ابوالفضل محققی - تفکر خمینی برای پایه گذاری حکومت اسلامی چه می توانست باشد؟
چهار چوب فکری خمینی که سال ها حتی از حجره خود چه در قم وچه در نجف بیرون نیامده ، درتمامی سال های اقامتش در نجف راهی بجز خانه تا مقبره امام اول شیعیان نپیموده ولیمه از بازاریان سنتی ، آن هم از نوع جمعیت موتلفه مانند"عسگر اولادی"هفت خط تازه مسلمان شده گرفته بود .چه گونه باید می بود؟
او که مهر تائید برعملکرد جنایت آمیز گروهی بغایت ارتجاعی بنام فدائیان اسلام می زد! قتل فجیع کسروی را اقدامی جهادی تلقی می کرد! آیا می توانست کینه شتری بجا مانده از دوران نوجوانی خود را که مصادف با تغیرات عظیم دوران رضا شاهی ومحدود کردن دامنه نفوذ آخوند ها بودفراموش کند ؟
او قادر به درک تغیرات اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی حاصل ازمناسبات جدید ،جای گزین شده بجای مناسبات فئودالی گذشته نبود. در دنیای او ملت به مفهوم جدید خود جای نداشت.
خمینی بر خلاف رضا شاه که بر ملت تکیه کرده واعتلای این کشور را می خواست وبر منور الفکران وتجدد خواهانی چون فروغی ها اتکا میکرد! کسی چون داور را بر راس عدلیه قرار می داد.آرزوئی جز ساختن ایران جدید در سرنداشت .
خمینی برعقب مانده ترین وضد ملی ترین چهره ها تکیه کرده جنایت کارانی چون خلخالی ها گیلانی ها را درکنار خود می گرفت.رضا شاه تلاش می کرد از ممالک محروسه وملتی پریشان ومانده در قعر تاریخ ملتی باشکوه بسازد وملی گرائی سازنده را رواج دهد.
اما خمینی تلاش می کرد از ملتی که هنوز قوام نگرفته و نئشه در افیون مذهب بود یک "امت"اسلامی علم کند .
رضا شاه مشاوره از بزرگ مردی بنام "ذکاالملک فروغی" متجدد ،ترقی خواه ولیبرال مسلک می گرفت. فروعی که قوام یک کشورو شکل گیری یک ملت رادر یک هم صدائی می دانست . مردی که اعتقاد داشت و می نوشت: "ملّت ایران باید صدا داشته باشد، افکار داشته باشد، ایران باید ملت داشته باشد… ایران ملت ندارد. افکار عامه ندارد. اگر افکار عامه داشت به این روز نمیافتاد و همه مقاصد حاصل میشد. اصلاح حال ایران و وجود ایران متعلق به افکار عامه است و این ترقی و یک صدائی ممکن نخواهد شد جز از طریق یک باور خالص به ایده ترقی و،تفکیک قوا وتکیه بر حقوق مردم، تحت یک نظام لیبرالی، یک باز سازی لیبرالی در تمامی حوزه ها ی اجتماعی ،اقتصادی ،سیاسی و فرهنگی!"
کدام اندیشه وکدام عشق به آینده ایران وساختن کشوری متجدد بود که رضا شاه را در جستجوی خود به "فروغی ،داور" و ده ها اندیشمند دوران رضا شاه می رساند؟
رضا شاه دست "فروغی وداور" راباز میگذاشت ، تا با تکیه بر باورهای خود به تجدد ، نوآوری ،آزاد اندیشی ،گشودن دریچه های ذهن بر آینده حرکت کنند!
تا با ، درس گرفتن از دست آورد های غرب ،میدان دادن به ایده های نو در جهت باز سازی ایران.پایه های حقوقی وقانونی یک کشور را پایه ریزی کنند.
خمینی زنان در کنج خانه میخواست! بدون ظاهر شدن درسیمای یکزن مدرن وتاثیر گذار! زنانی که نام نداشتند .طبقه نسوانی که بزرگ ترین وظیفه آن ها تولید مثل بود وافزودن عددی به لشگر اسلام .تفکر وعملی که امروز هم توسط حکومت اسلامی بر زنان اعمال می شود.
