داریوش معمار
عوامل جمهوری اسلامی نیمهشب ۱۵ مرداد ۱۳۷۱ در خیابان ریمن در جنوب شرقی شهر بن آلمان، فریدون فرخزاد، یکی از منتقدان صریح حکومت ولایتفقیه را به قتل رساندند.
پسر محله امیریه و چهارراه گمرک که به یکی از مشهورترین و تاثیرگذارترین چهرههای هنری و تلویزیونی ایران و سپس مخالفان جدی ولایتفقیه و حکومت جمهوری اسلامی تبدیل شد. فریدون خواهرانی شاعر داشت؛ فروغ و پوران. فروغ شهرتی فراگیر پیدا کرده بود و رابطهاش با فریدون بر اساس نامههای بهجایمانده، عمیق و صمیمی بود. فریدون نیز مانند خواهرانش شعر مینوشت.
شاید تاثیر خواهری که علیه سنتهای خانواده پدری و جامعه طغیان کرده بود از دلایل علاقهمندی فریدون به هنر و ادبیات شد. فریدون نیز همانند خواهرانش شعر مینوشت و شعرهایش به زبان آلمانی، جوایز بسیاری در آلمان غربی دریافت کرده بود. چند کتاب حاصل دوران شاعری فریدون، به زبان آلمانی است.
فروغ در اکثر نامهها تلاش میکند فریدون را از بازگشت به ایران منع کند. شاید اگر فریدون نصیحت خواهرش مبنی بر ماندن در آلمان را میپذیرفت سرنوشتی دیگر برای او رقم میخورد. فروغ در یکی از نامههایش خطاب به فریدون نوشته است: «اینجا تو باید میان کسانی زندگی کنی که تمام زندگی مرا خرد و نابود کردند. اینها هیچ هستند، هیچ هستند، هیچ هستند. تو به زبان آلمانی شعر میگویی، تو در محیط روشنفکر و پیشرفتهای داری زندگی میکنی، کار میکنی و موفق هم هستی دیگر چرا میخواهی بیایی و میان یک عده احمق شهرت پیدا کنی؟ این برای تو چه ارزشی دارد؟» اما فریدون تحصیلات در مقطع دکترای حقوق سیاسی در مونیخ را رها کرد و به ایران پرزرقوبرق عصر پهلوی بازگشت.
حضور او در تلویزیون ملی ایران همزمان با دوره شکوفایی برنامههای موسیقی و سرگرمی بود و این فرصتی برای فریدون بود تا ایدههای خلاقانهاش را به تصویر درآورد و بهسرعت به محبوبترین مجری و هنرمند تلویزیون ملی بدل شود. کارشناسان حوزه رسانه همگی اذعان دارند او با نوآوریهایش جانی تازه به مفهوم برنامهسازی تلویزیونی بخشید.
تغییر در سنت خشک و رسمی اجرای برنامهها و تلاش برای معرفی چهرههای جوانتر و ایجاد فضای چالشی در گفتوگو با هنرمندان، از دل شوخیهای تندوتیزی بیرون میآمد که زبان گزنده و اما شوخ او را، به امضایش پای برنامهها بدل کرد. همچنین تنوع در نوع پوشش و چیدمان صحنه، برنامههای فریدون را به شکل روشنی از دیگر برنامههای تلویزیون متمایز میکرد. از دیگر نوآوریهایی فریدون فرخزاد در برنامهسازی، استفاده از دکورهای مختلف و ساخت نمایشهایی برای موسیقی زنده بود.
فریدون در کنار حضور پررنگ رسانهای، تلاش میکرد نام فروغ را بیش ازپیش زنده نگه دارد. برگزاری جایزه شعر فروغ ازجمله تلاشهایی بود که با توجه به شهرتش سبب شد نام فروغ نیز بیش از گذشته شنیده شود.
روشنفکران و شاعران همدوره فروغ، با وجود پیشینه شاعری و تحصیلات دانشگاهی فریدون، به دلیل فعالیتهای تلویزیونی او، فعالیت ادبیاش را چندان جدی نمیگرفتند.
