بابک سینا
تا کنون رژیم جمهوری اسلامی توانسته با سرکوب شدید مردم ایران به حکومت خود ادامه دهد. فقدان اپوزیسیون متحد، نداشتن رهبری سیاسی و سازماندهی مردم و فعالین سیاسی سبب شده تا مردم ایران نتوانند از قدرت خود استفاده بهینهای برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی کنند.
سرکوب خیزشهای سالهای اخیر میتواند اندک اندک سبب یأس و ناامیدی در بین مردم شود. رژیم اسلامی بر این امر واقف است و تلاش میکند با سیاستهای گوناگون از انسجام و شکل گرفتن یک ساختار متحد با یک رهبری در اپوزیسیون ایران جلوگیری کند .
این سیاستها عبارتند از:
– ایجاد ترس و واهمه از تجزیه ایران
– جلوگیری از همبستگی همه اقشار مردم با یکدیگر
– جلوگیری از سازماندهی اپوزیسیون و ایجاد تفرقه میان آنها
– جلوگیری از داشتن رهبری اعتراضات و اپوزیسیون
– فرستان نیروهای خویش در بین اپوزیسیون
– عوامفریبی از طریق تبلیغات فراوان
با یک تجزیه و تحلیل از انقلابها در سرتاسر جهان و همینطور خیزشهای اخیر در کشورمان، ایران، در مییابیم که برای به پیروزی رسیدن یک انقلاب ملت بپاخاسته، میبایست پیششرطهایی وجود داشته باشد که در صورت نبود آنها، پیروزی یک قیام سالها به تعویق خواهد افتاد و یا اینکه با شکست مواجه خواهد شد.
برای براندازی رژیم تبهکار اسلامی و بازسازی یک ایران آزاد، آباد و شکوهمند، ما نیازمند پنج عامل هستیم:
۱- پایگاه اجتماعی میلیونی
۲- رهبری جنبش آزادیخواهانه
۳- ساختار سازماندهنده، پیشگام و فراگیر
۴- حمایت دولتها و مردم جهان
۵- حمایت مالی
پس از گذشت ۴۳ سال از حکمرانی رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی، ما شاهد نارضایتی اکثریت ملت ایران از این رژیم هستیم.
از سال ۱۳۹۶ هر ساله شاهد کنشهای خیابانی بودهایم این و این شاخص نشان دهنده این واقعیت میباشد که اگر چه موج نارضایتی گسترش یافته اما همواره رژیم منفور اسلامی توانسته هر خیزشی را با کشتار و زندانی کردن معترضین سرکوب نماید. اگر چه وجود پایگاه مردمی میلیونی عامل مهمی محسوب میشود اما این پایگاه مردمی گسترده، نمیتواند تنها تکیهگاهی باشد که بر بن پایهی آن بتوان انقلابی پیروزمندانه را در یک کشور به وجود آورد.
ما در سال ۱۳۸۸ بزرگترین راهپیماییها را در تهران و کلانشهرهای دیگر داشتیم اما رهبری جنبش سبز با مردم همراه نبود و تلاش کرد مردم را به خانه برگرداند. همچنین نبود دیگر عاملها مانند ساختار سازماندهنده موج نارضایتیها و عدم حمایت جهانی دولتها و مردم کشورهای دیگر سبب شد تا این خیزش سرکوب شود.
در تمامی این خیزشها عامل رهبری خیزش که بتواند با یک برنامه و استراتژی همه آحاد ملت را بهم متصل سازد و یک نیروی بزرگ و شکننده در برابر رژیم اسلامی به وجود آورد، وجود نداشته است. در درازی زمان اما این شکستها یکی پس از دیگری میتوانند در میان مردم این گمانه را گسترش دهند که نظام اسلامی شکستناپذیر است و کم کم ترس بیشتری از رژیم، ناامیدی و یأس را در میان مردم گسترش دهند که در این صورت پیروزی مردم بر این رژیم منفور را سالها و یا دههها به عقب خواهد انداخت.
عامل رهبری یک از اصلیترین نیازها در نبرد با یک رژیم توتالیتر است. بنابراین رژیم سرکوبگر تلاش میکند که از پیدا شدن رهبری اپوزیسیون جلوگیری نمایند، زیرا این عامل میتواند با سازماندهی مردم و با استفاده از استراتژیهای خاص، یک نیروی شکننده در برابر رژیم به وجود آورد.
رهبری هر جنبش میتواند نخست یک ارزیابی درست از دغدغهها، نیازها و خواستههای همه آحاد ملت به دست آورد و با توجه به آن برای نیازها و خواستههای مردم، راهکارهای علمی و قابل اجرا ارائه دهد. از این طریق میتوان پایگاه مردمی را در خیزشها گسترش داد زیرا قشر متوسط و بازاری و یا ارتش زمانی وارد صحنه نبرد و رویارویی با دژخیمان خواهند شد که بدانند چه کسی رهبری جنبش را به عهده دارد و چه برنامههایی پس از سقوط این رژیم قرار است انجام گیرد. در واقع دادن یک چشمانداز از فردای ایران بسیار مهم است تا همه آحاد ملت در کنار هم در خیابانها حضور بهم رسانند یا در اعتصابات سراسری شرکت کنند .
همچنین وجود رهبری در صحنه بینالمللی میتواند نه تنها از ترس همسایگان بکاهد، بلکه میتواند نویددهنده نقش سازنده ایران آزاد فردا به جهانیان باشد.
وظایف رهبری:
-سازماندهی جنبش
– به وجود آوردن اتحاد در بین سازمانها و تشکلهای سیاسی
– انتخاب استراتژیها و تاکتیکهای مبارزه
– جذب همه اقشار جامعه (کارگران، کشاورزان، قشر متوسط، دانشجویان، دانشآموزان، کسبه، بازاریها و سرمایهداران)
– به دست آوردن بدنه نیروهای مسلح
-ایجاد شکاف در بدنه رژیم
– تقویت عِرق ملی
-جلوگیری از تکپراکنیها
-صدای مردم ایران در مجامع بینالمللی (در دیدار با دولتها، سازمانها و مدیا)
– بینالمللی کردن جنبش
-کانالیزه کردن شعارها و خواستهها
در این شرایط که خیزشهای مردمی یکی پس از دیگری شدیداً سرکوب میشوند، میبایست بدانیم که اگر هرچه سریعتر اپوزیسیون نتواند با انسجام و اتحاد وارد کارزار شود، یأس و ناامیدی گسترش پیدا خواهد کرد، چرا که به همان اندازه که ما به اشتباهات خودمان در چارچوب مبارزاتی پی میبریم، رژیم هم به همان اندازه و حتی بیشتر میتواند راهکارهای مقابله را بهتر درک کند و از آنها برای سرکوب گسترده استفاده نماید.
همانطور که در خیزش اخیر به محض آغاز اعتراضات، راه ارتباطی مردم با مردم و مردم با دنیای خارج، یعنی اینترنت را برای عموم قطع نمود.
اینبار نیز هم با توطئه، اصلاحطلبان تلاش دارند به مردم بقبولانند که ما رهبری نمیخواهیم و هر شخصی خود یک رهبر است و متاسفانه افرادی نیز در این تله گرفتار میشوند.
