نقطه
این جملهی اخیر شاهزاده رضا پهلوی، که «بود یا نبود شیر و خورشید بر پرچم، مسئلهی حاشیهای است و مسئله اصلی جان زندانیان سیاسی و آزادی آنهاست»، دلیلی جز انگیزهی پویا را دلالت نمیکند. این جمله، جملهای عادی نیست؛ یکی از بدیلهای رهبریت برای ایران انقلابی امروز، با اینکه طرفدارانش، بر سر «شیر و خورشید» در توییتر غوغا و گردباد آفریدهاند، یک بار دیگر کار ساختارشکنانهای را جرات ورزید و دعوای بر سر پرچم را حاشیهای انگاشت.
زمانیکه برای ورود به یک جریان پیچیده و بررسی و تحلیل آن و در دست داشتن خروجی نسبتا خوبی، دچار تعلل و تردید میشویم، گاهی ناچار میشویم، ابدا به جریان نزدیک نشویم و آن را به بالهای زمان بسپاریم تا پخته گردد. کم نیستند در دنیای ما مدافعان و میانجیهای صلح، که بارها به دعوت برای مذاکرات صلح فلسطینیها (اعراب) و اسراییل پاسخ منفی دادهاند. دلیل این انصراف از آزمودن کارشناسی خود را، مناسب ندیدن شرایط و انگیزهی فلسطینیان و اسراییل برای دستیابی به «صلح»، بیان نمودهاند. ولی، با گذر زمان و دگرگون شدن شرایط و انسانها نیز، امروز میبینیم که انگیزه اعراب، فرای انگیزههای فلسطینیها کار میکند. اسراییل که سالها به برنامهریزی توطئه علیه اعراب متهم میشد؛ که قرار سرزمینهای خود را در خاورمیانه با خراب شدن زیرساختهای کشورهای مسلمان، گسترده سازد، امروز با قویترین و حتی پدرخواندهی کشورهای مسلمان یعنی عربستان سعودی، به عقد تفاهمنامهی دوستی و روابط سیاسی مبادرت میورزد. این همان انگیزهی تازه است. شرایط جهان و استراتژیهای حاکم بر قدرتهای بزرگ جهان، اسراییل را نیز متفاوت ساخته است.
آری، انسان از جا بر نمیخیزد، مگر با انگیزه و به آسمان زل نمیزند جز با انگیزه. اینکه ما هر روزمان را به روزمرگی پشت سر میگذاریم و در چرخشی از تکرار مسائل میزییم، از انگیزه ما میگوید. اما برای ایجاد تغییرات و رسیدن به شرایط مطلوبتر باید انگیزهی نو در ما رشد کند. نبود انگیزه و شرایط مکفی زمان و مکان، دیگران را نیز برای یاری بسوی ما نمیکشاند، زیرا تا در اندیشهی ما، خواست به حرکت جدید زاییده نگردد، همکاری فایدهای ندارد.
