ری تکیه - اریک ادلمن
دو کارشناس آمریکایی امور ایران با انتشار مقاله مشترکی درباره اعتراضات سراسری در مجله با نفوذ «فارن افرز» به دولت آمریکا توصیه میکنند به معترضان در ایران برای تغییر نظام حاکم کمک کند.
ری تکیه، پژوهشگر ارشد مطالعات خاورمیانه در شورای روابط خارجی، و اریک ادلمن، مشاور مرکز بررسیهای راهبردی و بودجه و مشاور ارشد بنیاد دفاع از دموکراسیها، مینویسند کشته شدن مهسا امینی در بازداشتگاه گشت ارشاد به خشم و استیصالی که ماهها تلنبار شده بود، صدا بخشید. «کشاورزان از نبود آب شاکی بودند، دانشجویان از نبود آزادی، اساتید از فقدان دستمزد، و بازنشستگان از فقدان مزایا.»
این دو نویسنده در سال ۲۰۲۰ در مجله «فارن افرز» استدلال کرده بودند که جمهوری اسلامی از آن چه که تحلیلگران و سیاستگذاران غربی تصور میکردند، ضعیفتر است. آنها مینویسند اعتراضات امروز نشان میدهد که حق با آنها بود و جمهوری اسلامی اگرچه مقاوم است، ولی در برابر نیروهای اجتماعی فعال در جامعه کنونی ایرانی رسوخناپذیر نیست.
تکیه و ادلمن در ادامه مقاله خود اظهار عقیده میکنند که قیامهای چهل سال اخیر علیه جمهوری اسلامی را نظام طبقاتی از هم مجزا میسازد، در حالی که امروز، «زن، زندگی، آزادی» ایرانیان را برخلاف گذشته زیر یک شعار متحد کرده است. آنها عقیده دارند که این قیام مانند بهار عربی، شورشی برای کرامت انسانی، آزادی و پاسخگو ساختن دولت است. معترضان ایرانی اصلاحات نمیخواهند بلکه خواهان نابودی جمهوری اسلامی هستند. تغییر نظام میطلبند. این دو کارشناس باسابقه ایران مینویسند که دولت آمریکا باید از دور با افزایش تحریمها و بهبود ارتباطات میان تظاهرکنندگان، به آنها کمک کند.
تکیه و ادلمن، که در گذشته در وزارت امور خارجه آمریکا مقام داشتهاند، مینویسند آیتالله خامنهای با وابسته قلمداد کردن معترضان به قدرتهای خارجی از جمله آمریکا و اسرائیل، و محدود ساختن رسانههای اجتماعی و دستگیر سرکردگان محلی واکنش نشان داد و صبر کرد که اعتراضات به تدریج فروکش کند. اما علیرغم شهرت درندهخویی، نظام ملایان تمایل چندانی به استفاده از قدرت عنانگسسته نشان نداد؛ زیرا مانند دیگر حکومتهای استبدادی، از سرپیچی گماشتگان خود واهمه دارد و تداوم و گسترش تظاهرات در سراسر کشور، دولت را گیج کرده و راهبرد کارآزموده برخورد با مخالفت را بیثمر ساخته.
تکیه و ادلمن در جنبش کنونی نشانههایی از استقامت میبینند که در جنبشهای قبلی وجود نداشتند، آنها با این حال مینویسند که قیام نوخاسته ایران از رهبران قابل تشخیص و ساختار سازمانیافته بیبهره است و هیچ انقلابی نمیتواند بدون انقلابیون به ثمر برسد. چند ماه بعد از آغاز اعتراضات سراسری، گروههایی مثل «جوانان محلات تهران» سر بر آوردهاند و فراخوان اعتراضات دادهاند. اپوزیسیون همچنین موفق شده است که چندین اعتصاب کارگری نیز در بسیاری از استانهای ایران، بر پا سازد. بازاریها در همبستگی با اعتراضات، کسبوکارهای خود را تعطیل کردند. با ادامه تظاهرات، نیروهای امنیتی به تدریج خستهتر میشوند و سرکوب، تاثیر روانی هم دارد.
