سیامک رفیع زاده
چشم داشت، شاید از آن رفتارهای ناخودآگاهانه ای است که از اعماق دور ذهن جامعه تعزیه برآمده باشد ، مقصودم از آن زمانهای دوری است که مردم در هر غروب آفتاب در آستانه ی ورودی شهر با درفش ها و کتل ها به انتظار می ایستادند تا بلکه منجی از راه برسد و ایشان را از نکبت خود برهاند و شاید هم ، دورتر از این ، از زمانی که این جامعه خود را در زندگی ای بس نکبت بار یافت اما این زمان ، چه زمانی بود ؟
این زمان ، بی تردید ، زمانی بود ، هم بسیار نزدیک و هم بسیار دور ! چنین زمانی ، هر زمانی میتواند باشد ، هر زمانی که جامعه ای نمی تواند خود رهایشگر خویش باشد و هنوز این را کشف نکرده است که همه امکانهای نکبت و نجات ، در نزد خود اوست .
رفتار متوقعانه که " انتظار " نیز نامیده میشود، در جامعه تعزیه چندان قوی است که در هیات آخرین و دوازدهمین امام ، تجسمی نمادین یافته است . اما این رفتار به مثابه یک کنش اجتماعی، باید کهن تر از تجسم آن تصویر ذهنی امام سبزینه پوشی باشد که سوار بر اسب به سوی جماعت تعزیه گر و تعزیه خوان می آید ، در همان حالی که همه اشقیا، جباران و ستمگران را از دم تیغ خود می گذراند .
این خطای دید جامعه ای است که خود را چنان در برابر حاکمانش نا امن می یابد ، که باید حاکم دیگر دادگری را در ذهن و خیال خود تجسم کند ، اما مگر حاکم می تواند دادگر هم باشد؟ آن هم حاکمی که به وقت آمدنش همه آنانی را که نه بر طریق و آیین اویند ( مخالفان فکری خود را ) از دم تیغ می گذراند ؟؟
در تعزیه، این انتظار و چشم داشت رستگاری است که نمایش را به روی صحنه می برد ، زیرا توقع می رود که از راه بکاء( گریه ) بخشودگی گناهان امکان پذیر گردد و بدین وسیله، گشودن درهای خیر و سعادت امکان پذیر شود. تعزیه ، چنان که می دانیم یک هدف بنیادی دارد : بکاء ! این هدف را بر پایه ی ساختار عینی نمایش تعزیه می توان تعیین کرد . اما این منطق دراماتیک، هدف دیگری را نیز در ورای خود دنبال می کند! یعنی بکاء ، گریستن و نمایش گریستن، پلی است که باید به رستگاری و نجات منتهی شود .
می بینیم که اراده به ضعف و نمایش ضعف و بیچارگی برای بدست یافتن به رستگاری ، چرخ ماشین تعزیه را به چرخش در می آورد ، اما این چرخش نیروی خود را از کجا تامین می کند ؟ ما پیش تر از این مسئله آگاه شده ایم که بنیان گذار این چرخه ی تعزیتی اراده ای است که به کینه توزی معطوف است و در اساس ، رانه ی اصلی همانا کین توزی است که چهره خود را در مقام رانه ، بر پایه ی منش ریاکارانه ای که دارد نهان می کند
ادامه دارد
از کتاب "جامعه تعزیه " نوشته دکتر محمود صباحی