اعتراضات شهریور ۱۴۰۱ که به سرعت نام انقلاب بر خود پوشاند، برای همگان پیامی آشکار از این واقعیت داشت که مردم ایران از شرایط جاری و حاکم بر آنها به تنگ آمدهاند و خواهان دگرگونی بزرگی هستند. امروز که بیش از ۱۰۰ روز از آغاز این اعتراضات میگذرد، انگیزهی مردم برای قطع کردن دست جمهوری اسلامی از ایران، در داغترین و خروشانترین روزهای خود میباشد و از سال ۵۷ به اینسو همانند نداشته است. مردم مصمم هستند و راهکارهای جدیدی را برای مبارزه و اعتراض میجویند. از این واقعیات بدیهی و قابل لمس که بگذریم، آنچه که دلیل نگارش این یادادشت شد این پرسش است که انگیزه خواص سیاسی اپوزیسیون در چه حالت و جایگاهی قرار دارد؟
نگاه مردم در سال ۱۴۰۱
باید به این نکته نگاهی داشت که درد مشترک مردم ایران در سال ۱۳۵۷ که به انقلاب منجر شد، با امروز در انقلاب ۱۴۰۱ چه تفاوتهای تبارشناسی و بنیادین دارد. سال ۵۷ آنچه که ایران را بر علیه حکومت شاه شورانید، برای بسیاری از مردم همچون امروز ملموس نبود. خواص سیاسی، آنروزها پیشاپیش مردم حرکت میکردند. مردم، از نوفلشاتو و رفتوآمدهای به آنجا و دیدگاههای خواص سیاسی پس از دیدار با روحالله خمینی، منتظر راهکار و راهنمایی برای رسیدن به نقطهی سقوط حکومت پهلوی بودند. بسیاری از مردم حتی معنا و پسامدهای شعارهای خود را بدقت نمیدانستند. با نگاه از این زاویه، امروز، براحتی میتوان گفت که مردم سالهای انقلاب ۵۷ پیرو نخبهگان سیاسی وقت بودند. دردا، که مردم بدلیل نبود شبکههای اجتماعی و سیستم ارتباطات امروزین، شناخت کافی و حتی نسبی، از کنشگران سیاسی و خواص سیاسی نداشتند.
مردم انقلاب ۵۷ حتی از رفتار یکدیگر نیز آگاهی نداشتند. ابدا دختران ایرانی در سالهای ۵۵ الی ۵۷ فکر نمیکردند، فردای انقلاب، پسران محلههای آنها با زنجیر و چاقو به تهدید دختران، برای استقرار پوشش اسلامی، برخیزند. شخصیت «خودباور» و «خودبین» ایرانی، در زمان کوتاهی، واقعیت تلخ بخشی از فرهنگ ما را، به همهی ایرانیان و جهان نشان داد. روحالله خمینی و آخوندها از این ویژگیهای ایرانی، نهایت بهره را بردند و به جامعهی ایران گفتند: «شما کسی نیستید جز آنکس که با ما سازگارید!». در تمام زمینههای اجتماعی، اقلیت خشن و دگم انقلابی را به جان مردم ایران انداختند و سپس در زمینههای سیاسی به کار ساخت سیستم استبداد مذهبی خود همت گماردند. آنچه که تا به امروز ادامه دارد.
اما امروز، مردم ایران زیربناهای باور و رفتار خود را میشناسند، به یکدیگر احترام میگذارند و تمایز بین خودی- وناخودیهایشان از روی دین و ایدئولوژی نیست. حقوق زن و انسان، برایشان در صدر اهم خواستهها و رفتارشان جای گرفته است. حتی ریزشهای یکبارهی سلبریتیها و خواص را براحتی نمیپذیرند و آنها را بسادگی «خودی» نمیانگارند. نکتهی بسیار مهم اینکه، این رفتار مردم تابع پیامها و فرمانهای رهبر و خواص نیست.
از چند دهه پیش، مردم سالها خواص سیاسی را زیر نظر داشتهاند و همچنان بدون اعتماد کامل، حرفهای آنها را دقیق میشکافند و ارزیابی میکنند. سالها مدرک و سخن و سند گرد آمده است و مردم آنها را در ذهن دارند. زمان نوارهای کاست نیست، که وقتی تناقضها و دروغهای روحالله خمینی آشکار گشت، حکومت دست به نابودی آن مدارک برد. پیشتر در مقالهای بررسی کردیم که امروزه «رفتار» مدعیان رهبریت، بسیار مهمتر از حرفهای آنان است. اینکه، رفتار سیاسی افراد، تا چه حد پشتوانهی ایدهها و اسناد سیاسی آنها است، بسیار زیر نظر مردم است. قدیم، جلالآلاحمد مینوشت و شیفتگانش با کتاب او میزیستند. احمد شاملو میسرود و عاشقانش چشم به انتخاب او داشتند. نامهای چریکهای «قهرمان» از قداست و پاکی کمتر نمیآورد. و در ازای همهی این باور یکدست مردم به این خواص، کمتر از دههی از بهمن ۵۷ نگذشت، که خواص، قطرات آب لای انگشتان دست شستهشان را، به روی چهره مردم پاشیدند و گفتند: «من فریب خوردم»؛ تو گویی، جعبهی میوه را به خانه برده و زیرچین آن را دیده بودند. امروز، دیگر کسی نمیتواند فریب بخورد و کار که از کار گذشت و مملکتی برای چند صد سال فرسود، اظهار ندامت کند!