در شرایط جنگی که ما بسر میبریم باید این سوال را مطرح کرد:
آیا تا کنون جنگی بزرگ بدون داشتن سازماندهی و سرلشکر به پیروزی رسیده است؟
آیا تقابل با یک نیروی تا دندان مسلح عملا بدون هماهنگی با نیروهای دیگر امکانپذیر است؟
آیا برای دادن هزینه کمتر بهتر نیست که نیروها با هم متحد شوند؟
آیا با داشتن استراتژی و تاکتیک هماهنگ زمان رسیدن به نتیجه کاهش پیدا نمیکند؟
آیا با اتحاد و رهبری واحد، ما به دلگرمی و امید بیشتر در میان مبارزان دست پیدا نمیکنیم؟
آیا با داشتن رهبری واحد، ترس در دل نیروهای سرکوبگر نمیاندازیم؟
بنابراین اکنون بر ماست تا با توجه به فاکتور زمان، هرچه سریعتر به سمت تشکیلات سراسری برویم و از این پراکندگیهای متعدد در برون و درون مرز گذر کنیم. ما باید پس از ۴۳ سال مبارزه به این شعور مبارزاتی رسیده باشیم و در راستای:
– همگرایی سازمانها برای یک رهبری که نشان از اتحاد دارد
– سازماندهی تشکیلاتی فراگیر از همه نیروهای سیاسی
– کانالیزه کردن موج اعتراضات در مدیای ایرانی و بین المللی در جهت بیشتر دیده شدن
– داشتن برنامه برای دوران براندازی و استراتژی و تاکتیکها برای گرفتن قدرت سیاسی
– حمایت از زندانیان، اعتصابیون و خانواده جانباختگان
– گسترش این فرهنگ در سراسر جهان بخصوص در ایران، که ای ایرانی تو تنها نیستی
قدم برداریم.
تمامی این اقدامات به مردم امید میدهد. امید به رهایی از بند این رژیم تبهکار، امید به زندگی بهتر برای خود و نسل آینده و آن زمان است که ما از یک سوی شاهد گسترش همبستگی ملی اجتماعی در بین مردم خواهیم بود، و از سوی دیگر حضور یک جمعیت میلیونی که ریزش در صف دشمن را به همراه خواهد داشت و جمع همه این عوامل است که حمایت دولتها و سازمانها و مدیای جهان و بخصوص مردم جهان را رفته رفته در بر خواهد داشت و آن روز است که رژیم سرنگون خواهد شد.
نکته بسیار مهم این است که با توجه به ازدیاد سازمانها و احزاب، کدامین شخصیت موجهِ سیاسی در مقطع حساس کنونی، برای براندازی رژیم اسلامی از این توانمندی برخوردار است تا ضامن حفظ یکپارچگی میهنمان ایران و حفظِ وحدت ملی ملت ایران باشد که بتواند از آنارشی احتمالی و آشوب داخلی جلوگیری کرده و صدای ملت ایران در مجامع بین المللی باشد.
۴۳ سال پس از توطئهی سال ۵۷، محبوبیت خاندان پهلوی به ویژه «شاهزاده رضا پهلوی» روز به روز افزونتر شده است. وی به عنوان یک شخصیت سیاسی آزادیخواه، محور جنبش مردم ایران است که این محوریت از سمت مردم ایران به او داده شده است. این مردم هستند که در کف خیابان «او را برای دادخواهی فریاد میزنند».
در این برهه تاریخی، شاهزاده رضا پهلوی میتواند نقش رهبری را در این پیکار سرنوشتسازِ مردم با رژیم دژخیم و تبهکار جمهوری اسلامی داشته باشد . بنابراین، خویشکاری ما کنشگرانِ سیاسی از هر جناحی در این است که از ایشان بخواهیم تا این مسئولیت تاریخی را به عهده بگیرند.
باور ما این است که با توجه به میراثهای فرهنگی، تاریخی، سیاسی و سنتی ایرانیان، بهخصوص ویژگیهای سیاسی که در شخصیت «شاهزاده رضا پهلوی» سراغ داریم، ایشان مظهر همبستگی و یکپارچگی ملی در ایران و بین ایرانیان، احزاب و سازمانهای سیاسی هستند.
در این برهه تاریخی شاهزاده رضا پهلوی میتواند با تشکیل یک کمیته یا جبهه نجات ایران متشکل از همه احزاب و سازمانها یک گام بزرگ در راستای آزاد سازی میهنمان بر دارد، زیرا ایشان تنها چهره شناخته شده در گوشه و کنار ایران و جهان و با گذشتهای کاملا روشن و مبارز است.
برگرفته از کیهان لندن