رضا شاه مخالف حجاب بود !
اما خمینی اعتقادی بر مشارکت زنان در حیات اجتماعی نداشت!حجاب زن را جزو ستون های اصلی حکومت اسلامی میدانست.
رضا شاه دست زن ودختران خود میگرفت بی حجاب به مراسم افتتاح دانشگاه تهران می آورد.
خمینی حجاب اجباری را جزو اصول دینی تلقی کرده و هر گونه تخطی از آن رامستوجب کیفرمیخواند.
فریبکار مردی که تعبد را بر تخصص افسر می دانست!معمم بر مکلا ارجح تر.تقبیح می کرد دشنام می داد رضا شاه را بخاطر همین تجدد خواهی ونهادن کلاه پهلوی برسر!
خمینی کندن عبا ولباده از تن و جای گزینی کت وشلوار بر تن مردم را هرگز بر رضا شاه نبخشید.
خمینی دانشگاه ودانشگاهیان را عامل فساد تلقی می کرد واقتصاد را از آن خر میدانست ! نگاهی که جانشینان او در سایه همین نگاه کشور را به سقوط کشاندند! چهره های فرهنگی، صاحبان اندیشه ومتخصصان را از کشور فراری دادند. افتصاد کشور فلج کردند.بازار رمالان وقوادن ،فاحشه های سیاسی ،مداحان ،روضه خوان ها و رمالان را رونق دادند ! روستائی عقب مانده ریش بر صورت نهاده وپیراهن چرکین پوشیده را برافراد شهری تحصیل کرده، ریش تراشیده وکراوات زده ترجیح دادندودر راس امورشان نهادند!
نهایت جامعه شهری در معنای امروزی را ویران کردند !بجای آن یک جامعه غیر منضبط ،بی چشم انداز ،در هم ریخته ،فاقد شاخص های حداقل زندگی بنانهادند. جامعه ای مریض که یک ساعت بدون حادثه،بدون تراژدی بدون درد و عصبیت نمی تواند زندگی کند!
انسان ایرانی تازه بپا خواسته وچشم گشوده با هزار امید بر جهان پیش رو را از آخر هزاره دوم فرو کشیدند! برچهره تازه رنگ تجدد گرفته او غباری از تحجر مذهبی پاشیدند !به هزاره نخست پرتایش کردند! "طالبان ایرانی "
نشاط از چهره جامعه گرفتند !جامعه ای ساختند رنج کشیده ،لطمه خورده ،هویت از دست داده ،تحقیر شده ،در تمامی عرصه های زندگی !قرار گرفته در انتهای جدول ارزش گذاری های جهانی در کنار عقب مانده ترین کشور های جهان !
زادگان خمینی ادامه دهندگان راه او چنان دست تطاول بر جان ومال مردم گشودندکه لشگر مغول نگشود. دزدان و فاسدان نشسته بر راس قوای سه گانه چنان کردند که زیان از بیان عاجز است ! شورای فاسد و متحجری بنام شورای نگهبان را بر راس مجلس نهادند تابنام صیانت از رای مردم، نامردمان بر صندلی مجلس بنشانند ! مجلس شورا این دست آورد حداقل انقلاب مشروطه رابه دستگاهی برای تصویب قوانین ضد مردمی در راستای سیاست های حکومت درآوردند.بله قربان گویان حکومتی،غارتگران قانونی!
بجرئت می توان گفت! هرگز دستگاه قضا در تمامی طول تاریخ این سر زمین چنین فاسد ،جبار و خون ریز نبوده است . دیوان بلخ رو سفیدشده توسط حکومت اسلامیست !ما پیشتاز اعدام در سطح جهاینم! " ما رکورد زدیم "
جنگ های نیابتی راه انداختند ، نابخردانه از در ستیز با بیشتر کشور های جهان در آمدند .دشمن تراشیدند. شکنجه گران تربیت کردند ،زندان در زندان ساختند. در ملا عام سنگسار کردند ،انسان بر بالای جرثقیل ها بدار کشیدند. در عرض یک ماه هزاران زندانی سیاسی را قتل عام کردند . در گورهای دسته جمعی مدفونشان ساختند . هزاران مادر در عزای فرزندان نشاندند.