در سال ۱۴۰۱، شرایط کاملا متفاوت است. این تفاوت نه تنها متاثر از «جبر زمانه» است بلکه دارای ریشههای دگرگونی زیرساختی در «منیّت» ایرانی شده است. روامداری، باور به ارزش انسان، تمکین در برابر قدرت بزرگ زنان جامعه و ضرورت برابری حقوق زن و مرد، تلاش برای ساختن جامعهای سکولار و دموکراتیک و بازگشت به ارزشهای ملی و میهنی و حتی نگاه درست به حیوانات، در تمام «رفتار» اعتراضات سال ۱۴۰۱ مردم ایران دیده میشود و قابل ستایش است. مردم ایران، که بیش از دو دهه، برای درگیر نشدن با شرایط امروز جامعه، با دل بستن به وعدههای دروغین سیاسی، خود را آرام نگاه داشتند، سرانجام، به جایگاه راستین خود دست یافتند و دیدند که در چشم اصولگرا و اصلاحطلب و ولاییها اثری از این نگاه نیست و ددمنشان سنتگرای استثمارگر را با انسان هزارهی سوم قرار و مداری نباشد.
باری؛ در سال ۱۴۰۱، خواص ایران در پشت مردم حرکت میکنند؛ برای همین هم ریتم بازی سیاسی را از دست دادهاند.
درد مشترک مردم را باید فهمید!
امروز، آفریدن یا تاسیس رهبر و رهبریت برای مردم ایران، کار هر کس و گروهی نیست. کاری بسیار دشوار است. بزرگترین مشکل در ائتلاف نیروها نیز همینجاست. با اینکه دستورالعملهای فراوانی در هفتههای گذشته دیدهایم، اما همچنان حرکت کوچکی هم دیده نمیشود! حتی سازمانهای سیاسی کردستان ایران هم، پس از مشاهدهی روند این اعتراضات و شعارهای درون ایران، آرام گرفتند. این سازمانها که بسیار مطمئن و آماده به عمل مینمودند، آرام گرفتند و تندروهایشان را به آرامش دعوت کردند. میانهروترین شخصیت سیاسی خود را، عبدالله مهتدی، که «ایراندوست» است، به میدان میفرستند. حجم پرچمهای «کردستان» در تظاهرات کمتر شدند.
سازمان مجاهدین، که تظاهرات چند ده هزار نفری با سرمایههای سنگین راه میانداخت، کجاست؟ سکوت مطلق! بی اشارهای کوچک به مسئلهی روسری! زیرا این سازمان باوری به خطوط بالا نداشت و حتی در مخیلهی سمپاتهایش نمیگذشت که شعار ساختهی کردهای ترکیه، «ژن، ژیان، ئازادی» بر زبان مردم ایران طوفان آفریند! عقب ماندن از جریان خروشان اندیشهی انسان ایرانی را، اینجا میتوان دید.
