سروده م.س. روشنی
دل آزرده رفتم ز خانه دوان
به صحرای دهقان و برزگران
سپس سوی سیستان و مازندران
بخاک دلیران و نــام آوران
که گویم سراسر به اندوه و غم
بلائی که میروید در ملک جـم
به هر گوشه دزدان گردن کلفت
ســـتاننده ی مال مـلت به مفـت
کشاننده ی ملک و ملت بخاک
همه بنده و مفتخور سینه چاک
صف پاســداران بیت و لــی
ز اوباش و آخوند و آل علی
فقیهان خـــرابی به بار آورند
که ازنسل و از قوم بد گوهرند
همه حقه باز و شرور و پلید
جفا پیشه چون عصرخلف یزید
زپا تا به سرغرق در منجلاب
همه فاسد و حاصـل انقــلاب
بپا ای دلیران پر رزم و کین
که ویران نگردد ایـرانزمین
برانید آخوند ایران ستیز
زمیهن بخشم با ابر تیغ تیز
بکوبم من این قوم بشعر گران
که رسوا شوند خیل فـتوا گران
م.س. روشنی - ژانویه 2022