علی‌محمد اسکندری‌جو - به باورم آنچه از آگاهی تاریخی اندوختیم و نیز آنچه که از حافظه جمعی داریم را ‏چنانچه در یک کفه ترازو بریزیم و آنچه را هم که فراموش کردیم و یا اینکه نمی‌‏خواهیم به خاطر آوریم را در کفه دیگر قرار دهیم، آنگاه ترازو نشان می‌دهد چه ‏ملت فراموشکار و کم‌بضاعتی هستیم. حافظه اشتراکی “متمم” هویت جمعی ‏ماست؛ به‌عبارتی حافظه و هویت دست در دست هم دارند تا گذشته را زنده نگه ‏داریم و به آن ارزش دهیم و آن را به امروز و فردا پیوند دهیم. هویت یابی ما ‏بدون گذشته اصولا ممکن نیست و به فرض که چنین باشد آنگاه این هویت ارزشی ‏و اعتباری ندارد. بنابراین نگونبخت او نیست که تنها هویت ندارد بلکه اوست که ‏حافظه نیز ندارد.

نسیان تاریخی یا حافظه شکسته ما (که بی دلیل هم نیست) از یک سو و هویت ‏رنجور جمعی از سوی دیگر پرواز و بال گشودن به سوی حال و آینده را مشکل ‏ساخته و افزون بر این، مسیر رسیدن به آرمان مشترک را هم “زیگزاگ” می‌زند. ‏حال که تاریخ معاصر این سرزمین هم مانند “دیالوگ” ایرانی به محاق رفته است ‏پس ملالی نیست جز دوری این سه پیش نیاز (هویت، حافظه، دیالوگ) که شاید ‏روزی احیا و آشکار شوند و از این محاق مخوف بیرون آیند. هویت و حافظه البته ‏میراث مشترک ماست اما دیالوگ یک “سنت” ایرانی نیست و باید “سازوکارآن” را ‏از آتن و سقراط وام بگیریم.‏

درک و کندوکاو یک “بحران” یا یک فاجعه در تاریخ معاصر می‌تواند فاکتور ‏مهمی باشد که با آنالیز و حلاجی آن خطای تاریخی که در گذشته رخ داده، لااقل ‏بتوان در کنش سینوسی (زاویه‌دار) ساحت سیاست و فراسیاست کمتر زیگزاگ ‏زد. در اینجا ضمن اشاره به مفهوم ماورای سیاست یا همان “فراسیاست”(metapolitics) ‏لازم است تاکید کنم تا باز دچار خلط مفهومی نشویم و این دو را ‏نه در طول هم که در “عرض” یکدیگر بدانیم. از سوی دیگر، اصطلاح شِبه‌‏سیاسی (‏pseudo political‏) شاید نزدیک‌ترین معنی به فراسیاست باشد که ‏اشاره دارد به نوعی هویت عشیرتی، ایلیاتی، فرقه‌ای، الیگارشیک، بدون ‏وابستگی به یک حزب راستین و یا دخالت مستقیم یک جبهه و جریان منتظم ‏سیاسی.

دقت کنیم گرچه فراسیاست ابزاری متمم فعالیت حزبی است اما لزوما ‏جانشین یک حزب سیاسی نیست بلکه یک نوع “عارضه” است که همچو “بختک” ‏بر سینه خاورمیانه خیمه زده. در حالی که آنجا مخاطب رئیس دولت و نظام و یا ‏دبیرکل یک حزب سیاسی متعارف، همه آحاد ملت از طبقه فرادستان و فرودستان ‏است، اینجا اما مخاطب شیخ و زعیم یک فرقه یا رهبر یک حلقه فراسیاسی فقط ‏توده فرودستان است. علت عمده سرگشتگی هم “خلط” یا جابه‌جا پنداشتن دو ساحت ‏سیاست و ماورای سیاست است؛ مانند اینکه بخواهیم دنیای فیزیک (طبیعت) را ‏همان جهان متافیزیک (ماوراءالطبیعه) تصور کنیم و از ابزار و مفاهیم یکی بجای ‏دیگری استفاده کنیم تا به هدف برسیم.‏

فراسیاست در واقع “سیاست” به معنای متعارف نیست که در یک نظام دموکراتیک ‏ورزیده می‌شود. حال چنانچه این مفهوم فراسیاست یا همان “متاپولیتیک” را ‏ترجمه آزاد کنیم، معنای آن “سیاستِ سیاست” می‌شود. به عبارت دیگر، ماورای ‏سیاست یعنی چگونگی پیکار برای انتشار و نهادینه کردن یک ایده، یک روایت ‏‏(‏narrative‏)، یک جهان‌بینی و یا یک نظام عقیدتی ارزشی از راه نامتعارف ‏‏(غیر از تشکیلات حزبی) در کشوری مانند روسیه و یا بسیاری از جوامع ‏خاورمیانه و افریقا و امریکای لاتین.‏

به یک نمونه روسی اشاره کنم: در فراسیاست اِعمال قدرت و حاکمیت “ولادیمیر ‏پوتین” شکل استتیک و مقدس داشته و لازم الاجراست. ظاهرا عالیجناب حظ و ‏اراده معطوف به قدرت یا همان سلطه تزاری “‏Animus Dominandi‏” دارد ‏که فرامین وی در ظاهر از یک مجرای متعارف سیاسی (مجلسین دوما و شورای ‏فدرال) اجرا و پیاده می‌شود؛ حال آنکه به واقع چنین نیست.

