امیر امیری
قوانین حرکت یک انقلاب ویژگی های مشترک بسیاری با قوانین جنگ دارد. جنگ هم یک مبارزه مداوم نیست، بلکه ترکیبی از رزم های منظم و نامنظم است. گاهی به نظر میرسد که میان نبردهای جنگی دوره های کم تحرکی وجود دارد و هیچ اتفاقی نمیافتد، اما همه چیز همچنان در جریان است و تنها قابل رویت نیستند. در جنبش انقلابی هم اگر چه ممکن است گاهی ایستا به نظر آید، اما انقلاب هم مانند بستر رودخانه همواره در حرکت است و دائماً به لایه ها و بسترهای جدید اجتماعی پیوند میخورد تا کامل و گسترده و نیرومندتر شود.
سیر یک انقلاب اجتماعی ترکیبی از اقدامات افقی، یعنی تدریجی و کم تحرک، و عمودی، یعنی ناگهانی و پر جنب و جوش میباشد. در هر دو روند اما، هسته اصلی تکاپوی انقلابی با انباشت کمی دستاوردهای انقلابی به سوی تغییرات کیفی در حرکت است. اهمیت درونی یک انقلاب و پویایی هسته اصلی آن از این دو متغیرهای وابسته و متکی به هم نشاط میگیرد و میتواند میزان شتاب یک انقلاب را، بسته به ساختار اجتماعی و بافت جمعیتی، کم و زیاد کند تا فرایند تغییرات انقلابی وضع موجود هموار و آسان گردد.
دلیل اصلی ناتوانی برخی در شناخت و بررسی درست موضوعات و رویدادهایی مانند انقلاب این است که آنها ساختارها و روابط عینی میان «تغییرات اجتماعی» و «انقلاب» را جابجا میکنند و پدیدههای کارکردی توسعه تدریجی در انقلاب را در نظر نمیگیرند. محتوای انقلاب در دوران مدرن تغییر کرده است و دیگر نمیتوان با مفاهیم سده های نوزده و بیستم در پی یافتن حلقه های عینی و ذهنی در پدید آمدن امور به تحلیل پرداخت. گرچه در مسیر شناخت روابط و بررسی ساختار انقلاب کنونی میتوان آن را با روشهای موجود تشریح و توضیف کرد و از دیدگاه تاریخی به معنای تأکیدی آن، یعنی به عنوان یک تحول سیاسی کامل دریافت.
بی تابی کسانی که تب تندشان خیلی زود به عرق سرد ناامیدی و بنبست ذهنی فرو مینشیند از این رو است که آنها فرایند انقلاب را تنها در عامل خیابان جستجو میکنند و با جلوت و خلوت شدن خیابانها آن را به افت و خیز فرایند انقلاب نسبت میدهند.
برای قشرهایی از جامعه که انجماد فکری ساکن همیشگی روح و روانشان بوده است، ذوب شدن یخ بیتفاوتی فرایندی تدریجی است و ابتدا باید روند تغییرات کمی به دگردسی کیفی صورت گیرد تا تضادهای عمیقی که در ذهن شان وجود دارد به صورت شکاف های هویتی ظاهر گردند. در این روند نه فقط خود انقلاب، بلکه خوانش و برداشت از گفتمان آن، سرانجام ذهنهای منجمد را متحول و به سمت انقلاب سوق خواهد داد که اهمیت بسزایی در پویایی و رشد آن دارد.
پیوندی که در جامعه و میان مردم در نردبانی از تعلقات ملی از نظر اهمیت و سلسله مراتب بوجود آمده است به قدری روشن و رسا محتوای انقلاب و انگیزههای تغییرات ریشهای و همه سویه را ارائه داده است که سوء تفاهم ها در امر ملی هر روز بیشتر برطرف میشود و عده بیشتری لباس انقلابی بر تن میکنند. قشر خاکستری جامعه نیز بزودی مسافر قطار براندازی خواهد شد و متوجه میشود که تغییرات ظاهری و ساختگی در چهارچوب رژیم آدمکش اسلامی به هیچ وجه نمیتواند جایگزین یک دگرگونی همه جانبه و ریشهای گردد و تنها با لغو نهادهای منسوخ شده و تأسیس نهادی جدید و مطابق با نیازهای مردم، کشور در مسیر توسعه و پیشرفت قرار خواهد گرفت.
پویایی ساختار درونی جنبش انقلاب کنونی نشان از اهمیت عناصر تشکیلدهنده آن دارد که با همه پیچیدگی های موجود اجتماعی، کمبود منابع، و عوامل محدود کننده، باز هم موفق شده است در کمترین زمان به تغییر پارادایم های ذهنی و مهمی در سیاست و فرهنگ دست یابد.
آرایش کنشگران میدانی که بر روی کمترین مخرج مشترک ممکن ساخته است (قابل توجه سیاسیون پر مدعا و بی خاصیت برون مرزی)، توانسته است هم تعارض و شکافهای درونی رژیم را افزایش دهد و هم پیوندهای مختلف قومی، زبانی و گروهی را حول هویت ملی و فرهنگ مشترک برجسته و مستحکم تر کند و فراتر از معیارهای دست و پا گیر، سبک سیاسی بسیار خلاقانه و موفقیت آمیزی برای جهت گیریهای استراتژیک و دستیابی به اهداف پرورش داده است.
از مهمترین ویژگیهای تعیینکننده این انقلاب این است که توانسته است با پایان دادن به وقفهای که با انقلاب اسلامی در تداوم تاریخی ایران بوجود آمده بود پایان دهد و اکنون با واژگون ساختن تفکرات ایران بر باد ده و تغییر جهت، نقطه عطفی آغاز شده است که آینده را تعیین میکند. پیش نیاز تغییرات اجتماعی و دگرگونی ذهنیت ها دیگر نه بر اساس الگوی دین و سنت مهمل و نه بر مبنای تقلید از چرندیات سوسیالیسم معکوس و مارکسیسم ـ لنینیسم تخیلی، بلکه با توجه به جایگاه تاریخی و فرهنگی ایران و بر اساس نیازهای راهبردی یک کشور اثرگذار و خلاق انجام خواهد گرقت.
با وجود این جنبش انقلابی چه در گفتمان سیاسی و چه در عمل سیاسی نیازمند عوامل مکمل برون زاست تا قابليت های راهبردی خود را ارتقا دهد و خود را در مقابله با سیاستهای خشونت آمیز رژیم خون آشام واکسينه کند. عوامل درون زایی که در صد روز گذشته به آسانی ابداع و تولید میشد اکنون به علت تهديداتی که رژیم درمانده برای بقایش به آنها متوسل میشود، خطوط ارتباطی و راههای انتقالی را تا اندازهای ناهموار کرده است. هیچ انقلابی نمیتواند تنها بر مبنای الگوهای درون زا موقعيت خود را تثبيت کند و با افزایش ظرفیتها به نتایج دلخواه برسد. هر اندازه نشانههای افول رژیم نکبت اسلامی بیشتر ظاهر شود نیاز به بهره گیری از سازوکارهای برون زا برای نقش آفرينی مردم در روندهای مديريتی و مهار حوادث بیشتر خواهد شد. اینها بخشی از ضرورت قدرت سازی مردم در برابر مخاطراتی است که رژیم درمانده در آینده ایجاد خواهد کرد.
سیاسیون برونمرزی، بدون توجه به این انگاره ها، تنها در پی بارتاب آنی به نیازهای جنبش انقلابی هستند و بدین سان پیامدهای آتی در گسترش و پیشرفت انقلاب ملی نادیده انگاشته میشود.
چنین درجا زدنهایی اراده سیاسی برای استفاده به موقع از ابزارهای مناسبی که در دسترس هستند را تحت محدودیت قرار میدهد. البته از کسانی که بتازگی عشق «رهبر شدن» مست و مدهوش شان کرده است، بیش از این هم انتظاری نیست.
با این حال و بر خلاف همه انتظارات، جنبش انقلابی ادامه دارد و در حال گسترش است. نیروی محرکه این انقلاب خشم غیرقابل تصوری است که علیه رژیم به بنبست رسیده اسلامی وجود دارد. جامعه ایران امروز با قطبی شدن باورنکردنی مشخص میشود. پیوستن مردم در پیاده روها به جوانان در خیابانها و پس از آن شکلگیری اعتراضات فزاینده و راهپیمایی های میلیونی برای در هم شکستن گنبدهای جهل و جنایت و فساد تنها یک مسئله زمانی است.
انقلاب ملی هنوز هم ذخایر قابل توجهی برای گسترش دارد. دورخیز انقلابی برای فعال سازی این ذخایر به زودی برای نبرد نهایی و تبدیل به سیل خروشان بسیج میشوند.
ما در حال حرکت به سوی یک هزاره تازه و نوزایی ملی هستیم، به سمت پایان الگوی اسلام سیاسی و چپ وابسته و مبتذل، که ایدههای آنها در صد سال گذشته هم دستور کار عشوه گران سیاسی را تعیین میکرد و هم چرخ تاریخ را به زیان ایران جابجا کرد.
انقلاب ملی مرحله پایانی این چرخه قدیمی و منسوخ شده در جامعه آخوند زده ماست که باید برای کوتاه کردن رنجها و تسکین دردهای زایمان بعدی آن را به تاریخ سپرد تا چرخه جدید سیاسی بر اساس نیازهای راهبردی و شرایط تاریخی ایران تجلی یابد و توسعه و پیشرفت دوباره به ریل خود بازگردد.