علیرضا نوریزاده
باد شرطه بهجز از موجموج جمعیت شما زنان و جوانان آزاده و شجاع ایرانزمین برنمیخیزد تا کشتی در حال غرق رژیم جهل و جور و فساد را در هم بشکند. کشتی در حال غرق شدن است؛ مسئله زمان غرق شدنش را نیز شما دلاوران تعیین میکنید. خیز آخر باید با حضور همه شما در یک روز یا یک شب انجام گیرد. تسخیر صداوسیمای فریب، بیت مبارک، مجلس شورای اوباشان، خبرگان در خواب و مجمع تشخیص خیانتکار کار را به قول عزیزان افغان، فیصله خواهد داد.
معروف است از کشتی در حال غرق نخست موشها فرار میکنند؛ اما در جمهوری ولایت فقیه، موشها آخرین خواهند بود. محمد خاتمی چهار نامه به ولیامر مینویسد؛ ولیامری که سه شاهی قبولش ندارد و آخرش التماس میکند که ای نایب امام غایب! بیا و خودت کار را به سامان برسان و یادش میرود آن روز که محبوب بود و با بالاترین آرا به کاخ ریاستجمهوری رفت، چند نوبت به آقا التماس کرد که بیا و خودت رهبر اصلاحات شو، ما در خدمتت دستبهسینهایم: چون دایره ما ز پوستپوشان توییم/ در دایره حلقهبهگوشان توییم/ ار بنوازی ز دل خروشان توییم/ ور ننوازی زجان خموشان توییم. اما سید علی آقا که در آن روزها ملت با انتخاب خاتمی و دهانکجی بزرگ به او حالش به ببری کاغذی میمانست که مجلس اصلاحات آتش به جانش زده بود، به خاتمی گفت که شما با اصلاحاتتان حال کنید، بنده هم ناظرم تا پایان ماجرا را شاهد شوم؛ و پایان ماجرا اشک خاتمی بود و ظهور تحفه ارادان، محمود احمدینژاد.
بهزاد نبوی همچنان دلبسته جمهوری ولایت فقیه و حضرت امام است و حسین دهباشی در توییتی قربان صدقه رهبر میرود که از این بهترش را نداریم. در این کشتی در حال غرق شدن چند نوع آدم داریم و ذوبشدگان در ولایت جهل و جور و فساد که دو مجموعهاند؛ نخست کسانی چون قالیباف و شمخانی و رستم قاسمی (که اخیرا راهی دیار عدم شد) که بعد از رویدادهای ۱۳۸۸ (جنبش سبز) با ارسال اهل و بعضا دو و سه عیال به مالزی و انگلستان و کانادا و استرالیا و... بساط زندگی مجلل را پیشاپیش چیدند و حالا نیز منتظرند که چاوشی بانگ رحیل بردارد تا آنها شال و کلاه کنند که وقت رفتن است.
جمع دیگر ذوبشدگان ولایت بیخیال خارجاند. آنهایی که ۴۳ سال است بهشت را در وطن تجربه کردهاند و از عمرشان چیز زیادی نمانده است؛ پس با سید علی آقا میمانند، رحیم صفویوار حراستش میکنند، ولایتیوار و حدادگونه مجلس عصرانهاش را روشن میکنند و نبات و باقلوا و دیشلمهاش را میخورند و مینوشند تا به لقاءالله نزول اجلال کند. آنگاه تصمیم میگیرند که «بودن یا نبودن؟»
در مجموعه بعدی، ۸۰ درصد پایوران رژیم جای گرفتهاند که دله دزدیهایشان در حد ماشین و خانه بوده است. اینها از فردا وحشتزدهاند. کسانی چون قضات و کارکنان قوه قضاییه، افسران نیروی انتظامی، فرماندهان رده دوم سپاه، فرماندهان بسیج، نمایندگان مجالس نظام و شماری از وزرا که در آلودگی و جنایت دستی داشتهاند؛ اینها با دلهره میخوابند و گاه از طریق دوست و آشنایی بچهها را به ترکیه میفرستند تا با هویت جعلی که پدر جور کرده است، تقاضای پناهندگی کنند. بعضی از آنها را از دور و نزدیک میشناسم.