در آن نظام الیگارشیک، اقتدار پوتین هرگز معطوف به مجلس دوما و یا پاسخگو ‏به مجلس سنا (شورای فدرال روسیه) نیست و نخواهد شد چرا که قدرت در روسیه ‏از جنس دیگر است و در آنجا سیاستِ سیاست جاریست و نه سیاست دموکرات ‏غربی. سرچشمه مشروعیت کرملین هم “اراده ملت” روس نیست. به همین علت ‏است که کرملین به بهانه تجاوز آشکار به اوکراین می‌کوشد جای “علت و معلول” ‏را تغییر داده و در توجیه این تصمیم خشن فراسیاسی (که از مجلس دوما و سنای ‏روسیه سرچشمه نگرفته) طامات و ترّهات می‌بافد.‏

شیعیان کرملین (اعضا و هواداران حزب توده به‌ویژه کادر مرکزی) هم همواره بر ‏طبل خشی و خضی در برابر عظمت و قداست کرملین می‌کوبند و پشتیبانی بی‏امان از سیاست مسکو را مصداق “اوجب واجبات” می‌دانند. آنها از انتظار دارند ‏که خاشع و خاضع باشیم که کرملین فریادرس ماست! چرا؟ به این علت که شیعیان ‏توده‌ای که گویی همه شب به‌جای کعبه اما به سوی کرملین سر به بالین می‌شوند ‏همچنان در خلسه اروسیایی (جهان دو قطبی) غوطه ورند.‏

این نگرش فراسیاسی که پنداری شاخه‌ای از فرقه روسی “ایزبورسکی” هم شده ‏است اصولا هیچ ارتباطی با ساختار حزبی و امکان اتخاذ تصمیم کلان از مجرای ‏تشکیلاتی و یا مجلسین دوما و سنای روسیه را ندارد. از آن گذشته، روس‌ها ‏همانند ما با “دیالوگ” ناسازگارند و سازوکار آن را یا نمی‌دانند و یا نمی‌خواهند ‏بدانند چه رسد آنکه بخواهند به “مناظره” هم روی آورند. شیعیان کرملینی مقیم ‏برلین هم مسکو را نماد “حق” و غرب بویژه امریکا را نماد “باطل” می‌شناسند. ‏برخلاف اصول اعتقادی آمده در کلان‌روایت (‏matanarrative‏) یا اساسنامه ‏حزب توده آنها هم خواهی‌نخواهی اعمال قدرت از مجرای متعارف سیاسی را ‏زیبنده کرملین نمی‌بینند (برای آگاهی بیشتر مقاله ”کرملین کعبه من نیست” را در ‏سایت ایران امروز بخوانید.)

به‌درستی روشن نیست که این نفرت معطوف به انتقام (‏resentment‏) که شعله ‏شیعیان کرملینی را چنین مشتعل ساخته از کجا سرچشمه گرفته است؟ به راستی ‏کیست به پوتین عشق ورزد آنگاه که “استالین” مرده است؟!

بازگردیم به هویت و حافظه که سالهاست چنین در گرداب ماورای سیاست گرفتارند ‏و برخی را چنان متوهم ساخته که می‌کوشند سیاست را با ابزار فراسیاسی پیش ‏برند. آیا در عصر تلسکوپ سزاست با “اسطرلاب” ستارگان را رصد کنیم؟ به ‏بیانی دیگر، با بی‌اعتنایی به هویت جمعی، حافظه تاریخی و دیالوگ آیا می‌توان ‏به میدان سیاست پا گذاشت؟ بدون تعریف و تعیّن هویت، حافظه، دیالوگ و ارزش ‏نهادن به این سه پیش فرض آنگاه چگونه تشخیص دهیم که به ساحت سیاست ‏وارده شده و آرمان ملی می‌طلبیم یا اینکه در بادیه فراسیاست همچنان سرگردانیم ‏و هر لحظه ممکن است در “برهوت” گرفتار شویم؟

