ماندانا زندیان

برای سلمان رشدی
نشسته‌ام
روبه‌روی نور
که رودِ زخم‌های تو را عبادت می‌کند
زمان نیستم،
نمی‌گذرم
وَ ریشه‌های تو
میوه می‌شود در انگشت‌هایم وُ
دیگر فرقی نمی‌کند
پلک‌هایت کدام سوی زمین باز شود
ما از بهشت چیده می‌شویم وُ باز
جهل، ماشه را رها نمی‌کند،
تو قلم را.

«در آغاز، هیچ نبود. کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود.» کلمه -کلام- خِرَد است، و در گفتاورد انجیل یوحنا، دلالت دارد بر عقل و خِرَدِ انسان در فهم و تبیینِ جهان. کلمه خدای اسطوره‌ای است، و نویسنده، که هم‌نَفَس است با کلمه و نَفَسِ تازه می‌بخشدش، هم‌زمان، خدای‌واره‌ای که روایت می‌کند - باز می‌آفریند- انسان و جهان را.

در سرزمین ما، که در آیینهٔ حافظ، «از کران تا به کران[ش]، لشکر ظلم است»، نویسندگانی آگاه «از ازل تا به ابد» از خِرَد نوشته‌اند، و حاکمانی نابخرد از خِرَد ترسیده‌اند، همواره، و خشونتِ زاییده از ترس‌شان، از عطار و سهروردی تا کسروی و مختاری و پوینده و تفضلی و خِرَدهای پرشمار دیگر را در سمت دیگر خاک از هم‌نَفَس ماندن با کلمه بازداشته‌. گاه حتی سپردن‌شان به خاک را نیز تاب نیاورده‌ - از فردوسی تا طاهره قرة‌العین و اعدام شدگان تابستان ۶۷ و بهاییان. تا شاید دیگرانی، در سوی دیگر کلمه، بترسند و تن دهند به خاموشی که به فراموشی می‌رسد و جهانی می‌زاید ناآگاه و مغلوبِ «لشکر ظلم». جهانی که نوشتن از نوعی اعتقاد شخصی در قالب یک رمان را، اهانت به «مقدسات» و سزاوار قتل می‌داند و بی‌حرمتی، حتی آواره کردنِ ساکنان روستای روشنکوه را، به واسطهٔ اعتقاد شخصی متفاوت، حق نهاد قدرت.

خشونت فیزیکی، بازتابِ هراسی است که خِرَد بر تن استبداد می‌افکند؛ هراس از قدرت کلمه در دست‌های انسان‌هایی که کابوس زندگیِ سراسر تاریکیِ استبدادند. چرا که هر کلمه، هر نوشته، پرسشی است که اگر هم در قالب کار فردی جلوه کند، بازتاب فکر هم‌بستۀ جمعی است.

من، نه به عنوان نویسنده، که در جایگاه خوانندهٔ حاضر در محضر کلمه - که خِرَد است- و در جایگاه یک فرد، یک شهروند هزارهٔ سوم، مسئولم در برابر هر نویسنده که احترام به کرامت انسانی را حق خود و خوانندهٔ خود می‌داند و می‌خواهد.

اعتراض به حملهٔ فیزیکی به سلمان رشدی، اعتراض به جرمْ نامیدنِ نقدِ به‌اصطلاح «مقدسات»، اعتراض به ترورِ انسان، به هر دلیل و به هر شکل، مسئولیت من است. پرسش اعتراضی من است از آن‌ها که مرا صغیر می‌انگارند و برایم کلمه و نویسندهٔ مجاز و غیرمجاز، و در تعبیرِ به نظر خودشان «تلطیف شده‌»، خوب و بد، تعیین می‌کنند- از آیت‌الله خمینی تا آقای مهاجرانی و آقای زیدآبادی، که برای آزادی بیان هم تعریف خودی و غیر خودی دارد، و گردانندگان روزنامه‌های «کیهان» و «جوان» و «جام جم» و هر آن‌کس که در کار تعیین سرنوشت کلمه است، یا بی‌تفاوت به این رفتار، که جز به خشونت نمی‌انجامد، به پشتوانهٔ قوانین غیرانسانی.*

پلشتی حمله به چشم و گلوی سلمان رشدی بسیاری از ما را امتداد نگاه و صدای او خواهد کرد، به‌شکلی نمادین، آن‌سان که چشم و گلوی کلمات عطار و کسروی و مختاری و تفضلی و طاهره بوده‌ایم، سال‌ها. «و چنین است که کسی می‌میرد و کسی می‌ماند...»


۲۳ مرداد ۱۴۰۱ خورشیدی (اوت ۲۰۲۲ م)
برگرفته از ایران امروز
—-
* اصل ۱۶۷ قانون مجازات اسلامی می‌گوید در مواردی که نمی‌دانید با یک پدیده چگونه مقابله کنید می‌توانید به فتاوی مراجعه کنید و آن‌ها را قانون در نظر بگیرید.

 

 نوشته های هم میهنان که در این تارنما منتشر می شوند، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمی‌کنند

 

 

 طناب دار - توماج

 

ايران مينو سرشت - شيفته 

عضویت در نهاد مردمی

عضویت هم میهنان و افراد در نهاد مردمی به دو صورت پشتیبانان حقیقی برای ساکنین خارج کشور و یا پشتیبانان مستعار برای هم میهنان ساکن در ایران  می باشد.
از شما هم میهن گرامی دعوت می شود برای همکاری با هموندان  نهاد مردمی که برای استقرار نظامی دموکراتیک در ایران تلاش می نمایند به نهاد مردمی بپیوندید و ما را در اجرای پروژه های سرنگونی فرقه تبهکار اسلامی حاکم در ایران یاری فرمائید.

برای خواندن راهنمای ثبت عضویت اینجا کلیک کنید

تولیدات نهاد مردمی

در دفتر روابط عمومی نهاد مردمی، در بخش تولیدات با همکاری گروه محتوا و گروه نویسندگان کلیپ هائی برپایه اخبار روز و رویدادهای مربوط به ایران تهیه می شود که در شبکه های مجازی نهاد مردمی شامل فیسبوک، یوتیوب، تلگرام و اینستاگرام منتشر می شوند.
برای بازدید و یا اشتراک در شبکه های مجازی نهاد مردمی روی لوگوهای زیر کلیک نمائید