از دید نویسندگان فارن افرز، اعتراضات سراسری در نخبگان سیاسی نیز تفرقه انداخته که یکی دیگر از پیششرطهای تغییر انقلابی است. آنها مینویسند خامنهای احتمالا میترسد که بسیاری از محافظهکاران حکومتی خود را از دولت کنار بکشند. آنها از سخنان علی لاریجانی، رئیس سابق مجلس شورای اسلامی و محمد خاتمی، رئیس جمهوری اسبق مثال آوردهاند و مینویسند حتی روزنامه جمهوری اسلامی که خود خامنهای بنیانگذار آن است، ادعای رهبر درباره منشأ خارجی اعتراضات سراسری را رد کرد و تاکید کرد که تورم، بیکاری، خشکسالی، و نابودی محیط زیست سبب شده است که طبقات مختلف مردم، از بازنشستگان گرفته تا آموزگاران و دانشجویان، اعتراض کنند.
این دو کارشناس حکومت ایران را آشفته میبینند و مینویسد رهبر سالمند در سالهای اخیر به پاکسازی دولت از همه غیر از چابلوسترین عناصر مشغول بود و اینک خود را با میانمایگی احاطه کرده. رئیس جمهوری ابراهیم رئیسی یک کارگزار کمحرف است که برای برخورد با مشکلات پیچیده، از قوه تخیل بیبهره است. غلامحسین محسنی اژهای، رئیس قوه قضائیه، بین فراخوان گفتگو با مخالفان و استفاده از تهدید، در نوسان است. سازمانهای امنیتی-اطلاعاتی پرمدعای حکومت، از پیشبینی قیام عاجز بودند و بعد نتوانستند با ابعاد آن کنار بیایند.
راهبرد خشونت افزایشی برای مقابله با اعتراضات سراسری تاکنون به مرگ بیش از ۵۰۰ نفر منجر شده، که برای ایجاد شهید کافی است اما برای منصرف کردن معترضان کفایت نمیکند. اعدام معترضان نیز به بیگانه ساختن مردم منجر شد و به نظر میرسد که جمهوری اسلامی موقعیت را باخته است.
تکیه و ادلمن که هر دو صاحب تالیفات کلیدی درباره ایران امروز هستند، در مقاله خود برای فارن افرز با اشاره به استدلالشان در مقاله ۲۰۲۰ میافزایند، آمریکا باید در ایران دنبال تغییر نظام باشد. این سیاست، هر نتیجهای داشته باشد، ممکن است برای جلوگیری از دستیابی حکومت ایران به بمب اتمی، تنها راه باشد و بتواند جلوی مداخله حکومت در امور داخلی همسایگان ایران را تا حدودی بگیرد. هر چند چشمه اصلی تغییر سیاسی در ایران، در داخل کشور است. معهذا، دولت بایدن میتواند برای کمک، تسریع و حتی راهنمایی روند تغییر، گامهای موثری بردارد.
نویسندگان مقاله به دولت آمریکا پیشنهاد میکنند که پایان مذاکرات احیای برجام را رسما اعلام کند و از هر گونه مذاکره با حکومتی که شهروندان خود را سرکوب میکند و همسایگان خود را بیثبات میسازد، پرهیز کند. اعلام علنی پایان مذاکرات دست دولت بایدن برای اجرای کامل تحریمها را باز بگذارد. هدفگیری مقامات دستاندرکار سرکوب برای تحریم بیشتر میتواند با ابراز حمایت علنی دولت آمریکا از معترضان و تلاش برای کاهش از قدرت سانسور همراه شود. نویسندگان مقاله از جمله توصیه میکنند با ارسال ترمینالهای ماهوارهای استارلینک، به مخالفان حکومت ایران کمک کند محدودیتهای اینترنتی را دور بزنند، و با استفاده از کانالهای نرمافزار تلگرام، اطلاعات دقیقتری در اختیار مخالفان قرار دهد.
آنها همچنین به دولت آمریکا توصیه میکنند که از اعتصابات کارگری به ویژه در صنایع کلیدی مثل نفت و گاز حمایت کند و یادآور میشوند که حمایت آمریکا از اتحادیههای کارگری لهستان جنبش همبستگی آن کشور را تقویت کرد.
تکیه و ادلمن عقیده دارند که هر چند نشانه سقوط در حکومت ایران ظاهر نشده اما میافزایند که انقلابها غیرقابل پیشبینی هستند. آنها مینویسند به خاطر مردم ایران و منافع آمریکا در منطقه، دولت بایدن باید یقین حاصل کند ایرانیانی که برای تغییر نظام، جان خود را به خطر میاندازند، در بازپس گرفتن کشور خود موفق شوند.
برگرفته از صدای آمریکا