مقاله نخست - مجله کاوه
مجله کاوه از جمله مجلاتی است که در بزنگاه ورود ایران به عصر مدرن، تلاش میکرد ایرانیان را با تحولات آن روز اروپا آشنا کند و با انتشار مطالب و مقالات روشنگرانه پیرامون تاریخ و فرهنگ ایران، سعی در احیا و زنده نگاه داشتن روحیات قومیت ایرانی و آمادگی بخشیدن به ایرانیان برای ورود به دنیای مدرن داشت. در شماره پنجم و ششم کاوه (۱۸ آوریل ۱۹۱۶) مقالاتی در رابطه با نوروز از جمله مطلبی از تقیزاده تبریزی و مقالهای از پروفسور گایگر (خاورشناس آلمانی) به چاپ رسید. در شماره مذکور تقیزاده تبریزی در مقاله خود به «ترتیب حساب و تقویم ایرانی» و تاریخچه نوروز در عهد ساسانی
پرداخت که ذکر تمام آن مقاله در این فرصت نمیگنجد.
اما یادآوری بخش کوتاهی از مقدمه مقاله مذکور خالی از فایده نخواهد بود، خصوصاً به این جهت که در زمان نگارش این مقاله، مانند امروز، روزگار سختی بر ایرانیان میگذشت. از یکسو بیکفایتی حکومت نکبتبار قاجار، گریبان ایرانیان را گرفته بود و از سوی دیگر ایران با وجود اعلام بیطرفی در جنگ بینالملل اول، به اشغال قوای روس، انگلیس و عثمانی در آمده و هر یک از دول اشغالگر در ناحیهای از خاک مقدس ایران به ترکتازی مشغول بودند. چند سال پیش از این جنگ نیز، روسها مشروطهخواهان و معترضین به حضور قوای روس در تبریز از جمله ثقهالاسلام را به دار آویخته بودند، اقدامی که درنهایت موجب شد امانالله جهانبانی سرپرست دارالحکومه تبریز پس از مقاومت پرصلابت مقابل روسها، و زمانیکه از سوی آنها تحت تعقیب قرار گرفته بود، دست به خودکشی بزند. از آن جهت که اوضاع آن روزهای ایران و فساد و نکبتی که در نتیجه فقدان دولت ملی ایران را فراگرفته بود، به این روزهای بیدولتی کشورمان بسیار شبیه است، این دو مقاله را در این نوروز تلخ، به یاران میهندوست پیشکش میکنم.
اینک به بخشی از مقدمه مقاله تقیزاده (با عنوان نوروز جمشیدی) اشاره میشود:
«...بلی، این پرستش بهار (آن هم بهار مخصوص ایرانزمین) یکی از بزرگترین خواص ملی نژاد ایرانی است که به مرور قرون و سالهای دراز در نسل و گوهر این ملت سرشته و ارثی شده است. از قدیمترین آثار تاریخی که در دست داریم وجد و وَلَه ایرانی در مقابل حیات جدید طبیعت دیده میشود و از آوستا گرفته تا انوری همه وقت بهار در فراز کوههای سبز و دشتهای خرم، روح ایرانی را مانند بلبل به وجد وناله آورده است. و عجب آنکه تاریخ حیات ملی ایران نیز همانند همین انقلاب منظم طبیعت به خزان و بهار متوالی، معروض بوده است. ولی پرستش بهار و نفرت از زمستان (که از مخلوقات اهریمنی بوده) بالاخره همیشه ایرانی را به بیداری و زندگی ثانوی و رستخیز برانگیخته است. نوروز سال ۱۲۵۸ یزدگردی بدبختانه بر ایرانشهر قدیم و کشور زردشت میگذرد در حالیکه سپاه اهریمن و دیوان بدکردار در قلب آن خاک یزدانی خیمه برافراشته و به جای لاله، تنهای جوانان ایرانی است که صحرای ایران را گلگون ساخته است. ولی مملکتی که با ارجاسب و افراسیاب و اسکندر و سعدوقّاص و غزّها و چنگیز و تیمور درآویخته و عاقبت همه آنها را از میان برده و نوروز را تا به امروز نگاه داشته، نباید مأیوس شود و با امیدواری تمام به جاودانی بودن روح ایرانی با وحشیان مسکوی نیز مبارزه کند. ما در این شماره میخواهیم شمّهای از اصل و حقیقت نوروز را بیان کنیم و خوانندگان را به حقیقت یک رکنی از ارکان ملیتشان به قدر مقدور آشنا سازیم.
...از داستان وضع و ایجاد نوروز از طرف جمشید چنان برمیآید که اصل قدیم این روز از ابتدای نژاد ایرانی بازمانده و در حقیقت از آثار یک آیین آریائی است زیرا که جمشید که "ییما"ی آوستا و "یاما"ی وِدا باشد از پهلوانان قوم آریائی اصلی و قدیم است که داستان سرگذشت او در هند و ایران به یک نوع باقی مانده است،...»