روح فریدون اما همانند خواهر جوانمرگش بیقرار بود و پشت چهره همیشه خندان و پر شورش، تفکرات و تمایلات سیاسی تند و بیپروایی داشت. برخی از شوخیهای سیاسی او با هنرمندان در تلویزیون بارها برنامههایش را در معرض تعطیلی قرارداد.
انقلاب ۵۷ به گمان فریدون فرصتی برای رهایی و آزادی ایران بود. او در ایران ماند و تلاش کرد به گروههای مارکسیستی دخیل در انقلاب نزدیک شود، اما به دلیل همان پیشینه حضور رسانهای، گروههای سیاسی حاضر به پذیرش او در جلسات خود نشدند. احضار به دادگاه انقلاب تیر خلاصی بر رویای فریدون برای ماندن در ایران بود. خروج فرخزاد از ایران فصلی تازه در زندگی او شد، چرا که تفکر سیاسی برایش به فرصت مبارزه علیه ارتجاع بدل شده بود.
او در برنامهای تلویزیونی گفت: «هنرمندان باید از جان و مال خود بزنند و با حضور در نقاط مختلف جهان علیه رژیم آخوندی مبارزه کنند و جهان را متوجه جنایتهای آنان بکنند.»
فریدون به دلیل روحیه آزادیخواهی و صراحتش در دوره مبارزات سیاسی نیز میان جریانهای مختلف تنها بود، تا حدی که برخی اجراهای هنریاش را مسخره میکردند، اما او در مسیری که قرار داشت از بسیاری گروههای سیاسی بیپرواتر علیه جمهوری اسلامی روشنگری میکرد.
ترانههایی بهشدت سیاسی با کلامی اعتراضی و سخنانش در برنامههایی که اجرا میکرد سبب شد تا پس از آنکه جمهوری اسلامی نتوانست با وعده بازگشت و دیدار با مادر بیمارش او را تطمیع کند، نامش را به فهرست کسانی که باید در خارج از ایران حذف شوند اضافه کند. گفته شده است سخنان آتشین فرخزاد علیه روحالله خمینی تنها چند ماه قبل از مرگش، دلیل صدور حکم قتل او بود.
فریدون فرخزاد در یکی از آخرین کنسرتهایش صراحتا باورهای مذهبی خمینی و فتواهایش را به سخره گرفت و علیه نظام اسلامی سخنانی بیسابقه بر زبان آورد.
یک خبر مرداد ۱۳۷۱ ایرانیان خارج و داخل کشور را در شوک فرو برد. فریدون فرخزاد در خانهاش با ضربات پیدرپی چاقو کشته شده بود.
در گزارش پلیس اعلام شد قاتلان بیش از ۳۷ ضربه به او وارد کردهاند. جنایتی که اگرچه همگان دست داشتن جمهوری اسلامی در آن را باور داشتند، اما پلیس آلمان مدعی بود قادر به شناسایی قاتل یا قاتلان نیست. هرچند بعد از گذشت سالها برخی نشانههای تازه سبب شد ردپای ترور بهوسیله عوامل جمهوری اسلامی در پرونده مشخص شود.
در گزارش داخلی اداره آگاهی فدرال آلمان سندی هست که میگوید: «نشانههایی اصلی از یک عملیات دولتی ایران را داشته است و به نظر میرسد عاملان این جنایت از یکی از آشنایان فرخزاد برای کشتن او استفاده کردهاند.»
خاکسپاری غریبانه فریدون نقطه پایان این شاعر، فیلمساز، برنامهساز و کنشگر سیاسی نبود. امروز نام فرخزاد در فهرست کسانی است که حکومت ایران به جرم آزادیخواهی به قتل رسانده، هنرمندانی آزادیخواه که هرگز از مقاومت و ایستادگی برابر ارتجاع حاکم بر ایران کوتاه نیامدهاند و با وجود تهمتها و بیمهریها کنار ننشستهاند.
هنرمند خوشصحبت و خندان دهه ۵۰ تلویزیون ایران که روزگاری مورد طعنه روشنفکران سیاسی قرار میگرفت، حالا به نماد و عیار سنجش شرافت هنری برای هنرمندان مستقل و مبارز بدل شده است که در مسیر باورهایش جان بر سر آرمان داد.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی