنه را رنگ کرده و بهعنوان ناو جنگی معرفی کردند و آموزش، هنر، ورزش، رسانه و تحقیقات را به ابزاری برای تبلیغات سیاسی تقلیل دادند. پاسخ رژیم به همه شکستهایش این بود که آنها را بهعنوان پیروزی تعریف کرد. همه مفاهیم ازجمله فقر، بیکاری، استقلال، آزادی و مستضعف به بوقهای تبلیغاتی رژیم تغییر یافتند تا ضعفها و شکستهای آن را بپوشانند.
آتش زدن اعتبارات و منابع
جمهوری اسلامی پول ملی، گذرنامه، پرچم، درجات نظامی، مدارک دانشگاهی، عنوانهای سیاسی، قانون و هر امر دارای منزلتی را در ایران به پدیدههایی بیارزش تبدیل کرد. عطش قشر حاکم برای از آن خود کردن اعتبارات، بدون داشتن شایستگی، آن اعتبارات را بیارزش کرد. در دوران حاکمیت جهل و سرکوب، درختان چنار طولانیترین خیابان کشور خشک، دریاچهها و رودخانهها و تالابها خالی از آب، جنگلها بیدرخت، روستاها اکثرا خالی و شهرها پر از جرم و جنایت، زندانها بزرگتر و قبرستانها شلوغتر شدند. در این دوره نظامیان به قاچاقچی، مراکز علمی، رسانهای و فرهنگی به ابزار دست نظامیان و شبهنظامیان، مراکز تصمیمگیری به تیمچه و حجره، صندلی دانشگاهها به شکلاتی برای طرفداران نظام و درآمدهای نفت و گاز به پول توجیبی روحانیون، سپاهیان و آقازادههای آنان تبدیل شدند.
آنچه را که اسلامگرایان نمیتوانستند از آن اعتباری بگیرند، رها یا تخریب شد، مثل آثار باستانی و نقاشی کمالالملک در کاخ گلستان که با گیر کردن به میخ پاره شد.
گروگانگیری چندبعدی
گروگانگیری ایرانیان و منابع آنها در چندین وجه دیده میشود، چون ابعاد متفاوتی دارد:
۱. کشورهای توسعهیافته برای بسیاری از ایرانیان به علت عملیات تروریستی رژیم، ویزا صادر نمیکنند و گذرنامه ایرانی از بیاعتبارترین گذرنامههای دنیا است.
۲. محدود شدن امکان مهاجرت برای ایرانیان به علت سیل جمعیتی که میخواهند از فلاکت و نکبتی که رژیم بر آنها وارد کرده است، فرار کنند. فرار مغزها و نیروی ماهر و سرمایه از ۴۴ سال پیش ادامه دارد.
۳. اختصاص منابع کشور به جانشینان خارجی و خرج کردن آنها در جنگهای خارجی بهجای آنکه در داخل و برای ایجاد شغل، رفاه و توسعه، سرمایهگذاری شوند. در این زمینه ایرانیان نهتنها گروگان رژیم، بلکه گروگان جانشینان آنها نیز شدهاند.
۴. تعطیل کردن توسعه کشور با پیشبرد برنامه هستهای که موجب تحریمهای اقتصادی شده است و ایرانیان هرروز فقیرتر میشوند.
۵. تبدیل کردن کشور به زندانی بزرگ برای اقلیتهای دینی، زنان، جوانان، هنرمندان، وکلا، معلمان، کارگران، روزنامهنگاران و فعالان حقوق بشر.
۶. گروگانگیری ایرانیان دوتابعیتی و استفاده از آنها برای آزاد کردن تروریستهای رژیم که در کشورهای غربی زندانیاند.
۷. روحانیون و پاسداران همه نهادها ازجمله آموزشوپرورش، دستگاه قضایی، نهادهای نظامی و دیگر نهادهای کشور را گروگان گرفتهاند تا در خدمت آنها و اهداف تمامیتخواهانه و گسترشطلبانه آنها باشند.
۸. کشور برای دو دهه گروگان برنامه اتمی رژیم است. بر اساس برخی تخمینها، هزینه و خسارت ناشی از تحریمهای مربوط به این برنامه حدود دو تریلیون دلار بوده است.
۹. ایران برای ۴۴ سال گروگان برنامه تبلیغ شیعهگرایی در دنیا است. در این برنامه تاکنون صدها میلیارد دلار برای تربیت طلبه ایرانی و خارجی، ساخت امامزاده و مسجد، پروژههای عظیم گسترش مقبرههای ائمه شیعه در عراق، راهپیمایی اربعین و اعزام مبلغ به سراسر دنیا شده است.
۱۰. تکتک شهروندان ایرانی در طول سالها گروگان مناسبتهای حکومتی و دینی دولتیاند که رفتوآمد و زندگی آنها را مختل کرده است، علاوه بر آنکه هزینه آنها از جیب خود مردم خرج میشود.
عصاره رذایل ملت
هر ملتی دارای فضایل و رذایل است و در میان آنها انسانهای خیر و شرور وجود دارد. نظام جمهوری اسلامی عصاره رذایل ملت ایران است و به همین دلیل یک دولت-ملت را به گروگان گرفته است. امکان ندارد که ایرانیان خصلت یا خوی زشتی داشته باشند و این صفتها در رژیم مشاهده نشود. رژیم اسلامی بهعلت در اختیار داشتن قدرت مطلق و منابع کشور، این رذایل را افزایش داده است. اگر افرادی بهدلیل خوشخیالی به انقلاب و رژیم پیوستند، بهتدریج متوجه اشتباه خود شده و از آن جدا شدند: به انزوا رفتند یا علیه آن برخاستند. آنها که برای کسب قدرت و ثروت به اقلیت انقلابی پیوستند نیز آنچه انتظار داشتند را درو میکنند.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی