محسن کردی
یک عادت فرهنگی زشتی در میان ما ایرانیان هست که بهانه به دست آمد به آن بپردازم و آن منت گزاردن بر سر رفیق، فامیل، در و همسایه و غیره بخاطر کمک نطلبیده است! مثلا.. به دوستی برای رفع گرفتای اش کمک می کنیم.. حال جایی واسطه می شویم و یا در اسباب کشی خانه اش کمک میکنیم یا هر کار دیگری.. بعد توقع داریم که هروقت ما گیر کردیم او دستکم به همان اندازه که به او کمک کرده ایم به ما کمک کند. این عادت اگرچه قابل فهم است اما توقع آن زشت است! این زشت است که شما داوطلبانه کاری برای کسی بکنید بعد توقع کنید که جبران کند! مثلا اسباب کشی دارید بروید سراغ رفیقتان و بگویید فلانی.. من اونروز به تو برای اسباب کشی کمک کردم تو هم بیا امروز در اسباب کشی به من کمک کن! واگر طرف گفت کمک نمی کنم پشت سر او بگویید ناسپاس است! آقا! اگر کمکی به قصد بازپرداخت به کسی در اسباب کشی، در ماشین هل دادن، در بیرون آوردن کسی از زندان دارید تلاش می کنید، یادتان باشد این را همان اول به او بگویید که بشرطی کمک می کنید که او هم روزی که شما نیاز داشتید کمک کند. شاید او دلش نخواهد به شما بعدا کمک کند به شما بگوید داداش مرسی ماشین مرا هل نده و یا مرا از زندان در نیاور! این حق اوست! اگر کمک یا فداکاری می کنید توقع تشکر را هم نباید داشته باشید. فقط توقع داشته باشید که در قبال کمکی که می کیند به شما فحش ندهد کفایت می کند.
اما واقعیت این است که ما در ناخودآگاه مان هنگام کمک کردن نیز طمع کمک شدن در روز نیاز را داریم. اما فعلا چون رخ نمیدهد به زبان نمی اوریم و منتش را سر طرف می گذاریم. وقتی به دوست و آشنا یا غریبه کمک میکنیم وقتی طرف تشکر می کند کلاس و منت می گذاریم و می گوییم که این وظیفه انسانی مان است و من بدون هیچ توقعی این کار را انجام دادم! چرا داداش! توقع داری. اصلا در درونت نهفته است. برای همین است که ما ایرانیان بارها شنیده ایم که به فلانی این همه کمک کردم در فلانجا که نیاز داشتم کمک نکرد! تو را درک می کنم اما تو...حق نداری پشت سر او این حرف را بزنی چون مدعی هستی که کمک تو بلاعوض بوده. ایندفه بهش بگو که کمک یا فداکاری تو بلاعوض نیست. آقای زندانی سیاسی، آقای تبعیدی، اگر به طمع گرفتن مدال یا حتا تشکر داری فعالیت می کنی بهتر است نکنی! دلیلش را خودت دربیار توضیح واضحات نباید داد. هیچ زندانی شدن و شکنجه شدن و تبعید شدن شما را صاحب حق و صحت عمل نمی کند!
چرا انسان ها به هم کمک می کنند؟ واقعیت این است که چنانچه بخاطر انسانیت، رفاقت یا هرچه و بی چشمداشتی کاری برای کسی می کنید، مغزتان برای تان یه خروار «هورمون اکسی توسین» رضایت از خودتان فراهم میکند و حالشو میبرید و نشئه میشوید. پاداش شیرینی است. برای همین دیگه کمک گیرنده را مدیون خودتان ندانید بلکه شما مدیون او هستید که با اکسی توسین نشئه شدید. البته شرط ادب و قدردانی هست که کمک گیرنده قدردان باشد ولی اجباری ندارد! از آن بالاتر شما نباید توقع کنید که کمک گیرنده تان قدردان باشد!
