اصغر جیلو
نظام دینی انتخابی بود که نسل مصدقی ها ونسل ما، آن را به نظام استبداد سیاسی سکولار که آزادیهای فردی و اجتماعی در آن اساسا حل شده بود، ترجیح داد.
جنبش کنونی زن، زندگی، آزادی ، اکنون در پی باز پس گرفتن تمامی آن آزادیهای برباد رفته ایست که پیامد استقرار فاشیسم دینی بود. روی سخن در این جا با "قوم همیشه بر حقی"است که از مصدقی گرفته تا چپ مذهبی و سوسیالیست و کمونیست و قدیم و جدید درآن میگنجند:
اگر شما با خواستهای جنبش انقلابی در داخل کشور حقیقتا سرسازگاری دارید، پس از پشت سنگرهای"صدای پای فاشیسم میآید" بیرون شوید. اگر این سناریو " صدای پای فاشیسم" در حال وقوع است، چرا باید انتحاب بین بد وبدتر برای بسیاری از شما در زیر لوای فاشیسم دینی مجاز وارجح شمرده شود ولی برای دیگران در انتخاب بین استبداد دینی و استبداد سکولار ناروا باشد؟
اگر هر یک از شما به تنهایی، زورو نیروی سرنگونی حکومت را برای جایگزین کردن نظام مورد نظر خود دارید پس درنگتان از برای چیست؟ اما اگراین نیرو را ندارید چرا حد اقل با هم مسلکان خود در این مسیر برای افزودن بر نیروی خود متحد نمیشوید و در عوض رویکرد همسویی و همراهی با فاشیسم دینی حاکم را در پیش میگیرید و برای سرنگونی وارث آن سلطنتی که خارج از دایره قدرت است، یکی میشوید؟ آیا شما نمیدانید که با این رویکرد و رفتار خود، همان انتخاب 43 سال پیش خود را در شرایط دیگر باز آفرینی و تکرار میکنید و بعد هم در شیپور میدمید که: " این طرح وکالت غیردموکراتیک و اتحادشکنانه است!" و...
مگر شما چه سنخیت و اتحادی با وارث سلطنت داشتید که با طرح ماجرای "وکالت" به هم خورده است؟ واقعا شما حالتون خوب است.
برگرفته از ایران گلوبال