ابوالفضل محققی
این بحث ها وجدال های سیاسی !!قسمت دوم
حال این که نسل امروز نه به اندازه فاصله سالهای سن ما بلکه به اندازه شگفت آور تحولات سال های اخیر در عرصه دیجیتالی از ما فاصله دارند.
همه از این فاصله می گوئیم اما هر گز به عمق این فاصله درعرصه های مختلف نمی رویم .هرگز درکی درست از رابطه والدین با فرزندان ،رابطه جامعه با نسل جدید ،رابطه گذشته با حال و آینده و رایطه اپوزیسیون پر مدعای خارج با نسل جوان ایران نداریم .
از این رو روی کردمان به این نسل با همان برداشت های ملکه شده در ذهن و شرطی شده نسبت به مسائل اجتماعی است که با آن آموزش دیده ایم . نسل ما با وجود این که بنا به اقتضای سن هر نسل نگاهش باپدران ومادران خود تفاوت داشت .اما این تفاوت به اندازه ای نبودکه در عرصه های زیادی قادر به درک یک دیگر نباشیم!
نگاه به روندهای اجتماعی ،به تحولات ونتیجه گیری از آن ها تقریبا مشابه هم بود. واکنش به آن ها هم شبیه هم .امری که در عرصه مبارزات سیاسی و اجتماعی آن روز وتداومش تا امروزمی توان دید.
واکنش نسل ما نسبت به اتفاقات سیاسی ،به شخصیت ها، هدف ها وترسیمی که از آینده داشتیم درمجموع آن شد که انقلاب بهمن نمودار آن بود.
آیا باز تحولات در ایران بهمان صورت، با همان وسعت وهمان خواست ها خواهد بود که در ذهن اپوزیسیون جمهوری اسلامی می گذرد ؟ آبا ما باز با جوانان آرمان خواهی بر خورد خواهیم کرد که در مبارزه با امپریالیسم آمریکا سر از پا نمی شناختند؟ جوانانی که به هر چیزی که رنگ وبوی غربی داشت مخالفت می کردند! چه از زاویه جوانان تربیت شده خانواده های مذهبی که زیر علم مجاهدین و یا دسته جات متعدد راه اندازی شده توسط دستگاه مذهبی وسنتی بازار سازمان دهی می شدند.چه جوانانی که عنوان مبارزان چپ را را یدک می کشیدند و در نهایت در مبارزه با حکومت شاه ، در مبارزه با امریکا ،با مظاهر غرب وهرعنصر نو در کنارهم قرار می گرفتند.
مشترکا در خیابان ها پای می کوبیدند.هرکدام از زاویه دید خود که رشته اصلی آن مبارزه با حکومت شاه بود ومبارزه با غرب. جوانانی که به حمایت از خمینی برخاسته بودند ودرانقلاب خانه ویران کن بهمن بهم رسیدند.
ما به همان اندازه با فریدون فرخزاد، گوگوش و مینی ژوب مخالف بودیم که یک بچه بازاری سنتی ویا یک طلبه حوزه علمیه قم.از این رو ما هرگز حتی در آن دوره هم نتوانستیم ارتباط نزدیکی با بخشی از جوانان طرفدار غرب که کم هم نبودند داشته باشیم .چرا که به افکار آن ها بدیده تحقیر می نگریستیم ودرمعرفی آن ها از فعل غرب زده استفاده می کردیم .
غرب زدگی آل احمد را بدیده تحسین می دیدیم .بدون این که هیچ درک عمیق ومشخصی ازغرب از امریکا ودست آورده های عظیمی که داشت جهان را متحول می کرد داشتیه باشیم .ولی نسبت به همه چیز نظرداشتیم واظهار نظر می کردیم.در دنیای کوچکی که بسیار بزرگش می دانستیم وبرای خود ساخته بودیم چند کتاب خوانده ونخوانده از مارکس ،لنین و جزوات مبارزه مسلحانه را دوای هر دردی می دانستیم وسیستم اتحاد جماهیر شوروی را کعبه آمال !
بدتر ازما جوانانی بودندکه مشتی شعار شریعتی وخمینی را توتیای چشم خود کرده ،خواهان جامعه بی طبقه توحیدی بودند.