زاویه دیگری باز کنم:
این قضیه «ما شهید دادیم» را که جمهوری اسلامی در این سالها توانسته است مثل پتکی به سر این ملت بکوبد را میدانید چرا ملت سالها تحمل کرد و چیزی نگفت؟ برای آنکه ملت خودش هم همانطوری بود! همانطور فکر میکرد! اگر کسی کاری برای تو میکند حق دارد زبانش سرت دراز باشد و سرت منت بگذارد چون خود ما این کار را با دیگری می کنیم. از اینجاست که جمهوری اسلامی حق دارد بزور لچک به سرت بکشد چون شهید داده است. حق دارد سر ما حجاب بکشد، ازعرق خوری و رقص مان جلوگیری کند، از روابط آزاد مان جلوگیری کند، ماهواره هایمان را برچیند، اینترنت مان را محدود یا قطع کند و ما را به زندان بیاندازد و اعدام کند و بسیاری کارهای دیگر که همه میدانیم .. چرا؟ چون شهید داده است! چون خود ماهم ته ذهن مان قدمی بی طمع بر نمیداریم برای همین جمهوری اسلامی و «شهید داده ایم» را درک می کنیم و نطق نمی کشیم و اجازده دادیم سالها توی سرمان بزند. سالها گذشت که جامعه از این عبارت «شهید دادیم» به حد تهوع برسد و درک کند که شهید دادن رژیم - اگر رژیم صاحب شهید باشد- به معنای بی حقوقی ما نیست! شهید دادن هیچ حقی را فراهم نمی کند! هرگز کسی به فکرش نرسید که به شهید قبل از شهادت بگوید اگر تو برای محدود کردن زندگی و آزادی های من داری میری جبهه شهید بشی خیلی بیجا می کنی که میری شهید بشی بتمرگ خانه ات! چرا به فکرش نمیرسید؟ چون فکرش را نمی کرد که روزی طرف چنین توقعی بکند که چون من شهید شدم تو روی سرت باید روسری بکشی! اگرنه شهید را با پس گردنی به خانه میفرستادیم.
برعکس آنچه که جمهوری اسلامی ادعایش را می کند چنین چیزی عمومیت ندارد که خانواده شهید یا جانباز مثلا 70 درصد بگوید بخاطر صدمه ای که به ما رسیده تو نباید تلویزیون ماهواره نگاه کنی و باید حجاب اسلامی را رعایت کنی! و اگر کسانی بوده اند از خانواده شهید که چنین توقعی داشته اند خیلی بیجا می کنند! آنکس که شکنجه شده و زندانی و تبعید کشیده بیجا می کند که بابت آن از دیگران توقع رفتار بخصوی را داشته باشد و کسی را مدیون خودش بداند و توقع کند که نظر سیاسی اش را عوض کند و نظر او را بپذیرد! اگر برای توقع داری فعالیت می کنی بتمرگ خانه ات و فعال نباش!
شاعر و طنزپرداز محبوب و محترم که من بسیار از اشعارش لذت برده ام در پیامی خطاب به شهبانو فرح فرمودند که نقل به مضمون اگر روزی شما به ایران برگردید این بازگشت را مدیون کسانی هستید که به زندان رفته و شکنجه شده اند. آقای عالی پیام! آش نخورده و دهن سوخته؟ در میان افرادی که زندانی و شکنجه شده اند من ندیدم کسی بخاطر بازگشت شهبانو یا شاهزاده فعالیت سیاسی کرده باشد و به زندان و شکنجه دچار شده باشد که شهبانو مدیون او باشد. شهبانو یا شاهزاده هرگز از مردم نخواسته اند که بخاطر آنها به خیابان بیایند و کشته شوند یا به زندان بروند اما همواره پشتیبان خواست های مردم بوده اند و بهای آنرا هم با تهدید های دائم جمهوری تروریست جمهوری اسلامی پرداخته اند. زندانیان سیاسی و شکنجه شدگان در ایران، فعالین سیاسی و غیره، همه و همه بخاطر حقوق انسانی خودشان و فرزندان و فامیل و هم میهنان شان است که «داوطلبانه» فعالیت می کنند و حق ندارند کوچکترین منتی یا توقعی به سر دیگران بگذارند.
