آرسن نظریان، کمال ارس
در فاصله چند روز دو جوان معترض ۲۳-۲۲ ساله، محسن شکاری و مجیدرضا رهنورد، به حکم بیدادگاههای جمهوری اسلامی اعدام شدند. علیه شمار دیگری از معترضان دستگیر شده تقاضای حکم اعدام و مجازاتهای حبس طولانی شده است. موج اعتراضاتی که این جوانان و صدها هزار شهروند دیگر را در سراسر کشور به خیابانها کشاند عمدتا با قتل مهسا امینی در ۲۵ شهریور گذشته آغاز شد. اکنون جمهوری اسلامی با دست زدن به این اقدامات جنایتکارانه درواقع علیه مردم ایران اعلان جنگ داده است.
نسل جوان، نسل سوم انقلاب، درواقع تاوان اشتباهات پدربزرگهای خود را میدهد. این نسل نسلی است امروزی، از طریق فضای مجازی به تقریبا تمام رویدادهای کشور خود و جهان آگاهی دارد، اساسا معترض است و در برابر سرکوب ترس از خود نشان نمیدهد. با وجود ضرباتی که متحمل میشود، باز نمیایستد و تا آنجا که مشاهده میشود و میتوان گمانهزنی کرد بنای باز ایستادن هم ندارد و میخواهد تا آخر پیش برود.
درواقع چارهای هم جز این نیست. جمهوری اسلامی باید کنار برود و متاسفانه در فراگرد حذف این نظام، قربانیان دیگری هم در راه خواهند بود. تا رسیدن به مرحله اعتصابات عمومی که میتواند کمر نظام را بشکند و آن را وادار به عقبنشینی کند، ادامه اعتراضات، اطلاعرسانی وسیعتر و افشاگری در سطح جهانی برای افزایش فشار بینالمللی، میتواند از اقدامات سبعانه جدید نظام و از شمار قربانیان بکاهد. باید توجه داشت که برخلاف کشتار ۸۸ که در سکوت خبری تقریبا کامل صورت گرفت، امروز چنین چیزی امکانپذیر نیست. اعدامهای انفرادی بیشتر به قصد ترساندن و آزمایش واکنش مردم و جهانیان انجام میگیرد. هرچه اطلاعرسانی گستردهتر و استفاده از وسایل ارتباط جمعی کارآمدتر باشد، به همان میزان کارآیی نظام در سرکوب ضعیفتر خواهد شد.
بحثی نیست که در یک حالت انقلابی بسر میبریم و قرار است این راه را به شیوه خشونتپرهیزی تا به آخر ادامه بدهیم. همینطور، بحثی نیست که در انتها، قشر جوان و زنانی که بیشتاز این جنبش بودهاند حرف آخر را خواهند زد. اما ما خارجنشینان چه وظیفه یا وظایفی داریم. البته، اولین وظیفه ما حمایت هرچه بیشتر از جنبش داخل از طریق اطلاعرسانی، افشاگری جنایات رژِیم و در صورت امکان کمکهای مادی است. غیر از آن، اما، به عنوان کنشگر و سازمان سیاسی این وظیفه را هم داریم که برنامهای برای مرحله گذار طرحریزی و آنرا به عنوان طرح پیشنهادی ارائه کنیم. در سطور زیر، سعی ما در ترسیم خطوط کلی چنین طرحی خواهد بود، بدون اینکه مدعی باشیم که حرف آخر را در این زمینه میزنیم.
واقعیتی است که خیزشهای فعلی با وجود گستردگی و خصلت افقی- شبکهای آن هنوز فاقد عنصر یا عناصر رهبری هستند. همانطور که گفته شد، اعتصاب همگانی میتواند کار نظام را یکسره کند، اما باز بدون رهبری اعتصابات مشکل به نتیجه مطلوب برسند، بلکه با دادن قربانیان زیاد ممکن است فروکش کنند یا به بیراهه بروند. طرح مورد بحث برای حالتی است که به هر دلیل خلاء سیاسی در کشور به وجود آمده و به وجود آلترناتیوی نیاز هست تا کشور به اصطلاح «بیصاحب» نماند و کنترل اوضاع از دست همه در نرود. فقط آلترناتیوی که متشکل از نیروهای عمده سیاسی حاضر در میدان باشد امکان و توان ایفای نقش در مرحله گذار را خواهد داشت.