هرچند که تمام سنیمذهبهای ایران، در دوران ستم جمهوری اسلامی ایران، از ستم مضاعف رنج بردهاند، و هرچند که نفس جنایتکار و خونریز جمهوری اسلامی ایران، هیچ جا چون در کردستان خود را نشان نداده است، اما با این همه، همگرایی و همدردی مردم ایران، امروز قابل مقایسه با سال ۵۷ نیست. مردم ایران یکدیگر را بهتر میشناسند و درد مشترک آنها با درد مشترک سال ۵۷ تفاوت بسیار دارد. ترس از جنگ داخلی، فقط، بنا به خیال خوش خواص تجزیهطلب، در دل تهرانی و اصفهانی نیست! مردم سنندج و زاهدان و اهواز هم از جنگ داخلی وحشت دارند و حاضر نیستند گریهها و شیون و مرگ کودکان خود را ببینند تا خواص تجزیهطلب در رسانهها و توییتر، پرکار و بیخواب گردند. مردم سنی ایران نیز از سرنوشت عراق و سوریه و یمن برای آیندهی فرزندان خود درس آموختهاند. مردمان ایران، دیگر نه قوم هستند، نه ملیتهای متفرق، و نه ایدئولوگهای بیمنطق! ایران از همیشه یکپارچهتر مینماید. مردم ایران، دلشان دیگر برای آرزوهای سیاسی جمهوریخواهان و پادشاهی خواهان وچپها نیز نمیتپد. «خدایش بیامرزد» هر که مرده و میپندارد زنده است. امروز، زنده بودن نخبهی سیاسی، به پویش و انگیزه کار گروهی و مردممدارانه بند است. تمام شد زمان برنامههای دههها پشت تلویزیون نشستن و از آرمان خود گفتن! زمان ِ کار تشکیلاتی همگرا و همهگیر فرا رسیده است. هر چه نام بزرگتری در شبکهها و رسانهها باشی، انگیزه و قدمهای تو برای خزیدن به کار تشکیلاتی، نشان از عشق تو به ایران دارد و بس!
اعتراضات خارج از کشور قابل ستایش هستند
خوشبختانه، تظاهرات مردمی در خارج از کشور و در حمایت از اعتراضات ایران، و مستقل از سازمانهای خارج کشور، جدا باعث شگفتی و دلگرمی بود. ایرانیان خارج از کشور نشان دادند که یکپارچهتر و منظمتر از قبل به اعتراضات مردم درون ایران باور دارند و آنها را کاملا صمیمانه ارج مینهند و همصدای خواستهی جوانان کشور هستند. این اعتراضات دور از کنکاشهای توییتری و شبکههای اجتماعی ایرانیان، با شور و با نگاه به افقی همسوی افق ایران سامان یافتند و ارزش زیادی برای خواستههای نسل امروز درون ایران قائل شدند. هرچند در اوائل باید نگران نفوذ لابیهای جمهوری اسلامی بدرون این اعتراضات میبود، اما سنگینی کمیتی و کیفیت نگاه سیاسی معترضین خارج از کشور، بسرعت لابیها را مردود نمود و از داخل به آنها فرمان «عقبگرد» داده شد.
رسانهها، با آشفتگی نسبی، اما در برخورد با شوک اعتراضات ۱۴۰۱، خوب عمل میکنند. رسانهی آزاد و مستقل (کجا پیدا میشود؟) کارش سپردن میکروفون به همهی طیفهای سیاسی است، رسانهای که دستچین نماید، رسانهی قابل اعتماد نباید باشد. رسانه، حتی اگر اندیشه و جهت سیاسی «من» را باز گو نماید، رسانهی دنیای آزاد نیست.
هشیاری در برابر رژیم، وظیفهی کیست؟
مردم ایران باید بسیار مراقب بازیهای مخوف و بیرحمانهی رژیم باشند. کار و وظیفهی اصلی آنها اینست! سناریوهای رژیم برای ابقای عمر خود حتی تا دهسال کم نیستند! چنانچه اعتراضات طولانی شوند و روند فروریختن سیستم اداری کشور ادامه یابد، بجاست نگرانیها و دغدغههای مردم را تک تک بیاندیشیم:
اینکه رژیم کشور را بسوی جنگ داخلی نبرد از نگرانیهای بزرگ مردم است.
اگر اعتراضات خیابانی ادامه یابند و به سردی برخی بیانجامند، اینکه سناریوهای «ائتلاف داخلی» و اینبار با طیف تندروتر اصلاحطلبان در داخل و خارج، به کمک رژیم نیاید، نگرانی بزرگیست.