آقای عالی پیام، شاعر محترم.. شهبانو فرح پهلوی هیچ دینی به هیچ کسی ندارند! کسانی میتوانند چنین توقعی بکنند - اگر بکنند - که در راه شاه شدن پسر ایشان به زندان رفته باشند. نه شما و نه دیگرانی که شما شهبانو را به آنها مدیون میدانید بخاطر بازگشت شهبانو و شاهزاده به ایران به زندان نرفته اید و سختی نکشیده اید بلکه از شعرهای تان مشخص است که بخاطر رهایی انسان ها فعالیت می کنید و بخاطر رهایی از مصیبتی که جمهوری اسلامی برای ما مردم از جمله خود شما و خانواده محترم و اقوام تان فراهم کرده دارید تلاش میکنید. دست تان درد نکند اما کسی به شما مدیون نیست. نه فعالیت بکنید و نه منت بگذارید! اگر شهبانو از کسی توقع کرد که بخاطر شاه شدن پسرم و ولیعهد شدن نوه ام از خانه بیرون بیا باز یه حرفی!
البته که از عوارض سقوط جمهوری اسلامی آزادی همه مردمان ایران و بازگشت همه تبعیدی ها به میهن است. ما تبعیدی ها هم 40 سال است ندیدن رنگ وطن را بخاطر مردم تحمل کرده ایم و شما در ایران زندگی کرده اید. اما من یکی این گردنم گرو اگر فردا منتی بر سر مردم داشته باشم یا توقع پست و مقامی بکنم یا کسی را مدیون بدانم بخاطر تبعید کشیدنم.
آقای عالی پیام! دلیل تبعید شهبانو دسته گلی است که ما با حمایت از خمینی به آب دادیم! نظام پادشاهی نمیخواستیم؟ بسیار خوب میتوانستیم به طریقی انقلاب کنیم که جمهوری فرانسه بشود نه جمهوری اسلامی که خانواده شاه هم در آرامش مثل سایر ایرانیان در جمهوری ایران زندگی کنند. اما وقتی مردمی انقلاب می کنند و به جمهوری اسلامی رای میدهند مسئول همه نابسامانی ها و تبعید پهلوی ها خود مردم که مدعی بودند شاه را بیرون کردند و شادی کردند و نقل و نبات پخش کردند. مسئول تبعید 40 ساله شهبانو شما هستید آقای عالی پیام که به جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر رای دادید. مسئول این نابسامانی ها و این تبعید و زندانی ها همه مردمی هستند که دانسته یا ندانسته به جمهوری اسلامی رای آری دادند. حال اگر پس از 40 سال با همت خودتان و مردم ایران آن جفا جبران شود شهبانو به ایران بازگردد باید مدیون باشند؟ عوض این که .. ولش کن!
من بعنوان فعال تبعیدی با شنیدن سخنان آقای عالی پیام متوجه شدم که قضیه «مدیون بودن» تنها نمیتواند به شهبانو خلاصه شود بلکه ترکش هایش نصیب صدها هزار تبعیدی خواسته و ناخواسته هم میشود. امروز اگر سخن آقای عالی پیام را قورت بدهیم فردا همه ما تبعیدی ها باید مدیون مبارزان داخل کشور باشیم. چنین چیزی نیست! هیچ کس مدیون کسی نیست حتا فعالین سیاسی و اعدام شدگان! آنها داوطلبانه و به اراده خودشان تلاش کردند آنچنانکه ما تلاش می کنیم و بسیاری از ما جانمان را برداشتیم که بدست آدمخوران اسلامی کشته نشویم. هرکس به سهم خودش فداکاری کرده و مایه گذاشته. اما کسی مدیون کسی نیست! نه! بدهکار نیستیم! 40 سال تبعید کشیدیم بخاطر مردم و توقع تشکر نداریم اما دیگه ما را کسی نباید بدهکار و مدیون بداند! شهبانو بر اثر این تبعید دو فرزندش را از دست داد و غربت و تبعید فکر میکنید برای لذت شهبانو شدن و شاه شدن پسرش و ولیعهد شدن نوه اش است که میخواهد به ایران برگردد؟ به نظرمن شاهزاده، شهبانو .. اینها دارند فداکاری می کنند اگر آنچه هستند را در اختیار و انتخاب مردم می گذارند. این جای تشکر دارد نه طلبکاری. میتوانند اصلا در سیاست نباشند! هیچ وظیفه ای در قبال مردمی که وقتی با دل شکسته ایران را ترک کردند آنها جشن گرفتند و بعد هم از مرگ شاه شادی کردند ندارند. اما غیرت شاهزاده، محبت شهبانو و شاهزاده و مهر شان به ایران و به همان مردم ناسپاس 43 سال است میدان سیاست ایران را ترک نکرده اند.
این همه پادشاهان پس ازجنگ جهانی دوم سرنگون شدند بجز پرنس سیهانوک کامبوج کدام شان را سراغ دارید که اینقدر درگیر سیاست و رهایی ملت شان از چنگ استبداد باشند؟ شاهزاده خوان کارلوس در سالهایی که ژنرال فرانکو در اسپانیا در قدرت بود در تبعید برای خودش قایق سورای میکرد و حال میکرد و کاری با سیاست نداشت و در کازینو ها حال میکرد. این شاهزاده ما اما غیرت داشت و بجای رفتن به دنبال عیش و خوشی، خود و خانواده اش را در تهدید تروریست های جمهوری اسلامی فعال نگه داشت و در صحنه ماند. والله خیلی مرد است که مانده! مردم در رفتن و مردن پدرت شادی کنند و نقل و نبات پخش کنند و بازهم به آنها مهر بورزی. من اگر بودم که عمرا به روی چنین مردمی نگاه میکردم. اما این من هستم که چنین می گویم نه شاهزاده رضاپهلوی!
از اینجا رویم با عالی پیام نیست بلکه با اپوزیسیون است.
با گذر زمان و عریان شدن حقایق هرچقدر مردم مهر شان به خانواده پهلوی روز به روز مهر شان بیشتر شد و نور به قبرش بباره گفتند و جوانها جذب شدند این اپوزیسیون بی حیا و بی چشم و رو که اوایل انقلاب پاچه یکدیگر را در اروپا و آمریکا در کنفرانس هایشان میدریدند یک دفعه نظرهای شان برگشت طرف شاهزاده. اختلافات شان بر سر این که کی زودتر از خمینی جدا شد و کی گفته بود «سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید» را کلا فراموش کردند. سی سال است اپوزیسیون اختلاف ندارد چون شاهزاده آمده است و هدف با انگیزه تری برای وقت تلف کردن و به سیاست نپرداختن فراهم آمده است. همه متحد شویم، اگر رضاپهلوی در خانه با دخترش بازی کرد و بالانس زد برایش دست بگیریم. اگر داریم چرت میزنیم صبر کنیم رضاپهلوی حرف زد یک دفعه زنده شویم و از زمین و هوا به او بتازیم و دو هفته یک ماه در ماهواره ها کف به دهان بیاوریم. اینقدر بی چشم و رو هست این اپوزیسیون همیشه طلبکار ویرانگر و بی خاصیت!
و خطاب به سایر اهل سیاست. این گونه بحث های سیاسی را شخصی کردن شرط سیاست ورزی نیست. ما ایرانی ها بی جهت خیلی شلوغش می کنیم. اگر آقای عالیپیام این سخن را نمی گفتند کسی ایراد نمی گرفت. آقای عالی پیام با این سخنان یک دلچرکینی نالازم بوجود آوردند که اصلا نیاز نبود. حتا مصادره به مطلوب کردن سخنان شهبانو که گفته بودند اگر مردم بخواهند برمیگردم را کار درستی نمی دانم. وقت آن است که ما ایرانیان تلاش کنیم هرچیزی را جای بایسته اش بگذاریم.
(در نوشتن این مطلب عمدا نام هنری هالو را نیاوردم که یک وقت تعبیر به بی احترامی به آقای عالی پیام نشود)