هشدارهای راهبری و راهکاری
سیر عادی انقلاب حکم میکند که بعد از سقوط جمهوری اسلامی یک دولت موقت در رأس امور باشد تا شیرازه امور مملکت به کلی از هم نپاشد. حتی یک لحظه هم نمیتوان تصور کرد که دولتی، از هر نوع آن، در کشور وجود نداشته باشد و سرنوشت کشور به دست تودههای هیجانزده در خیابانها سپرده شود. از این منظر، زمان دست به دست شدن قدرت، حساس ترین مقطع در مرحله گذار محسوب میشود. تجربه گذارهای مختلف نشان میدهد که جابجایی قدرت، بسته به اوضاع و احوال ممکن است اشکال متفاوتی به خود گیرد. ممکن است فقط چند روز طول بکشد، یا چند هفته یا ماهها و بعضی اوقات سالها به طول انجامد.
همانطور که در انقلاب اسلامی دیدیم، در صورت آماده نبودن زمینه فرهنگی- سیاسی، اطمینان و یقینی نیست که هر گذاری خود به خود به دموکراسی منجر شود.
همینطور، اطمینانی نمیتوان داشت که گذار از نظامی اصلا به استقرار نظامی دیگر منتهی شود. امکان بروز هرج و مرج، جنگ داخلی، حمله نظامی خارجی، تجزیه کشور، روی کار آمدن یک دیکتاتوری از نوع دیگر و یا در بهترین حالت، روی کارآمدن آنچه که دولت ناکارآمد (failed state) نامیده میشود، سناریوهایی است که نمیتوان از نظر دور داشت. یک سازمان یا نیروی سیاسی مسئول باید بدترین سناریوها را پیش روی خود داشته باشد و برای پیشگیری و جلوگیری از آن اقدامات لازم را از قبل طرحریزی کند.
باز، لازم به یاد آوری است که بهترین طرحها تضمین صد درصدی برای موفقیت ندارند، چرا که اوضاع و احوال ممکن است هرآن تغییر یابد و به تطبیق سریع طرح با شرایط جدید نیاز باشد.
اما به هر جهت، باید برای وقوع همه حالات ممکن آماده بود و طرحی برای مقطع جابجایی قدرت، به عنوان طرح احتیاطی، ارائه داد.
نیروهای عمده سیاسی
امروز طیف وسیعی از نیروهای سیاسی بزرگ و کوچک با شناسنامهها، اهداف و برنامههای مختلف در عرصه سیاسی داخل و خارج ایران فعالیت دارند. در این طرح، ما به دو نیروی سیاسی که از نظر تاریخی در سپهر سیاسی ایران حضور فعال داشته و دارند، میپردازیم. این دو نیرو عبارتند از سلطنت طلبان و جمهوریخواهان که رقیب سیاسی یکدیگر هم به شمار میروند.
سلطنتطلبان طیف مهمی از نیروهای سیاسی را تشکیل میدهند که طی صد و اندی سال گذشته همواره قدرت را در دست داشتهاند. د ر برابر اینان، خیل وسیعی از نیروهای میانه و چپ با سابقه مبارزات طولانی در همه نظامهای سیاسی ایران از زمان مشروطیت تا امروز وجود دارند، که هیچگاه نیز قدرت سیاسی در دست نداشته و یا اصلا از آزادی عمل برخوردار نبودهاند. استثناهای این مورد دوره بعد از خلع رضاشاه در ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بوده است که به زمامداری ۲۸ ماهه دکتر محمد مصدق، بنیانگذار جبهه ملی ایران، پایان داد.
جمهوریخواهان کلا دو طیف سیاسی وسیع را در بر میگیرند:
– طیف چپ یکی از نیروهای سیاسی مهم ایران را تشکیل میدهد. نیروهای چپ امروزی اغلب در دیدگاهها سابق خود مبنی بر اعتقاد بر لزوم برقراری دیکتاتوری پرولتاریا تجدید نظر کرده و بیشترشان طرفدار جمهوری پارلمانی دموکراتیک و لاییک و مبارزه طبقاتی مسالمتآمیز در متن چنین نظامی هستند. این گروه از نیروهای چپ را «نیروهای چپ نو» مینامیم که گرایشهای سوسیال دموکراتیک قوی در آنها مشاهده میشود. شمار اندکی از گروههای حاشیهای چپ هنوز به مبارزه طبقاتی قهرآمیز تا رسیدن به نظام تکحزبی و برقراری جامعه بیطبقه معتقدند.
– طیفی که ما آنها را «نیروهای میانی» مینامیم، شامل جبهه ملی، حزب ملت ایران، نیروهای ملیگرا، نیروهای ملی- مذهبی که بخشی از آنان گرایشهای سوسیال دموکراتیک نیز دارند.
این دو طیف از نیروها، یعنی نیروهای چپ و نیروهای میانی را میتوان نیروهای جمهوریخواه نامید.