فکر نکن که امروز عوض شده ایم اصلا این گونه نیست! درست است در سخن ونوشته از آن دوره تفکر و عملکرد آن دوره انتقاد می کنیم .اما شیوه نگاه کردنمان به مسائل به رویداد ها به افراد ،مبارزه ،اتحادها وجامعه آینده ای که میخواهیم بسازیم چندان تفاوتی با گذشته ندارد .چرا که ما حامل تفکرنسل خود هستیم که قادر به شکستن پوسته های ضخیم باور ها ،روابط گروهی ،ارزش گذاری های گروهی واجتماعی که خود را مقید آن می دانیم نگردیده ایم. در گیری واختلاف ما با بسیاری از هم فکران سابق مسبوق به همان سابقه ،همان انتظارات است .
هنوز هرگونه حمایت از دست آورد های غربی ودمکراسی غرب را نشانی از غلطیدن به دامن غرب می دانیم وته ذهن خود هنوز دو اردوگاه غرب وشرق ،کار وسرمایه را جستجو می کنیم.
مابابسیاری از مفاهیم جدید مطرح شده در بین نسل جدید وارزش های آنان بیگانه ایم .ما قادرنیستیم به عمق فکر نسلی برویم که بر عکس ما به هر امرنو عکس العمل مثبت دارد .ما حتی از آوردن نام سلبیرتی های غربی ابا داریم از نام "مادونا" کارها وخواندن های او هراسمان می گیرد. حال آن که این نسل با اووقت می گذراند وقبل او با "مایکل جکسون" بزرگ شده.درذهن ما "ساسی مانکن" و"تتلو" آن بازتابی را ندارد که در ذهن نسل جدید دارد.
باهمین نگاه از نظر ما این نسل که بسیار خوب تغیر وتحولات جهان وبخصوص منافع خود را می شناسد نسلی آشفته اند که تنها منافع خود دنبال می کنند.اینها بواقع همان کسانی هستند که رنگ گربه برایشان مطرح نیست بلکه چگونگی موش گرفتنش مطرح است .هر کجا که منافعشان حکم کند می روند.هردستی که دری بسوی آینده برایشان می گشاید را می فشارند فرقی نمیکند از کدام کشور با چه هدفی باشد. مهم دیدن جهانی است که او بدون اما واگر های زمان ما که اول می پرسیدم این در را که گشوده؟ اگر از طرف امریکا بود همان اول به لگدش می گرفتیم!ازگشودن در استقبال می کند. می خواهد ببیند وتجربه کند آنچه پشت این در خوابیده است.
این نسل تابو های ما را ندارد. شهامت اوهمین تابو شکنی وزندگی بسبک دلخواه خویش است بدون آن که در بند قضاوت تفکر سنتی جامعه باشد.
امروز تمام مدها وگروه های مختلف فکری در امریکا در بین جوانان ایران طرفداران خاص خود را دارند. جوانانی که جشن هالوین می گیرند.با لباس های اجغ وجغ در جش های شبانه شرکت می کنند. جمع شدنشان در پارک چمران شیراز نمونه بسیار کوچک از نحوه تفکر این نسل بود.
کم نیستند نوجوانان وجوانی که با تمام وجود تلاش می کنند زبان انگلیسی یاد بگیرند وبهر طریق شده از کشور خارج شوند .میخواهی باور کن ویا نکن فکر اکثریت قریب به اتفاق جوانان ایرانی غربی است !کعبه آمالشان غرب است وزندگی غربی.ما از ابعاد کار وتفکر جوان ایرانی بی خبریم .از جوانانی که دور از چشم ما وحاکمیت دارند در دنیای مجازی ودر ارتباط های گروهی خود زندگی نوع غربی را سازمان می دهند.
این بار آخری که ایران رفتم برای کار های خود نیاز به دفتری داشتم از دوستی پرسیدم آیا می توانم اطاقی در شرکتی اجاره کنم وکارهای خود را سامان دهم ؟گفت:اطاق سهل است می توانی میزی اجاره کنی وکار های خود را انجام دهی.
به مرکزی رفتیم شاید باور نکنی ده ها میز با امکانات انترنتی بود که توسط جوان ها اجاره شده بود. پشت هر میز جوانی مشغول کار وارتباط با کشورهای خارج. من نیز میزی گرفتم نمی دانی چه میزان لذت بخش بود در جمع این جوانان خوش فکرکار کردن ! آخر هفته بمن گفتند جلسه داریم آیا مایل به شرکت هستید؟ گفتم با کمال میل .جلسه ای بسیار آموزنده هر کدام توضیح مختصری از کار ومسائل طرح شده در طی هفته و آخرین مسائل مربوط بکار وتحولات جهانی دادند از مشکلات گفتند و راه حل های خود را پیشنهاد کردندوجمبندی نمودند.ما هیچ کجااز این جوانان ،کارها ،نحوه ارتباطات و فکرشان نه خبر داریم و نه از میزان نفوذ آن ها در جامعه جوان ایران با خبریم .آن ها نه مثل ما فکر می کنند و نه عمل.برای آن ها تفکر امریکائی ،سیستم حکومتی سکولار ودمکراتیک امری عادی وبدون چانه زنی است .آن ها اصلا مقوله ای بنام تاج زاده ، وحتی زندانی سیاسی را نمی شناسند. آن ها در دل همین جمهوری اسلامی بشیوه کاملا غربی زندگی می کنند ولو با امکانات محدود. خواهان همین گونه زندگی هستند.