تقیزاده سپس به حساب روزها در تقویم ایرانی و تاریخچه نوروز در عهد ساسانی میپردازد و در انتها خواننده را به مطالعه مقالهای از پروفسور گایگر آلمانی دعوت میکند: «آنچه درباره نوروز گفته شد فقط یک مقدمه مختصری است برای آشنا شدن به ترتیب حساب و تقویم ایرانی و مقاله فاضلانهای که، در حقیقت اصلی و منشاء نوروز جناب علامه فاضل پروفسور گایگر برای روزنامه ما مرقوم داشتهاند و ما ذیلاً اوراق "کاوه" را بدان مزین میداریم. ... برای مزید معرفت خوانندگان ایرانی باید بگوییم که علامه گایگر حجت بزرگی است در ایرانشناسی و در تمام فرنگ استاد معروف و مسلم کل میباشد».
-------------------------
مقاله دوم - نوروز نوشته ویلهم گایگر
توضیحات تکمیلی: مقاله زیر توسط پروفسور ویلهم گایگر (۱۹۴۳-۱۸۵۶)، از شرقشناسان برجسته قرن ۱۹ آلمان پیرامون جشن ایرانی نوروز نوشته شده است. از آثار مهم پروفسور گایگر میتوان به کتاب Civilisation of the Eastern Iranians in Ancient Times یا تمدن ایرانیان خاوری در دوران باستان، اشاره کرد که در سال ۱۸۸۶ در لندن انتشار یافت. وی پدر هانس گایگر، فیزیکدان و مخترع مشهور آلمانی بود.
«نوروز»
(بقلم پروفسور دکتر گایگر آلمانی)
عید نوروز از زمان بسیار قدیمی بازمانده و اصل آن از عقاید و عادات ملی ایران ایجاد شده است. روایت اصلی و بومی، تاریخ این عید را از زمان جمشید که از قرار قصص تاریخی پایه تمدن و اساس نظم اجتماعی را گذارده است، میداند. از آخر زمان سلطنت او، فردوسی در شاهنامه، بعد از شمردن کارهای شایان آن پادشاه چنین روایت میکند:
جهان انجمن شد بر تخت او / فرو ماند از فرّه بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند / مر آن روز را روز نو خواندند
در اساس خود، این عید شباهت دارد به عید احترام ارواح گذشتگان که همه جا در دنیا ما بین ملل مختلفه به هر درجه از تمدن معمول است. در ابتدا منشاء این احترام فقط ترسی بوده است که مردم از ارواحی که از ابدان خارج شده داشتهاند و تصور میکردهاند که آن ارواح میتوانند اسباب ذلت و بدبختی ایشان بشوند. لهذا پیشینیان که پایه تمدن زیادی نداشتهاند برای این ارواح قربانیها میکردهاند و چون خیال میکردند که ارواح همان احتیاجاتی را دارند که مردمان زنده، لهذا از برای آنها اغذیه و مشروبات تهیه میکردند تا آنها را با خود آشتی داده و از خود راضی کنند و نیز برای آنکه همیشه آنها را از خود دور نگاه دارند. به طول زمان و مرور دهور با تغییر تدریجی عادات و اخلاق و قوت یافتن زندگی خانوادگی در عقاید هم بالطبع تغییرات رخ داد. و هر چند باز اثری از ترس از ارواح اموات باقی بود ولی وقتی که مردم یاد از اموات و مخصوصاً از اقارب و متعلقان گذشته خود میکردند نیکیهایی را که آنها در زمان زندگی خود کرده بودند به خاطر آورده و هنوز از آنها متشکر بودند و امید این را داشتند که ارواح بعد از خروج از ابدان باز هم نظر توجهی به اقارب و متعلقان خود داشته باشند. قربانیهای قدیمی رفته رفته شکل دعا و تشکر را پیدا کرد که برای استمالت ارواح و خشنود کردن آنها خوانده میشد. از ارواح موتی ارواح مجرده «حامیه» به وجود آمدند.