هماکنون شش حزب و سازمان سیاسی از شهریور سال جاری در مجموعه ای به نام «نهاد شش سازمان جمهوریخواه و دموکرات» گرد آمده و فعالیتهای مشترکی را انجام میدهند این سازمانها، به ترتیب حروف ا لفبا عبارتند از: اتحاد جمهوریخواهان ایران، حزب چپ ایران، حزب سوسیال- دموکرات و لاییک ایران، جبهه ملی ایران-اروپا، جبهه ملی ایران- سازمانهای خارج از کشور و همبستگی جمهوریخواهان ایران. گرچه گاه به گاه بطور قابل درکی اختلاف نظرهایی میان آنها برسر مسائلی پیش میآید، اما شش گروه توانسته است با وجود اختلاف به همکاری ادامه دهد.
نهاد شش جریان ظرف هشت ماه گذشته با صدور ۱۸ بیانیه، اعلامیه و فراخوان مهم چهرهای عموما مثبت از خود به نمایش گذاشته و انتظاراتی را در جامعه به وجود آورده است.
جبهه سلطنتطلبان- مشروطه خواهان جبهه منسجمی نیست. اقشار مختلفی از ایرانیان داخل و خارج که خود را سلطنتطلب و/ یا مشروطهخواه مینامند آقای رضا پهلوی را نماینده خود میشناسند، گرچه وی اعلام کرده است که نظام حکومتی ارجحشان جمهوری است. علاوه بر اینان، حزبی به نام حزب مشروطه ایران نیز وجود دارد که خواستار نظام مشروطه پارلمانی است، که شمار اعضا و هواداران آن در مقایسه با سلطنتطلبان احتمالا کمتر است. جبهه سلطنتطلبان – مشروطهخواهان از امکانات رسانهای وسیعی برخوردار است. علاوه بر این، در انظار اقشاری از مردم که از فقر و محدویتهای اجتماعی بی حد رژیم ولایت فقیه به جان آمدهاند مقایسه نظام ولایت فقیه با نظام پادشاهی سابق با آزادیهای نسبی اجتماعی آن زمان دارای مطلوبیت و جذابیتی است. به این موضوع در سطور زیر باز خواهیم گشت.
باری، چنین به نظر میرسد که در مرحلهای از سیر خیزش انقلاب جبهه جمهوریخواهان باید برای قاطعیت اقدامات براندازی به ائتلاف مقطعی با مشروطهخواهان روی آورد. این مرحله هماکنون با آغاز اقدامهای سبعانه مانند اعدام مخالفان توسط رژیم شروع شده است و ضرورت چنین ائتلافی هماکنون به شدت احساس میشود.
با شناختی که از نظام ولایت فقیه داریم، نظام به احتمال قریب به یقین به مقاومت در برابر تودههای معترض ادامه خواهد داد، ولو اینکه ریزشهایی هم صورت گیرد و عناصری از رژیم به مردم پیوسته باشند.
تا زمانی که جبهه واحدی از اپوزیسیون (حداقل از دو نیروی نامبرده در بالا) به وجود نیامده باشد، مشکل بتوان پایانی برای سرکوب و کشتار متصور بود. تداوم سرکوب و کشتار نیز میتواند بخشهایی از مردم را به مقابله به مثل وادارد، که این وضعیتی مشابه سرنوشت بهار عربی را در تصور ما پدید میآورد. البته، گفته خواهد شد که ایران غیر از کشورهای عربی است. این درست، اما نتیجه نهایی چیزی متفاوت از آن نخواهد بود، فقط ممکن است روند افول بهار ایرانی طولانیتر و حتی پرهزینهتر هم باشد.
بنابراین، ضروری است برای جلوگیری از در هم ریختن اوضاع و دررفتن کنترل امور از دست همه که وضعیت بسیار خطرناکی را میتواند پدید آورد، تدبیری از حالا کرد.
در این رابطه، جبهه ملی ایران- اروپا در سند سیاسی پلنوم مورخ ٢٧ اردیبهشت ۱۳۹٩ (١۶ مه ۲۰٢٠) طرحی مقدماتی در چارچوب برنامه سیاسی جبهه برای ایجاد نظام دموکراتیک و سکولار (لاییک) و انتخابات آزاد و شفاف ارائه نمود که در آن مشارکت نیروهای سیاسی مختلف ملحوظ شده است (…).