اکثریت خانواده های متوسط ایرانی نیز بدنبال همین فرزندان جوان و شیوه زندگی آن ها کشیده می شوند .زندگی که الگوی خود رااز غرب میگیرد! چهره های مورد تائید غرب مورد تائید آن هاست !
حال شما مرتب بر علیه چهره های مورد تائید غرب زون کنید!در مذمتشان بنویسید!مانند تف سربالا میشود و بر می گردد صورت خودتان. از نظر بسیاری از مردم همراهی با جمهوری اسلامی !
.باور نمی کنی دین ،مذهب ،حکومت جمهوری اسلامی! کوچکترین محلی از اعراب نه تنها در بین این جوانان ندارد بلکه اکثریت قریب به اتفاق مردم هم از آن ها روی گردانده اند.
اگر میلی در جامعه نسبت به آقای رضا پهلویست از همین زاویه است. آقای رضا پهلوی نماد بهشت گمشده آن هاست.افسوس نسلی است نسبت به گذشته وامید شان به آینده در سیمای مدرن او.
مخالفت با حکومت در حال حاضر که هیچ آلترناتیو داخلی دیده نمی شود از طریق حمایت از خاندن پهلوی ودهن کجی به حکومت از این طریق صورت می گیرد. بهر میزان که تبلیغات جمهوری اسلامی ، جریان هائی از اپوزیسیون خارج از کشور برعلیه رضا پهلوی موضعگیری کرده هیاهو راه میاندازند! برهمان میزان بر محبوبیت او افزوده می شود.
میزان نفرت از حکومت اسلامی وشرایطی که برای مردم بوجود آورده بقدری تلخ و جان فرساست که حتی جریان های سیاسی مخالف آقای رضا پهلوی نیزاز نگاه مردم چیزی هم پای حکومت شمرده می شوند که از این نکبت دفاع می کنند.
میدانم این ارزیابی من شاید غلط واغراق آمیز بنظر برسد .اما حد اقل از دید من کاملا بیطرف و منطبق بر واقعیت امروزایران و افکار عمومی جامعه ایران در وجه بسیار زیادی است.
حال شما هی سر و کله هم بزنید که این دید مردم نیست! مردم رشد یافته اند! تن به بالا آمدن دو باره سلطنت نمی دهند!پس نتیجه انقلاب بزرگ مشروطیت و انقلاب بهمن چه شد؟
چه شدی؟ که سوال ذهنی من و توست. مردم اصلا در بند این سوالات نیستند. آن ها خواهان گشایشی سریع در زندگی خود وآرزوی بازگشت به همان دوران شاه هستند.
این را ملای تکیه بر قدرت حس می کند. اما طبق نظر تئوریک شما بازگشت به گذشته ممکن نیست !آن ها برای رهائی از دیکتاتوری انقلاب کردند.هنوز ازنفس مبارزه ضد استبداد خود دفاع می کنند.
اما امروز در جامعه ایران چنین نیست. جامعه پشیمان است از انقلابی که کرده است! مانند شما هم تفسیر تئوریک برای آن نمی کند .مقایسه می کند زندگی خود درچهل سال قبل با امروز: "شما روشنفکران ما را بیچاره کردید!خودتان رفته در خارج راحت نشسته اید خبر از حال وروز ما ندارید! ما کی می خواستیم با امریکا مبارزه کنیم تا به این روز دچار شویم ؟ ما چه کار باکار شاه داشتیم ؟ همه چیز داشتیم سفره مان پربود. عیش ونوشمان سر جای خود !پاسپورتمان با اعتبار!پاسپورتی که حالا پشیزی نمی ارزد.خوشی زیر دلمان زد! اگر شاه می ماند ما امروز جلوتر از کره و ژاپن بودیم ".
صحبت روزانه ، ساده وعامیانه بین مردم .
ادامه دارد