جمعی نیز از رژیم دل کندهاند ولی راه وصول به مخالفان را نمیشناسند؛ در عین حال اطمینانی هم به آنها ندارند. بچههای محلات بعضی از آنها را جذب کردهاند و پنهانی کمکشان میکنند. قتل محسن شکاری و مجید رضا رهنورد به شکل اعدامی وحشیانه تزلزلها در این جمع و دسته اول ذوبشدگان را بهسرعت افزایش داد. خروج محمد سرافراز، رئیس سابق صداوسیما، منتخب رهبر و رفیق گرمابه و گلستان مجتبی خامنهای و حمله شدید او به رژیم و تماس حداقل ۹ تن از سفرا و دیپلماتهای ارشد نظام با نمادهای مبارزه در خارج ابعاد تزلزل (در ماندن با نظام) و ترکهای بیشتر بر بدنه کشتی در حال غرق را آشکار کرد.
در آغاز چهارمین ماه خیزش، وضع ارتش همچنان مبهم است. افزوده شدن نام سرلشکر موسوی، فرمانده ارتش، و کیومرث حیدری، فرمانده نیروی زمینی، به فهرست سیاه جنایتپیشگان در آمریکا و اتحاد اروپا، به هیچ روی به معنای محکومیت ارتش نیست. بیش از ۲۵۰ هزار کادر درجهدار و افسر و ۱۸۹ تا ۲۰۰ هزار نیرو با درجههای سرباز، درجهدار، ستوان ۲ و ۱، اگرچه دوره عقیدتی-سیاسی و ایدئولوژی را گذراندهاند یا میگذرانند، اغلبشان در هوای ارتش زیستهاند. به یونیفرمشان بنگرید و آن را با یونیفرم سپاه و بسیج مقایسه کنید. ارتشیها سالها ریشی تنک میگذاشتند اما از سال ۱۳۸۲، بخشنامه سفتوسختی به ارتش ابلاغ شد که ارتشیها از سرهنگ به بالا باید ریش کامل بدون تزیین داشته باشند (یعنی گودی و برجستگیهای دور لپ را مشاطه نکنند) در درجات پایینتر، نمره ۴ برای نگاه داشتن حد ریش کافی است. دریادار حبیب سیاری، فرمانده سابق نیروی دریایی و معاون ستاد کل، از معدود امرایی است که ریش بهقاعده میگذارد.
در ارتش، واحدهای تجسس بسیارند. چهار سازمان در نیروی هوایی، چهار تا در نیروی دریایی، پنج سازمان در پدافند هوایی و ۱۱ سازمان در نیروی زمینی رفتار، افکار و ارتباطات فرماندهان، افسران و درجهداران و حتی زیرپرچمیها را کنترل میکنند. در چنین فضایی، از نیروهای ارتشی انتظار همدردی با مردم داشتن، عبث است؛ اما ارتش در درون میجوشد. تاکنون ۴۰۰ درجهدار و افسر یا بیشتر بازداشت شدهاند. جرم آنها همدلی با جوانان محلات و انتقاد از هیئت حاکمه درون پادگانها در کردستان، تمرد از دستور و غیبت از محل خدمت بوده است.
از مهر ۱۴۰۱ بیش از ۸۳۰ ارتشی به بهانه بیماری خود یا همسر و فرزندانشان، خود را بازنشسته کردهاند. ۱۱ درجهدار و یک ستوان پزشک وظیفه و ۷۷ سرباز وظیفه گریختهاند و به جز دو تن، بقیه تاکنون در خفا زندگی میکنند. ضمن ارائه آموزشهای دفاعی به بچههای محلات، دو درجهدار پزشکیار و یک ستوان یکم پزشک هم بچههای زخمی را یاری دادهاند. این آمار را از دو ارتشی آزاده که میشناسم، دکتر الف، بچههای محلات و مادر و همسر سه تن از فراریها دریافت کردهام. بیشتر آمار را بعدا سرهنگ ع که مقام مهمی دارد، تایید کرد و بعضی از این آمارها حتی در بولتن محرمانه ستاد کل برای فرماندهان در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۱ هم ذکر شده است.
در چهارمین ماه
به چهارمین ماه رسیدهایم. بعد از دو اعدام، وحشت از واکنشهای این بار «خشونتهمراه» به اعدامی تازه سیدعلی خامنهای را به تجدیدنظر در تصمیمش برای اعدام حداقل ۱۰۰ نوجوان واداشته است؛ اما این کافی نیست. هر نوع تزلزلی در ادامه خیزش، کمرنگ شدن تظاهرات خیابانی و تعدیل شعارها، به مرگ خیزش منجر میشود. دستاوردهای جنبش در درون و بیرون کم نبوده است. رژیم را همین هفته از کمیسیون مقام زن سازمان ملل بیرون کردند. نقش نماینده آمریکا در تصویب این طرح و استقبال بینظیر کامالا هریس، معاون جو بایدن، از این تصمیم، پیروزی بزرگی برای زنان و خیزش ملت ایران بود. با این حال نباید به این دستاورد بزرگ دلخوش کرد. سیدعلی و مجتبی و نوکرانشان بهراحتی از قدرت دست نخواهند کشید.
در چهارمین ماه، چند طرح باید به اجرا در آید. نخست آنکه تظاهرات شبانه– بهویژه – باید وسعت و ابعاد بیشتری پیدا کند.
هزینه نقطه پایان بر کتاب زندگی ولی فقیه و رژیم فاسد و جنایتپیشه و کودککش آن گذاشتن ممکن بیشتر از حالا باشد اما یک بار است. حضور دومیلیون هموطن در خیابان (حدفاصل شهناز و شهیاد/ میدان امام حسین تا میدان آزادی کنونی) تسخیر صداوسیما، مجلس شورای اسلامی و... سرعت دستیابی به پیروزی را به شکل اعجابآوری بالا خواهد برد. در خارج از میهن، باید فشار برای طرد دیپلماتهای رژیم، بستن جاسوسخانههایی چون مرکز اسلامی لندن، مسجد امام علی سوئد، مراکز اسلامی اتریش و پاریس، مراکز اسلامی و حسینیهها در کانادا، آمریکا و آمریکای لاتین در دستور کار جامعه بینالمللی قرار گیرد.
همزمان، چهرههایی که هویت اپوزیسیون گرفتهاند و هریک اعتبار و منزلتی یافتهاند، باید در این مرحله حساس «من» را سر طاقچه بگذارند و به «ما» بیندیشند. بدون هر نوع مجامله، برایم ثابت شده است که هیچ تجمعی بدون حضور شاهزاده رضا پهلوی به جایی نخواهد رسید. او نمادی از گذشتهای است که منهای بد و خوبش، جوانها و زنان ولو از راه فیلمها، نوشتهها و گفتهها، حسرتش را میکشند. در همین هفتههای اخیر، با هر یک از جوانان سرفراز میهن سخن گفتهام، اولین سوالشان درباره حال و روزگار شاهزاده بوده است. بزرگترها هم همینطور. دوستی شاعر و استاد از اصفهان گفت به ایشان برسانید که آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست/ هرکجا هست خدایا به سلامت دارش. ما منتظریم. چه میشد خویشتن کنار میرفت و حلقهای میدیدیم که در آن شهبانوی عزیز، مادر ایران، شاهزاده، گروه گذار، کومله، حزب دموکرات کردستان، همبستگی اهواز، نماینده شورای جبهه ملی، چهرههای تازه عرصه اپوزیسیون مثل آقای اسماعیلیون، خانم بنیادی، شیرین بانو عبادی و خانم سپهری از درون زندان وکیلآباد، خانمها نرگس محمدی، نسرین ستوده، سهیلا حجاب از زندانهای ولی فقیه و... حضور دارند. آن زمان خارجی جنبش را جدیتر میگرفت چون نمایندگانی بودند که فریاد ملت ایران و خیزش انقلابیاش را به گوش جهانیان برساند. به استاد شاعر و دوست هزارسالهام وعده دادم سخنانش را منتقل کنم و حالا بر بلندای ایندیپندنت فارسی به گوش جهانش میرسانم.
موضوع کمک و همراهی با اعتصابکنندگان در مرحله بعدی قرار دارد. در سال ۱۳۵۷، هم بازار جیب خمینی را پر میکرد هم سرگرد ابراهیم جلود، مرد شماره ۲ لیبی، که با ۵۰ میلیون دلار تقدیمی قذافی به نوفل لوشاتو میرفت؛ اما امروز بازار توان گذشته را ندارد؛ با این حال بسیارند ایرانیان ثروتمند در داخل و خارج کشور که با بخشش اندکی از دارایی خود، میتوانند خیزش ملت را به پیروزی نزدیکتر کنند. راه رساندن پول را هر ایرانی در این سالها آموخته است. از طریق دوستی، خویشی، آشنایی و در داخل کشور بسیار سادهتر.
باور کنید با گام نهادن به چهارمین ماه خیزش انقلابی ملت بزرگمان امید به زیارت خانه پدری بیش از هر زمان در دلم حضوری روشن پیدا کرده است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
برگرفته از: ایندیپندنت فارسی