این طرح که «طرح هیات موقت» یا «طرح دولت در سایه» نامیده میشود، متشکل از نمایندگان طیفهای سیاسی مختلف اپوزیسیون باید باشد که تا رسیدن به مرحله انتخابات آزاد و شفاف برای تشکیل مجلس موسسان هدایت مرحله گذار از جمهوری اسلامی را میبایست بر عهده بگیرد.
در عمل، چنین «هیاتی» یا «شورایی» یا «دولت موقتی» از نمایندگان سازمانهای سیاسی فعال در میدان و یا اشخاص و عناصر شناخته شده و مورد اعتماد آنها تشکیل میشود.
طرح یادشده بر اساس این دیدگاه تهیه شده است که هیچیک از طیفهای سیاسی به تنهایی قادر به رویارویی با حکومت فاشیستمآبی مثل جمهوری اسلامی نیست.
بر این باوریم که اگر میان دو نیروی مذکور در بالا زمانی ائتلاف یا همگامی در برابر جمهوری اسلامی صورت گیرد، احتمال پیروزی و برکناری جمهوری اسلامی (بسیار) بالا خواهد بود. در غیر اینصورت، ممکن است با وضعیتهای نامعلوم و مخاطره آمیزی که در بالا شمردیم روبرو شویم.
باید توجه داشت که عناصر و نیروهای مشروطهخواه (از جمله آقای رضا پهلوی) دشمن جمهوریخواهان نیستند، بلکه رقیب سیاسی آنان به شمار میروند و دشمن همگی آنها جمهوری اسلامی است.
پلورالیسم به معنای پذیرش رقابت سیاسی، یعنی پذیرش وجود احزاب و سازمانهای دیگر در میدان فعالیت سیاسی، ادامه مبارزه سیاسی چه قبل و چه بعد از گذار و ایجاد برخی ائتلافها و مدیریت صحیح نیروهاست.
از نظر ما، جمهوریخواهان باید تلاش بیشتری به عمل آورند و هشیاری و درایت و دوراندیشی و انعطاف لازم را از خود نشان دهند تا بتوانند گزینه همسنگی را در جامعه به وجود آورند.
جمهوریخواهان باید ابتکار عمل در عرصه رقابت سیاسی را، نه با انتقاد و دشنام و ناسزاگویی به رقیبشان، بلکه با عمل ایجابی و نگاه به جلو و اعتماد به نفس، خود را به جامعه عرضه نمایند.
موانع موجود
از نظر ما دو مشکل وجود دارد که مانع نزدیک شدن و حتی گفتگوی جدی میان دو طیف جمهوریخواه و مشروطهطلب میگردد. در جبهه جمهوریخواهان دیدگاهها و مواضع سخت و به تصلب گراییده، چه در میان ملیگرایان و چه در میان چپها (حتی «چپهای نو») اندک نیست. برای بسیاری از این دوستان زمان در هفتاد سال پیش، یعنی زمان کودتای ۲۸ مرداد، متوقف شده و گویی از آن زمان نه در ایران و نه در جهان، اتفاق دیگری نیفتاده است. اینان چشمان خود را در برابر واقعیتهای روز بستهاند و به موقعیت و امکانات طرف مقابل با بیاعتنایی و حتی با تحقیر مینگرند. این طرز نگاه که حاکی از اعتماد بیش از حد به نیروی خود و ناچیز شمردن قدرت رقیب است میتواند بسیار مخاطرهآمیز باشد و میدان را برای طرف مقابل باز گذارد. چنین موضعی در واقع کمک به ادامه وضعیت موجود و تداوم عمر جمهوری اسلامی و یا تقویت گرایشها و حرکات پوپولیستی و استقرار نوع دیگری از دیکتاتوری فردی است.
مشکل دوم در جبهه سلطنتطلبان و به ویژه مشروطهخواهان دموکرات است. لازم است میان این دو تمایز قائل شد. سلطنتطلبانی که به ویژه خواهان بازگشت خانواده پهلوی به سلطنت هستند خود ادعای دموکرات بودند ندارند. بیشتر آنها نظام پادشاهی گذشته را با نظام جمهوری اسلامی مقایسه میکنند، به آزادیهای اجتماعی نسبی و مدرنیته ظاهری آن زمان اشاره مینمایند و بازگشت دیکتاتوری فردی گذشته را توجیه میکنند. با اینان، ما طبعا کاری نداریم، ولو اینکه در یک نظام کثرتگرا، برای آنان نیز حق آزادی بیان و فعالیت باید قائل باشیم.
اما سخن اصلی ما با مشروطهخواهانی است که میگویند دموکرات هستیم. اینان را ما در گروه «دموکراسیخواهان غیرجمهوریخواه» طبقهبندی میکنیم. اینان میگویند که ما خواهان یک نظام پادشاهی مشروطه مثل مثلا انگلستان یا سوئد هستیم، که پادشاه در آن سلطنت میکند و نه حکومت. صرف نظر از این سؤال که چنین نظامی در ایران با سابقه صد و اندی ساله دیکتاتوری تحققپذیر است یا نه- چون دو بار مشروطه داشتهایم و هر دو بار به دیکتاتوری در غلتیدهایم- این دوستان هیچگاه در مورد نظام دیکتاتوری محمدرضا شاه، نظامی که به شهادت دولتهای آمریکا و انگلستان با کودتا روی کار آمد و مشروطه را ساقط کرد، موضعگیری نمیکنند. این خودداری و اکراه پرسشها و تردیدهای موجهی را در مورد جدی بودن آنها در ادعای دموکرات بودن به وجود میآورد. اگر این هموطنان نیز مثل ما واقعا بر این باورند که بدون جبهه واحد نیروهای اپوزیسیون (به ویژه جمهوریخواهان و مشروطهخواهان) حذف جمهوری اسلامی امری ناممکن یا بسیار خطیر خواهد بود، بایسته است با پاسخ صریح و روشن به عنوان یک دموکرات واقعی این تردیدها را رفع نمایند تا امکانات نزدیکی و همگامی میسر و تسهیل گردد.
گرچه به عنوان جمهوریخواه به مزیت و تفوق نظام جمهوری نسبت به پادشاهی از منظرهای اخلاقی، اجتماعی و سیاسی اعتقاد داریم و سیر تاریخی نظامهای حکومتی نیز بر افول نظامهای پادشاهی در اکثر جوامع جهان و جایگزین شدن آن با نظام جمهوری شهادت میدهد، اما برای اینکه شرط دموکراسی بجا آورده شود و جای هیچگونه شک و تردیدی باقی نماند (For the benefit of doubt) در مقطعی از گذار احتمالا ناگزیر از انجام یک همهپرسی برای انتخاب نوع نظام خواهیم بود. چنین همهپرسی، البته فقط بعد از فروپاشی نظام کنونی و روی کارآمدن دولت موقت میتواند صورت گیرد.
به هرجهت، هر شکل نظامی که در نتیجه رفراندوم یا از طریق انتخابات مجلس موسسان روی کار آید، نظامی کثرتگرا خواهد بود که در آن احزاب سیاسی با هدفها و برنامههای متفاوت حق فعالیت آزاد خواهند داشت.
در چنین برههای از زمان، بلوغ سیاسی و آمادگی برای حداقلی از تفاهم و ائتلاف میان نیروهای اپوزیسیون و رهبران سیاسی عامل اصلی در ترسیم سیمای سیاسی آتی ایران خواهد بود. بدون چنین تفاهم و توافقی دوره گذار کاملا غیرقابل پیشبینی و پرمخاطرهای در پیش خواهیم داشت و اوضاع انفجارآمیز فعلی در اختیار عناصر و گروههای تصادفی رها خواهد شد. برای پیامدهای احتمالی چنین وضعیتی ما همگی، جمهوریخواهان و مشروطهطلبان، هر دو در برابر تاریخ مسئول شناخته خواهیم شد.
وظایف دولت موقت بطور مختصر:
۱- حفظ نظم عمومی، تمامیت ارضی کشور و همبستگی ملی؛
۲- حفظ دستگاههای مدنی دولت، تامین ادامه فعالیت وزارتخانهها، سازمانها و ادارات دولتی و موسسات عمومی؛
۳- حذف دولت شرعی، سازمانهای موازی و انگل، از بیت رهبر گرفته تا دادگاهای شرع و انبوهی از سازمانهای رانتخوار؛
۴- برچیدن سپاه و سازمانهای وابسته به آن و ادغام آنها در ارتش ملی؛
۵- برگزاری همهپرسی- انتخابات مجلس موسسان برای تعیین نوع نظام حکومتی.
در مدت تصدی دولت موقت، که در حالت عادی عموما از شش ماه تا یکسال یا بیشتر ممکن است به طول انجامد، احزاب و سازمانهای سیاسی و مدنی فرصت خواهند داشت که برنامههای خود را به مردم ارائه نموده و گزینش خود را به رای مردم بگذارند.
پس از تنظیم قانون اساسی، دولت جدید طبق موازین تدوین شده در این قانون تشکیل و ماموریت دولت موقت خاتمه خواهد یافت.
پاینده ایران
--------------------
*آرسن نظریان و کمال ارس هموندان جبهه ملی ایران- اروپا هستند.
برگرفته از کیهان لندن