از زمان بسیار قدیمی یعنی از زمانی که ما تاریخ در دست داریم ایرانیها به این درجه از ترقی رسیده و حتی از این درجه هم تجاوز کرده بودند. عقاید مذهبی در اساس مذهب زرتشت از همان ابتدا، این شکل اخیر ارواحپرستی را پیدا کرده بود. در این مذهب از ارواح مجرده حامیه [یا فرشتگان موکل] که «فَرْوَرْ» نامند، خیلی اسم برده میشود و از آنها استعانت و امداد طلبیده میشود. اینکه در مذهب زرتشت «فرور»ها را همه جا حاضر و ناظر میدانند، گویا نمونهای است از عقیده بسیار قدیمی که ارواح را همه جایی میپنداشتند. قدما و اشخاص ساده را عقیده آن بود که تمام موجودات طبیعی روح دارند و زندهاند. «فرور»ها حافظ نظام دنیا و مواظب آن هستند. آنها پایه آسمان عالی هستند و آن را حمل میکنند. آنها آب را در جریان خود میبرند و گیاه را میرویانند. آنها خط سیر باد را معین میکنند و ستارههای آسمان را حرکت میدهند. هر شخصی در دنیا یک چنین «فرور»ی موکل دارد که از ازل به شکل روحانی همراه اوست. این «فرور» در زمان زندگی آن شخص داخل جسم او شده و بعد از مرگ او با روح او معاً از جسم وی خارج شده و به طبیعت برمیگردد یا به عقیده تازهتری به دنیای دیگر میرود. اما به واسطه همین زندگانی کوتاه یک علاقه الفتی تولید شده است که ارواح را با زندگان و اولاد و اعقاب ایشان مرتبط میسازد. تمام خیالات ترس از ارواح در نزد بازماندگان به کلی از میان رفته است. از آنها فقط امید حمایت و کمک دارند و استعانت میطلبند و آن ارواح هم برای سعادت و ثروت اجسام خود میکوشند و در صدد آن هستند که خانه و آشیانه و دشت و باغ را همیشه و خوش و خرم نگاه دارند. مخصوصاً در جنگ، ابدان خود را مواظبت میکنند و یک قوه از جمود غیر مرئی میفرستند که همراه بازماندگان زنده به جنگ رفته و آنها را برای نائل شدن به یک فتح با افتخاری کمک نماید. در همه نقاط روی زمین و جمیع ازمنه تقدیس و تکریم ارواح مجرده حامیه قبل از همه چیز و بیش از همه چیز راجع به ارواح خانوادگی یا قبیلهای بوده است. ایرانیها نیز به همین قرار ارواح اقوام نزدیکشان را در درجه اول، احترام میکردند. اما ایرانیها از زمانهای بسیار قدیم مردمان بزرگ گذشته را هم که نتیجه کوشش آنها نه فقط محیط تنگ خانواده را فایده میرسانده بلکه نتایج آن شامل تمام ملت میشده به خاطر میآوردهاند و احترام میکردهاند، چنانکه یونانیها هم دلاوران بزرگ خود را محترم میداشتهاند. یک عقیده در همه روی زمین خیلی شیوع دارد و آن این است که در سال مواقعی و زمانهای مخصوصی هست که ارواح اموات بر روی زمین به دنیای جسمانی برمیگردند و مواضعی را تجسس میکنند که وقتی در آنجاها سکنی داشته و کار کرده بودهاند و هدیههایی را دریافت میکنند که برای آنها تهیه کردهاند. در این زمان یک عید بزرگی موسوم به «عید اموات» گرفته میشود. در ممالک عیسوی مذهب مغرب زمین این عید را از مائه دهم به حساب اروپایی در دوم نوامبر میگیرند یعنی در زمانیکه حاصل را برداشته و طبیعت خود را برای خواب زمستانی حاضر میکند و روزهای تاریک شروع میشود. بر عکس یونانیهای قدیم، عید اموات را در اول بهار میگرفتند در وقتی که طبیعت بیدار شده تخم و شکوفه نباتات زنده میشوند. عقیده ایرانیها هم با این عقیده توأم است. در آوستا چنین میگوید که در اول بهار «فرور»ها به زمین میآیند و دهها و خانههای خود را پیدا کرده، ده روز در آنجاها سیر میکنند و جمهور ناس در ایران در این موقع، عید اخیر، از جمله اعیاد بزرگ ششگانه سالیانه خود را میگرفتند. و این عید آخری بوده زیرا که با این عید سال گذشته ختم و سال تازه شروع میشود و ماه اول سال به مناسبت این عید و «فرور»، اسم فروردین را دارد. مخصوصاً روزهای کبیسه سالیانه برای ارواح معین شده بوده است و این روزها را همیشه به آخر سال میافزودهاند برای آنکه سالهای قمری را با سالهای شمسی تعدیل نمایند. در این توافق عید اموات با موقع آخر سال ایران تنها نیست مثلاً هندیهای قدیم هم محترمترین و بزرگترین عید اموات خود را در آخر سال میگرفتهاند. در آلمان عقیده عمومی است که اموات در دوازده شب آخر سال گردش میکنند. مردم آلمان به این عقیده هستند که ابرهایی که در آسمان حرکت میکنند یک گروه وهمی هستند از ارواح که آنها را قشون وحشی مینامند و صدا و ناله طوفان را بانگ و فریاد آن قشون میپندارند.
ایران، امروز خودش را برای جشن عید قدیم مقدس خود حاضر میکند و ما آلمانها که زبان و تمدن ایران را تحصیل کرده و مملکت و ملت آن را دوست میداریم و محترم میشماریم، خوشی و بزرگی آن را آرزو میکنیم. امید است که ارواح مردگان بزرگ مثل روح فریدون، رستم، بهرام گور، و یزدگرد و دیگران و ارواح دلاوران بزرگ زمان قدیم درخشان ایران، در این عید برخیزند، امید است که آنها پهلوی ملت خود ایستاده، او را در این زمان سخت به طرف یک جلال تازه خوشبختی و یک افتخار نو، کمک و رهبری نمایند. امید است که ارواح دلاوران این ملت، برای یک زندگانی جدیدی برخیزند و بیدار شوند مثل روح آهنگر دلیر اصفهان که اسم او پیشانی این ورقه را مزین کرده است.
آرسام محمودی