انسان ایرانی مصلوب الحقوق !ترس خورده از سرکوب حکومتی! وقتی می نشیند فکر می کند به دستان خالی خود ،به سرزمین ویران شده خود وگروه های سیاسی زوار در رفته خود می نگرد .آهی عمیق به افسوس از دل بر می آورد .
چه در انتهای ذهنش می گذرد ؟
آینده تاریک ! سنگینی زندگی در سایه حکومت ولی فقیه! روابط دل بهم زن اجتماع آلوده شده توسط نمایندگان خدا بر روی زمین . جامعه خسته خالی از امید. گذشته حسرت انگیر برای نسلی که آن دوره را تجربه کرده .قابل تامل وباز تاسف انگیز برای نسل جدیدی که از طریق شنیده ودیده های تصویری مربوط به آن دوران و مقایسه آن با زمان حال از خود می پرسد چرا؟
هنوز در این آشفته بازار بحث و مجادله ده ها گروه وجریان سیاسی هیچ جوابی قانع کننده نمی یابد .جز همان تئوری ها و استدال هائ روشنفکری که زندگی آرام و رو به رشد مردم را در هم ریختند ! نقد را فدای نسیه کردند و خمینسم را بر جامعه حاکم نمودند.
از بالا تا پائین جریان های سیاسی را بدقت بر انداز می کند از مجاهدین با آن شعار ها و سیمای عبوس حزب الهی تداعی کننده "یا روسری یا تو سری"، زندگی و نگاه پادگانی به جامعه ای که نسل جدید آن در هیچ کجای معیار های انگادره شده و لاتغیر آنها نمی گنجد.به خشونت نهفته دربر خورد انحصار طلبانه آن ها و حصار کشیده شده بر دورشان .
به دیگر گروه های گرفتار در خود!جبهه ای گشوده از ملی مذهبی ها ،جمهوری خواهان گوناگون ، ملیون رنگارنگ ! چپ هائی که هر کدام رنگ پرچم مختص بخود دارند. از چپ هائی که به کمتر از حکومت کارگری با اندگی ارفاق به زحمتکشان با شرط رهبری خود رضایت نمی دهند .
چپ هائی که هنوز دل در گرو اصلاح طلبان حکومتی دارند ! هنوز بزرگترین گرفتاری فکریشان این است که مبادا کاری بکنند که جبهه آقای رضا پهلوی را تقویت نمایند !تفکری که تداوم حکومت جنایت کار جمهوری اسلامی را بهر احتمالی بر قدرت گیری آقای پهلوی ترجیح می دهد! رهبرانشان با نا انصافی در جهت کوبیدن شخص رضا پهلوی با چنان آب و تابی از وحشت و کشتار زمان محمد رضا شاه پهلوی سخن می گویند که شنونده آن دوران ندیده می گوید صد رحمت به این جمهوری. بخشی از سلطنت طلبان دو آتشه متفرعن که خود را بی نیاز از نقد اشتباهات گذشته می دانند و همان اندازه بر اتحاد نیرو ها که خواست آقای رضا پهلویست لطمه می زنند که دیگر جریان های سیاسی که انتظاری از آن ها نیست .
در چنین فضای که هیچ طرح وشعار واقعی که قابل لمس باشد و قابل تامل داده نمی شود . تنها مقاسیه دوره پهلوی با دوره خمینی است که ملموس است و قابل دفاع ! که می توان مقایسه کرد ؟بر گذشته حسرت خورد .پرده تعصب از چشم بر داشت !مقایسه کرد ! بر کار شانزده ساله رضا شاه! بعدالت حکم کرد ودر مقایسه با چهل سال حکومت خمینی گفت: "رضا شاه روحت شاد!" ابوالفضل محققی