پریچهر طیبی
در طول تاریخ زیستی بشر، "هنر" همواره بخشی از زندگی او بوده و هست. در زمانهای مختلف هنر و نقش هنرمند کاربرد و کارکردی متفاوت داشته و دارد، گاه برای درمان و غلبه بر بلایای طبیعی، گاه زبانی بوده در دست مذاهب برای باورمندی بیشتر، و امروزه ابزاری است برای بیان اندیشه، اندیشه ای که گاه همراه دولتمردان است و گاه زبانی است، برای فریاد انسانهای دردمند و باورمند به آزادی و رهایی.
تعریف من از پیشه ی هنرمند، معنایی ژرف دارد که گستره ای از احساس و عقل است. و این آمیختگی عقل و احساس سیاستی است که هنرمند در خلق کردن حس می کند. پس برای من هنر واژه ای سیاسی- اجتماعی است. هنرمند باید از رویدادهای اطرافش آگاه باشد و نباید بی تفاوت به مسائل مهم جهانی در دنیایی سطحی زندگی کند. و در این گذر، گاه می شود اندیشه ای را ثبت کرد و گاه فریادی شد، برای باوری. و هنرمند متعهد به جامعه، باید در بخشی از جان و اندیشه اش، رنگ و بویی از سیاستِ آزادی خواهانه، فارغ از هر ایسمی، در پی یافتن معنایی برای دیگری باشد. هنرمند باید زبان باشد برای فریادی، چشم باشد برای نگاهی و ...
در این روزگار معاصر، هنرمندان دیگر کمتر برای هدفی و یا باوری انسانی به هم می پیوندند. شاید خلق و خوی دنیای امروز این گونه شده است که هر کس باید پی کار خودش باشد و هنر تعریفی دیگری پیدا کرده است برای بیان. و برای من اما "هنر" هنوز رنگ و بویی دارد از آزادی خواهی مردمانم. "هنر" برایم زبانی است برای ثبت بخشی از فرهنگ گسترده و ناب میهنم.
آن چه در آرزویش هستم این است که روزی به توانم برای حتی چند لحظه، بخشی از هنرمندان سراسر جهان را با خود همراه کنم برای رهایی میهنم. برای ایستادن در کنار هم به احترام نام زیبای آزادی، شادی، شأن زیبای انسانیت.
و زبانی باشم از زجر و رنجهایی که مردمانِ سرزمینی کهن، در زیر سلطه ی دیکتاتوری مذهبی می برند. زبانی باشم برای جوانانی که ضحاک زمان زندگی و جوانی و عمرشان را گرفت و هزاران انسان را داغدار عزیزانشان کرد.
می شود زبان دخترکی شد که هنوز منتظر برگشت پدر است. فریاد مادری بشوم که هر روز منتظر شنیدن خبری از فرزندش است. و یا چشمی باشم برای دلداده ای که در پی یافتن گوری از دلدارش است.
در این پروژه شاید بتوان با همراه کردن بخش بزرگی از هنرمندان سراسر جهان زبانی شد برای آزادی. چرا که آزادی هر روز معنایی جدید به خود می گیرد و بشر هر روز بیشتر معنای این واژه ی کلیدی را درک می کند.
در این پروژه می توان از ویدئوهایی خلاق استفاده کرد برای نشان دادن رویدادها در ایران. و حقیقت پنهان از ذهن، را به تصویر کشاند و با ارسال این ویدئو از هنرمندان خواست که این تصاویر و ویدئوها و یا یک متن، و حتی چند جمله ای در توصیف این جنایات در صفحات خود نشر دهند و اینگونه برای مخاطبانشان از حقیقتی دردناک پرده بردارند. چرا که دولتمردان سراسر جهان در سکوتی احمقانه در همراهی این جنایات هستند. و حقایق را همواره به گونه ای دیگر بیان می کنند که مشکل فقط گرسنگی و بی پولی و مسایلی سطحی است، و هرگز از نارضایتی مردم نازنین ایران زمین از این سیستم و حکومت دیکتاتوری دست نشانده نمی گویند.
هرگز کسی از مرگ اندیشه و باورهای ناب اخلاقی در ایران، داد سخن نداده است. هرگز از نابودی تمدنی چند هزار ساله کسی نگفت. نگفت و بردند تمام دارایی طبیعی، تاریخی، زیستی مان را. و این شاید فرصتی باشد که تعدادی هنرمند در زمانی مشخص یک پیام را به سراسر جهان مخابره کنند. و دادی باشند برای زبان هایی که بریده شده است. و حداقل با فرستادن این ویدئوها، هنرمندان نگاهی متفاوت به ایران و رویدادهای داخلی اش داشته باشند. بیداری در هر سطحی زیباست. و این شاید قدمی بسیار کوچک باشد ولی تداوم و تکرارش رگباری خواهد بود برای همراه کردن هنرمندان برای آزادی و فریاد ایرانیان.