اینکه سلبریتیهای برگشته از رژیم و فعالین سیاسی و اساتید دانشگاه، بیشتر روانه زندانها نگردند و صدای مردم کم طنینتر نشود، مسئلهی کوچکی نیست.
اینکه ورود ارتش به نفع رژیم و در تبانی با خواص داخل و خارج، نیروی انقلاب ۱۴۰۱ را مسموم نسازد و کار را از دست مردم خارج نسازد، از نظر دور نیست.
انگیزه، باید برای دگرگونی، پویا باشد. این جملهی اخیر شاهزاده رضا پهلوی، که «بود یا نبود شیر و خورشید بر پرچم، مسئلهی حاشیهای است و مسئله اصلی جان زندانیان سیاسی و آزادی آنهاست»، دلیلی جز انگیزهی پویا را دلالت نمیکند. این جمله، جملهای عادی نیست. اینکه یکی از بدیلهای رهبریت برای ایران انقلابی امروز، با اینکه طرفدارانش، بر سر «شیر و خورشید» در توییتر غوغا و گردباد آفریدهاند، یک بار دیگر کار ساختارشکنانهای را جرات ورزد و دعوای بر سر پرچم را حاشیهای انگارد، از پویش برای هدفی بزرگ میگوید. امیدواریم، فردا، خواص اپوزیسیون، به نقد او برنخیزند و نخواهند سره و ناسرهی مفهوم «پرچم» را به همه یاد بدهند. میفهمیم! که پرچم برای مردم یک کشور چیست و تا چه اندازه مهم است. اما ایران، کشوری که سالهاست دست حکومتی ایدئولوگ گرفتار است؛ کشوری که سالهاست پایگاه اهداف زشت یک حکومت مذهبی است، که جهان پرچم جدید و سیستم سیاسی انقلابی آنرا قانونیت داده است. پس، ایران شرایط معمولی ندارد. ایران کشوری است که همسایگان آن، نیات خوبی برایش ندارند. نجات ایران، انگیزهی نو برای مبارزه تشکیلاتی را بیان میدارد؛ کندن نکبت و مصیبت جمهوری اسلامی ملایان از ایران، اصل و قرار اول همهی ما باید باشد. ایران قبل از جمهوری اسلامی بوده و پس از آن هم خواهد بود، به شرط اینکه، این رژیم مخوف هر چه زودتر دستش از انسان، سرزمین، آبها، جنگلها و کوههای ایران قطع گردد.
فرودی برای پرواز
انگیزه نو، دگرگونی میآفریند؛ به آسمان زل زدهام و صدای تیک تاک عقربهها میآید. هزاران بار. نمیخواهم جز این باشم. لذت این ایستایی، بالاست. تشنهام میشود. پشت میز خود مینشینم، به عکس «شاملو» بر دیوارم مینگرم، سیگاری روشن میکنم، کامپیوترم را میگشایم تا بنویسم، و برای سایتی پر خواننده بفرستم! اما با کدام انگیزه؟ آیا در من انگیزه نویی زاده شده است؟ آیا انقلاب ۱۴۰۱ در من، ساختاری از ساختارهای قبلیام را شکسته است؟ یا من همچنان درست میگویم؟؛ من، همچنان جمهوریخواه، مصدقدوست، شاهدوست، سوسیالیست باقی ماندهام و دست از اصول خود بر نمیدارم!
ائتلافی که از آن سخن میگوییم، با این عناصر موجود و خردههای دیرین ساخته نخواهد شد. امروز، ائتلاف سیاسیون باید پشت مردم ایران حرکت کند. نظم خود را نشان دهد، دگرگونی در رفتار و کنش خود را به نمایش گذارد. نبود انگیزه، برای «کارتشکیلاتی» سیاسی را، از خود بیرون نماید و انگیزه در خود بیافریند. زمان، زمان کار تشکیلاتی و با هم است. امروز، نشان دهیم که در ما نیز اعتراض میجوشد؛ که هیچكس نمیتواند همیشه «معترض» باشد.
۲۴ دسامبر ۲۰۲۲