در این میان برای یافتن راه، نمی‌توان به روس و کرملین امید داشت؛ آنها از تزار تا پوتین همواره فراسیاسی می‌روند. روس را با دیالوگ و حزب و پارلمان چه کار؟ به‌زعم کرملین این سه ‏نهاد از غرب آمده‌اند و گرچه پلید و ناپاکند اما برای حفظ ظاهر می‌توان مجلس و ‏حزب و دیالوگی بدلی نمایشی فراهم ساخت تا به امریکای جهانخوار نشان داد که ‏میزان رأی ملت است! بنابراین، در سرزمین پهناور روسیه که پای هر درختی ‏یک بطری خالی وُدکا افتاده است آیا انتظاری از عقلانیت جمعی می‌رود؟

چاره چیست جز اینکه به سراغ تاریخ و آگاهی تاریخی برویم و در فرآیند هویت‌‏یابی دوباره به سوی حافظه تاریخی بازگردیم و نقش آن را در تبیین و تکمیل ‏هویت جمعی متعین سازیم. بزرگترین خصم و افشاگر فراسیاست به باورم دیالوگ ‏است که در این میان بسیار “مغفول” افتاده است. حافظه (و نه آگاهی تاریخی) هم ‏در پیوند مستقیم با هویت فردی “من” است و هم در ارتباط با هویت مشترک ما ‏است که از طریق نمادها، باورها، روایت‌ها، سنت‌ها، مراسم و نهادها همواره به ‏اشکال گوناگون به ذهن و ضمیر یادآوری می‌شوند.‏

در پایان، نسخه سیاسی یا فرهنگی نمی‌پیچیم اما پیشنهادم برای رهایی هویت و ‏حافظه از گرداب فراسیاسی عبور از “پل” دیالوگ است تا شاید در این مسیر کمتر ‏‏”زیگزاگ” بزنیم. با دیالوگ دیالکتیکی (سقراطی) شاید به گوهر حافظه و هویت ‏برسیم و شاید هم نرسیم چرا که خلط برداشت از مفاهیم فرهنگی این روزها بیداد می‌کند به این علت که این مفاهیم بسیار یونیزه (باردار) شده‌اند و رسیدن به ‏اجماع از طریق دیالوگ چندان هم آسان نیست. در این میان، نیازمند “تاریخ” و ‏آگاهی تاریخی نیز هستیم و به آن باید اعتنا کنیم که فعلا نمی‌کنیم.

تاریخ همان ‏حافظه بسیار ماهرانه و استادانه ساخته شده است که گذشته را در نقطه “حال” به ‏آینده پیوند می‌دهد. هیچ ملتی بدون تاریخ، دارای هویت نیست خواه فردی باشد ‏خواه جمعی. چگونه می‌توان بدون یاری از حافظه و آگاهی تاریخی، دولت یا ملت ‏ساخت؟ همانطور که تفاوت فیزیک و متافیزیک و سازوکار و اهداف و ابزار این ‏دو حوزه را می‌دانیم لازم است بدانیم بیش از نیمی از ملت‌های این کره خاکی ‏بویژه خاورمیانه غرق فراسیاست یا به عبارتی اسطرلابی هستند و من به درستی نمی‌دانم که برای عبور از فراسیاست به سیاست آیا لازم است ما هم “تلسکوپ” را ‏از نو اختراع کنیم یا نه؟ ‏

استکهلم، تابستان ۲۰۲۲‏
نیچه و زرتشت‎ (pouranblog.blogspot.com)‎
برگرفته از ایران امروز

 نوشته های هم میهنان که در این تارنما منتشر می شوند، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع نهاد مردمی را منعکس نمی‌کنند

 

 

 طناب دار - توماج

 

ايران مينو سرشت - شيفته 

عضویت در نهاد مردمی

عضویت هم میهنان و افراد در نهاد مردمی به دو صورت پشتیبانان حقیقی برای ساکنین خارج کشور و یا پشتیبانان مستعار برای هم میهنان ساکن در ایران  می باشد.
از شما هم میهن گرامی دعوت می شود برای همکاری با هموندان  نهاد مردمی که برای استقرار نظامی دموکراتیک در ایران تلاش می نمایند به نهاد مردمی بپیوندید و ما را در اجرای پروژه های سرنگونی فرقه تبهکار اسلامی حاکم در ایران یاری فرمائید.

برای خواندن راهنمای ثبت عضویت اینجا کلیک کنید

تولیدات نهاد مردمی

در دفتر روابط عمومی نهاد مردمی، در بخش تولیدات با همکاری گروه محتوا و گروه نویسندگان کلیپ هائی برپایه اخبار روز و رویدادهای مربوط به ایران تهیه می شود که در شبکه های مجازی نهاد مردمی شامل فیسبوک، یوتیوب، تلگرام و اینستاگرام منتشر می شوند.
برای بازدید و یا اشتراک در شبکه های مجازی نهاد مردمی روی لوگوهای زیر کلیک نمائید